این مقاله را به اشتراک بگذارید
زبان و مخیله اجتماعی
بسیاری بر این باورند که پل ریکور یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم است. او در بیش از نود سال عمر خود درباره دامنه گستردهای از موضوعات نوشت. درونمایه اصلی نوشتههای او در دورههای مختلف حیات فکریاش انسانشناسی فلسفی است که آثارش را بههم پیوند میدهد. هدف انسانشناسی ریکور بررسی توانمندیها و آسیبپذیریهایی است که آدمیان در زندگیشان از خود بروز میدهند. تأکید بر تناهی انسانی بهعنوان پیششرط هستیشناختی موجودی به نام انسان یکی از مهمترین وجوه کار ریکور است، در کنار تأکید بر اینکه ما همواره به مدد میانجیهای عمدتاً زبانی میتوانیم به بنیادها و حقیقت دست یابیم و اینکه هرگونه دعوی رسیدن به نقطهنظری غایی و بیواسطه ما را با مخاطرات بسیاری روبهرو میکند و تاریخ ما را با بسیاری از آنها آشنا کرده است. طبق فلسفه ریکور اگر این امر یکی از شروط یا تعاریف انسانبودن باشد، طبیعتاً نمیتوان از چنین موجودی انتظار داشت که همواره صریح و قاطع سخن بگوید و عمل کند. در این بافتار، امکان و محدودههای گفتوگوی میان سنتهای فکری متفاوت به یکی از بنیانهای کار فلسفی او بدل میشود. ریکور با تکیه بر سنت هرمنوتیکی به دنبال برقراری گفتوگو بین سنتهای مختلف بود. توجه ریکور به حوزه عقل عملی و حوزههایی چون اخلاق، اجتماع و سیاست را درهمینراستا میتوان درک کرد. ازاینرو، کار ریکور برای آن جریانی از فکر اروپایی که از نیمههای قرن بیستم با ساختارگرایی و پساساختارگرایی فرانسوی آغاز میشود و تا زمان حاضر ادامه دارد، سنتگرا یا غیرانتقادی و برای آن جریانی از پدیدارشناسی که کار خود را ذیل وفاداری تاموتمام به پروژه هوسرل و هایدگر تعریف میکند، امروزی و در حکم عدول از وجه بنیادین آن به نظر میرسد. اگرچه ریکور در ایران نیز همچون صحنه فلسفه جهان در سایه نامهای بزرگ قرن بیستم معرفی شد، چهره ناشناختهای نیست. بااینحال، جز چند کتاب و مقاله از جمله «زندگی در دنیای متن» و «زمان و روایت» کتابهای زیادی از او در ایران ترجمه نشده است. بهتازگی بخش سوم کتاب «از متن تا کنش» با عنوان «ایدئولوژی، اخلاق، سیاست» با ترجمه مجید اخگر از سوی نشر چشمه به مجموع آثار او به فارسی اضافه شده است.
در کتاب اصلی چنانکه ریکور در مقدمه آن اشاره میکند سیر مقالات کتاب و البته سیر کلیتر دغدغههای ریکور روشن میشود. نوشتههای او تا سال ١٩۶٠ به سنت پدیدارشناسی اگزیستانسیال تعلق داشت. اما در دهه ١٩۶٠ به این نتیجه رسید که به منظور مطالعه درست واقعیت انسانی گریزی از درآمیختن توصیف پدیدارشناسانه با تفسیر هرمنوتیکی ندارد.
