این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «داستان دو شهر» اثر چارلز دیکنز (با ترجمه ابراهیم یونسی)
امیرمحمد فرخی
داستان دو شهر نام رمانی به قلم چارلز دیکنزنویسنده بریتانیایی است که در سال ۱۸۵۹ به تحریر درآمد و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه به پرفروش ترین کتاب تک جلدی تمام دوران تاریخ معرفی شد.
چارلز دیکنزدر ۷ فوریۀ ۱۸۱۲ م
داستان دو شهر نام رمانی به قلم چارلز دیکنزنویسنده بریتانیایی است که در سال ۱۸۵۹ به تحریر درآمد و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه به پرفروش ترین کتاب تک جلدی تمام دوران تاریخ معرفی شد.
چارلز دیکنزدر ۷ فوریۀ ۱۸۱۲ متولد شد و در ۹ ژوئن ۱۸۷۰ از دنیا رفت. از مهمترین آثار وی میتوان به "الیور تویست"، "داستان دو شهر"، و "آرزوهای بزرگ" اشاره کرد.
خلاصه داستان:
این رمان در چاپ های هفتگی و به تدریج منتشر شد. اولین حلقه این رمان در سال ۱۷۷۵ اتفاق می افتد. جارویس لری کارمند بانک تلسون به پاریس سفر می کند که دکتر الکساندر مانت را در سفر بازگشت به خود به لندن بیاورد. او لوسی مانت ۱۷ ساله را ملاقات می کند و برای او فاش می سازد که پدر او نمرده است در عوض ۱۸ سال است که در زندان باستیل زندانی می باشد. آن ها به مناطق سطح پایین پاریس می روند و موسیو دفارژ را ملاقات می کنند که پیش از بازداشت دکتر مانت خدمتکار اوبود. این داستان جوانی کشاورززاده را تحت تعالیم اشرافیگرائیهای فرانسوی در سالهای منتهی به انقلاب، و خشونتهای انقلابیون را نسبت به اشراف سابق، در سالهای اول انقلاب فرانسه به تصویر میکشد. در این جریانات ماجرای چند نفر دنبال میشود، از همه مهمتر چارلز دارنی، اشرافی فرانسوی سابق که علیرغم ذات خوبش، قربانی هیجانات ضد تبعیض انقلاب میشود و سیدنی کارتن، وکیلی بریتانیایی که فراری است و تلاش میکند زندگی ناخوشایندش را با عشق به همسر دارنه، لوسی مانه نجات دهد. وقایع رمان تاریخی دیکنز در لندن و پاریس و در زمان انقلاب فرانسه اتفاق میافتد. منبع نویسنده برای صحنه هایی تاریخی کتاب مشهور انقلاب فرانسه، نوشته کارلایل، است که سبک نگارش آن مورد تحسین او قرار گرفته بود و تأثیر دید تاریخی آن نیز در رمان به چشم میخورد. یکی از دو چهره ی اصلی رمان شارل سنت اورموند است که از استبداد اشراف فرانسه، به خصوص عموی خود، مارکی سنت اورموند، به ستوه آمده و به سال ۱۷۷۵ به انگلستان گریخته است و، تحت نام چارلز دارنی، به تدریس زبان فرانسه مشغول است.
عنوان کتاب دوم این رمان «ریسمان طلایی» است پنج سال بعد او توسط دو مأمور آگاهی به اتهام جاسوسی دستگیر میشود، ولی دادگاه او را تبرئه میکند. در جریان محاکمه عاشق دختری میشود که برای ادای شهادت در برابر محاکمه حضور مییابد: لوسی، دختر الکساندر مانت، پزشکی که پس از هجده سال حبس در باستیل دچار اختلالات روانی شده است، نجات یافته و به انگلستان آورده شده است. او نیز که خود شاهد یکی از جنایات ماکری بوده است، از جملهی قربانیان او به شمار میرود. او پس از آزادی هم باز گاه دچار وحشتزدگی میشود. این وضع همیشه هنگامی رخ میدهد که داستان به نقطهی اوجی می سد، مثلاً وقتی دارنی، که از جنایت عموی خود نسبت به مانت خبری ندارد، اندکی پیش از عروسی با لوسی، هویت حقیقی وی را فاش میکند، یا پس از تجدید دیدار با وطن آزاد شده، فرانسه، که پس از پیروزی انقلاب تشنهی خون است. آنجا شارل، که پس از کشته شدن مارکی عنوان او را به ارث برده است، با شجاعت و بی فکری سعی میکند یکی از خادمان خانوادهی خود را از چنگال انقلاب نجات دهد. بخش سوم این رمان با عنوان «رد طوفان» اینگونه روایت شده است: در فرانسه دارنی از مهاجرت بازداری شده و در زندان لا فورس در پاریس زندانی می شود. دکتر مانت و لوسی به پاریس سفر می کنند تا بتوانند دارنی را آزاد کنند. یک سال و سه ماه می گذرد و در آخر دارنی محاکمه می شود.
