این مقاله را به اشتراک بگذارید
گئورگ هایم١ و انقلاب فرانسه
محمود حدادی
انقلاب بزرگ فرانسه در پایان قرن هجدهم با شعارهای شهرهاش، از جمله آزادی و برابری، بر اندیشه و آثار چندین نویسنده و شاعر آلمانی هم نقش زده است، از آن جملهاند فریدریش هلدرلین و گئورگ بوشنر. زبان هلدرلین چون بسیار انتزاعی بود، به خود او محدود ماند. وانگهی به گذشته نظر داشت، یعنی از نثر یونان عتیق الگو میگرفت. اما زبان گئورگ بوشنر (١٨٣٧-١٨١٣) با همه عمر کوتاه این ادیب جامعاندیش، زبان روز و حتی آینده ادبیات آلمانی شد، خاصه با بهره بزرگی که این نابغه جوانمرگ از پزشکی، روانشناسی، و جامعهشناسی مدرن برده بود. از پیروان برجسته او در قرن بیستم، گئورگ هایم است، که او هم ازقضا در بیستوسهسالگی، در ١٩١٢ بر اثر سانحهای درگذشت و جز پنج داستان و دفترچهای شعر از خود بهجا نگذاشت. با اینحال زبان او هم زبان آینده ادب آلمان شد، خاصه که در همان دهه نخست این قرن، گئورگ هایم تمامی وحشتها و چالشهایی را در آثارش منعکس کرد که بعدها سرنوشت قرن بیستم را رقم زدند: جنگهای پیدرپی، غول شدن کلانشهرهای صنعتی، تنشهای اجتماعی و… «پنجم اکتبر» نوشته او، داستانی تاریخی است و روایت وی از همین روز سرنوشتساز در گاهنامه انقلاب فرانسه. در پنجم اکتبر ١٧٨٩ تودههای بینوای شهر پاریس که بیشتر زنان کارگر و خاصه ماهیفروش بودند، به تنگ آمده از فقر و گرسنگی، از پاریس به قصر سلطنتی ورسای راهپیمایی کردند، تا به درون کاخ لویی شانزدهم راه یافتند و فردای آن روز شاه را با خود به پاریس کشاندند تا به خواستههای آنها و مصوبات شورای انقلاب عمل کند. زبان گئورگ هایم در روایت این روز تاریخی، زبانی است خیزابی با فضایی آخرزمانی. زیرا که نگاهش به بنیادیترین خواستههای بیپاسخ انسان در زمانهای بیسامان و آشوبزده متمرکز است. داستان «پنجم اکتبر» را گئورگ هایم به یاد گئورگ بوشنر نوشته است، با الهام از نمایشنامه او «مرگ دانتون»، که آن نیز به انقلاب فرانسه میپردازد.
١.Georg Heym