این مقاله را به اشتراک بگذارید
سکوت مارتین اسکورسیزی در یک نگاه
رویای سیوچند ساله سلطان سینما
امین فرجپور
مارتین اسکورسیزی در آخرین فیلم به نمایش درآمدهاش سکوت به ژاپن قرن هفده سر زده و ضمن روایت داستانی درباره سفر دو کشیش پرتغالی نقبی زده است به مسائلی چون ایمان و بیایمانی که همیشه در آثارش دغدغهای عمده بوده است.
سکوت فیلمی تاریخی است که با بودجه پنجاه و یک میلیون دلار به زبان انگلیسی و ژاپنی با سناریویی از جی کاکز که بر اساس رمانی به همین نام که در سال ١٩۶۶ به قلم شوساکو اندو منتشر شده بود، جلوی دوربین رفته است. در سکوت اندرو گارفیلد، آدام درایور، لیام نیسون، تادانوبو آسانو و سیاران هیندز ایفای نقش کردهاند. داستان سکوت در قرن هفدهم میلادی رخ میدهد و درباره دو کشیش پرتغالی است که در راه سفر به ژاپن برای یافتن مرادشان (کشیشی که به شک دینی دچار شده) با خشونت و دشواریهای فراوانی مواجه میشوند. درباره سکوت باید گفت که این فیلم دومین اقتباسی است که از رمان شوساکو اندو به انجام رسیده است. نخستین اقتباس سینمایی از رمان سکوت را یک فیلمساز ژاپنی به نام ماساهیرو شینودو در سال ١٩٧١ در فیلمی به همین نام انجام داده بود.
سکوت را میتوان پروژه رویایی مارتین اسکورسیزی قلمداد کرد که از سال ١٩٩٠ به این سو یکسره در پی ساختن آن بوده است. این اسطوره دنیای سینما وقتی با پرسشی درباره اینکه چگونه در بیستواندی سال گذشته توانسته همچنان علاقه و اشتیاقش را متمرکز به این رمان نگه دارد، بیان داشت: هر چه زمان میگذرد و آدم پیرتر میشود، ایدهها میآیند و میروند. سوالات، جوابها، بیپاسخی در برخی موارد و نیز سوالات جدید و جدیدتر دور کاملی را در گذر زمان شکل میدهند و این چیزی است که من واقعا بهش علاقه و اشتیاق دارم. بله؛ سینما، آدمهای زندگیم و البته خانوادهام برای من بیشترین اهمیت را دارند؛ اما همچنان که آدم پیرتر میشود، چیزهای دیگری نیز برای آدم مهم میشوند.
ذات دینداری و سکولاریسم درحال حاضر برای من جذابترین بحث است، اما در عین حال اینکه برای غنیتر کردن زندگی، هر شخصی نیاز به قواعدی روحانی و درونی نیز دارد، اهمیت کمتری نسبت به آن ندارد. این فیلم درواقع یک نوع وسواس فکری بود که ناچار بودم بسازمش؛ تا از زیر فشارش بیرون آیم. از نظر دراماتیک یا سینمایی نیز باید بگویم سکوت یک داستان قدرتمند واقعی و جذاب است. یک تریلر جذاب در نوع خودش که در عین حال با سوالات ذهنی من درباره روحانیت و مذهب نیز تلاقی دارد…
****
نگاهی به سکوت
گناه و رستگاری زیر ذرهبین مارتین بزرگ
ترجمه: محمدرضا سیلاوی
در فیلم تاریخی جدید مارتین اسکورسیزی، سکوت صدای صوت خداوند است. سکوت پاسخی است که خداوند به پرسشهای پدر سباستیانو رودریگز (با بازی اندرو گارفیلد) میدهد. یک کشیش یسوعی پرتغالی و باتقوا که ارواح مسیحیان را در ژاپن بدوی قرن هفدهم مخفی میکرد.
و سکوت تنها پاسخ خداوند است وقتی که مسیحیان پنهان این کشور (فرقه «مسیحیان پنهان» که توسط مبلغانی مانند رودریگز به آیین مسیحیت گرویده بودند) توسط نیروهای شوگان شناسایی و فوراً غرق شده، گردن زده و یا زنده زنده سوزانده میشوند. یا مثل گوشت قصابی سلاخی میشوند. به بیان دیگر، این هیچ است، اما این هیچ بودن به بلندای فریاد حشراتی است که فیلم با آن آغاز میشود، یعنی قبل از اینکه فیلم به صوتی کات بخورد که معادل سیاهی است.