محبوبیتی که دکتر مانت به عنوان قربانی «آنسین رژیم» به دست آورده است، موجب نجات شارل از گیوتین میشود؛ اما در بعد از ظهر همان روز وی دوباره دستگیر می شود. او دوباره با مسئولیت دفارژ و شخص دیگری که در واقع همان دکتر مانت است دوباره محاکمه می شود. بعدها دفارژ نامه ای را که در سلول دکتر مانت یافته بود را برای دارنی می خواند و در آن مشخص شده است که چگونه دکتر مانت توسط عمو و پدر دارنی زندانی شده است زیرا که وی تلاش کرده بود جنایات آنها علیه یک خانواده دهقان را برملا کند.
عموی دارنی شیفته یک دختری می شود و او را می دزدد و به او تجاوز می کند و سپس شوهر او را به قتل می رساند. نامه عمل اورموند را با جمله ( آنها و نسلشان تا آخرین نفر ) محکوم می کند.
دکتر مانت وحشت می کند و اعتراض می کند ولی به اعتراض او اعتنایی نمی شود و حق پس گرفتن این جمله را به او نمی دهند و دارنی محکوم به اعدام با گیوتین می شود. کارتن که به مغازه شراب فروشی دفارژ می رود، در میابد که خانم دفارژ آخرین بازمانده خانواده دهقان است که توسط برادرش در کودکی نجات یافته بود. خانم دفارژ دارای نام خانوادگی شخصی نیست و دفارژ نام خانوادگی او بعد از ازدواج می باشد. کارتن دارنی را در زندان ملاقات می کند و به او داروی بیهوشی می دهد و بارساد او را به خارج از زندان حمل می کند. کارتن به خاطر عشقی که به لوسی داشت، تصمیم می گیرد که خود را به جای دارنی جا زده و به جای او کشته شود. رمان با اعدام کارتن توسط گیوتین خاتمه می یابد.
درباره کتاب:
با همهی آنکه داستان با سرعتی حکایت میشود که از حد شیوهی معمول دیکنز بسی فراتر میرود و اثر از ساختاری منسجم برخوردار است، رمان از صحنههای پرجلوه و چشمگیر که اکثراً به انقلاب فرانسه مربوط میشود مالامال است. جرج اورول در مقالهی مشهور خود دربارهی دیکنز به این نکته اشاره میکند که احتمالاً وقایع وحشتانگیز انقلاب همچون کابوسی ذهن او را زیر فشار خود گرفته بوده است که تصویری که ارائه میکند «همچون قتل عامی چندین ساله» به نظر میآید. رمان از یک سو این تصور را به دست میدهد که دیکنز به اجتناب ناپذیر بودن انقلاب آگاه بوده و «در حدی بسیار بیش از اکثر مردم انگلستان به آن احساس علاقه میکرده است»، و از سوی دیگر این برداشت را در ما تقویت میکند که نویسنده کمتر از آن سیاسی میاندیشیده است که بتواند عقیدهی رایج آن زمان را رد کند که هر انقلابی حیوانی درنده است که پس از پیروزی نختستین بر دشنمنان فرزندان خود را میبلعد. این برداشت به خصوص از تصویری که از مادام دوفارژ ارائه میشود به دست میآید- زنی که در کنار دانیل کیلپ (از اشخاص رمان مغازه عتیقه فروشی) از جمله ی شخصیتهایی است که در آثار دیکنز در وجود خود شرارت را تجسم میبخشند.