از اینرو، در این دوره بیشتر به مسائل مربوط به تحلیل و تاویل متون یا بهاصطلاح به «هرمنوتیک متن» میپردازد. از منظر پدیدارشناسی هرمنوتیکی ریکور هرآنچه قابل فهم باشد در زبان و از طریق زبان در دسترس ما است و هر شکلی از بهکارگیری زبان تفسیر را طلب میکند. این چرخش بهتدریج از اواسط دهه ١٩٧٠ در آثار ریکور پدیدار شد و او بیش از پیش به فلسفه عملی گرایش یافت و مفهوم و مدل متن را بهنحوی بسط داد که کنش اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را نیز دربر گرفت. بااینحال، چرخش هرمنوتیکی یا زبانی باعث نشد تا او از نتایج مبنایی پژوهشهای پیشین خود دست بکشد. اما باعث شد که نهتنها به بازنگری آنها بپردازد، بلکه به درک روشنتر پیامدهای آنها نیز دست یابد. در نظر ریکور حیات جمعی انسانها علاوهبر وجوه عینی اجتماعیشان، لایهای ساختهشده از ایدهها و باورها و تصاویر جمعی دارد که کنش و هویت جمعی هر اجتماع انسانی را شکل میدهد و در قالب اخلاق جمعی، ایدئولوژیها، اتوپیاها و نظامهای اعتقادی تجلی پیدا میکند. ریکور در مقالات کتاب حاضر به این سطح از حیات انسانی میپردازد و فلسفه هرمنوتیکی خود را در حوزههای تازهای طرح میکند. او میکوشد مقومات ذاتی کنشها را تعیین کند و نشان دهد کنش فهمپذیر است و موضوع مناسب علوم اجتماعی است. پروژه میانرشتهای ریکور ضمن اینکه درون سنت فکری پدیدارشناسی و هرمنوتیک دنبال میشود به علوم تجربی، سیاست و اقتصاد هم میپردازد و با آگاهی از نقش چارچوبها، سنتها و پیشفرضهای ناگزیر فهم بشری وجهی انتقادی مییابد.
کتاب «از متن تا کنش» مجموعه مقالات مستقلی است که هرکدام بنا به مناسبتی نوشته شدهاند: بخش اول به تبیین درک ریکور از هرمنوتیک پدیدارشناختی میپردازد. مقالات بخش دوم امکان گذار از هرمنوتیک متن به هرمنوتیک کنش را بررسی میکنند. مقالات بخش سوم که محتوای کتاب «ایدئولوژی، اخلاق، سیاست» است با تحلیل مقولاتی چون امر بیناذهنی، ایدئولوژی و اتوپیا، رهیافت هرمنوتیکی را در این حوزه به کار میگیرند. ریکور در مقالات این بخش دو مفهوم ایدئولوژی و اتوپیا را درون چارچوب تحلیلی واحدی به نام تخیل یا بدل مخیله اجتماعی جای میدهد. این مفهوم دربرگیرنده بازی متقابل آرمانها، تصاویر، ایدئولوژیها و اتوپیاهایی است که ناخودآگاه سیاسی ما را تغذیه میکنند. ریکور در نتیجه مباحث این فصل درک جاافتاده از مفهوم ایدئولوژی در سنت تفکر انتقادی را بهعنوان جزئی از یک چشمانداز وسیعتر بررسی میکند. البته کتاب حاضر غیراز پنج مقاله بخش سوم کتاب «از متن تا کنش» دو مقاله دیگر نیز دارد: «درباره تاویل» مقالهای از ریکور که آن را بهعنوان مقاله آغازین کتاب اصلی در نظر گرفته بود و مقالهای از ریچارد کرنی با عنوان «میان ایدئولوژی و اتوپیا» که با ارجاع مکرر به مقالات این کتاب درک ریکور از ایدئولوژی، اتوپیا و مخیله اجتماعی را تشریح میکند. اما مقاله «درباره تاویل» شاید بهترین ریویو از فلسفه ریکور به زبان خودش باشد که در آن به شیوهای نظاممند محور اصلی پروژه کاری خود را در طول سه دهه پیش از آن تا اواسط دهه ١٩٨٠ تشریح میکند. این مقاله امکان آن را فراهم میکند که مقالات کتاب حاضر در چشمانداز کلیتر فلسفه ریکور خوانده شود و به خواننده ناآشناتر با ریکور این امکان را میدهد که به زبان خود ریکور با برنامه فلسفی او آشنا شود.