تنها اسکورسیزی میتوانست این اثر هنری مذهبی پرصدا و جوشان را دقیقا بعد از گرگ وال استریتِ دست نیافتنی، بسازد. این فیلم که براساس رمان چینموکو نوشته نویسنده کاتولیک ژاپنی، شوساکو اندو درسال ۱۹۷۷ (این رمان یک بار درسال ۱۹۷۷ به زبان ژاپنی توسط ماساهیرو شینودا به فیلم تبدیل شده است) ساخته شده است، به اندازه فیلم قبلی، که پر بود از لذتهای دنیوی و زودگذر کفر و الحاد، به مسائل متعالی و ابدی گرایش دارد. سکوت از آن دسته فیلمهایی است که تنها یک فیلمساز بزرگ با کولهبازی از تخصص و تجربه میتواند آنرا بسازد. و این فیلم مرگ را به شکل پدیدهای که باید به تنهایی با آن روبهرو شد نشان میدهد، بدون توجه به اینکه زندگیات بر مبنای کدام دلایل جمعی استوار بوده است. و حال و هوای آخرین فیلم اسکورسیزی را در آن میدمد؛ هرچند که اسکورسیزی ساخت بیست و پنجمین فیلم خود، ایرلندی را اعلام کرده است.
این فیلم درباره جستوجوی خدا در شرایطی است که او (خدا) با غیبتش توصیف میشود. در شروع فیلم صدای پدر کریستیانو فریرا با بازی لیام نیسون، معلم و معترف قبلی رودریگز، را میشنویم که میگوید: ژاپنیها چشمههای آتشفشانی که نیروهای شوگان از آنها برای شکنجه مبلغان مسیحی استفاده میکردند را جهنم توصیف میکنند. باید بگویم که بخشی از این توصیف تا حدودی مسخره، و بخشی دیگر واقعیت است؛ نمای آغازین فیلم سر دو کشیش را نشان میدهد که به تازگی بریده شده و روی یک سه پایه چوبی کنار یکی از چشمههای جوشان، که نماد خوش یمنی هستند، قرار گرفتهاند! فریرا توضیح میدهد که این کشیشها دست از دین خود برنداشتند (یعنی در ملأ عام اعتقاد خود را تکذیب نکردند، در این مورد باید تصویر مسیح یا مریم مقدس را لگدمال میکردند). اما در عوض خواستند که شکنجهشان کنند، تا بتوانند قدرت ایمان خود را نشان دهند.
وقتی این خبر که فریرا نهتنها خودش مرتد شده است، بلکه مثل کلنل کورتز فیلم اینک آخرالزمان کاملاً بومی شده و در روستایی نزدیک شهر بندری ناکازاکی سکنی گزیده است به گوش رودریگز و دوستش کشیش پدر فرانچسکو گارپه (آدام درایور) میرسد، این دو مرد جوان به راه میافتند که او را پیدا کرده تا بتوانند آبرو و حیثیت از دست رفته وی را احیا کنند.
آنها خود را برای رویارویی با سختی آماده کردهاند، اما آنچه میبینند چیزی نیست جز شرافت محض. دهقانان دیوسو، خدای مسیحی، را مخفیانه میپرستند، اما از ترس شکنجه شدن به دست مفتش عقاید اینو (یک بازی فوقالعاده و شبیه کریستف والتز از ایسی اوگاتا) و همراهان بیرحمش جرأت ندارند عقاید و اعتقادات خود را به گوش دهکدههای همجوار برسانند.
بازی اندرو گارفیلد و درایور را نمیتوان بهتر از این تصور کرد یا حتی بازیگران بهتری را جایگزینشان کرد. حتی از نظر فیزیکی و جسمی، تضاد بین این دو نفر، تأثیر سینمایی فوقالعادهای بر جای میگذارد. گارفیلد شبیه به یک ساقه باریک گندم است که با پرتویی از جنس نیکی درخشان شده، و شمایل درایور از پایین به بالا پهنتر میشود و حتی تصویر قارچ را در ذهن تداعی میکند. اما بازی این دو بازیگر، که در آن به اعماق زهد و تقوا نفوذ میکنند، همذات پنداری شما در طول فیلم برمیانگیزاند. هرکدام از آنها (گارفیلد و درایور) نگاه متفاوتی نسبت به کیچیرو (با بازی یوسوکه کوبوزوکا)، که در ابتدای فیلم بهعنوان راهنمای آنها معرفی میشود، دارند. و وقتی که سفر طاقتفرسای رودریگز در ژاپن، در قالب عشق به مسیح شروع میشود، برخوردهای او با این شخصیت خشمگین (کیچیرو) است که به معیار برتری وی تبدیل میشود. در عین حال، پدر فریرا جایی در پیش زمینه فیلم کمین کرده است: او در پایان فقط در سه صحنه ظاهر میشود، اما هرکدام از این صحنهها تاثیری به قدرت آهن سوزان دارند و بوی ذغال نیمسوز را از خود به جای میگذارند.
بخشش، شاید خشنترینِ حالت معنوی است که در فیلم به تصویر کشیده میشود. به همین دلیل است که کارگردانهای کمی سراغش رفتهاند. اسکورسیزی، که قبل از فیلمساز شدن مدت یکسال در مدرسه دینی درس خوانده بود، هرگز از موضوعات دینی (تمهای گناه و رستگاری در تمام فیلمهایش از آخرین وسوسههای مسیح تا راننده تاکسی) دور نشد، اما سکوت ظاهراً تمام اینها را زیر ذرهبین آورده است.
شهروند