این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
«هاوارد باسکرویل»، شهید آمریکایی مشروطه
هاوارد باسکرویل آموزگاری آمریکایی بود که جان بر سر مشروطه ایرانی گذاشت. او به سال ۱۸۸۵ میلادی در شهر نورث پلات از ایالت نبراسکا زاده شد و چند روز پیش از بیست و چهار سالگی در جریان محاصره شهر تبریز به هنگام استبداد صغیر کشته شد.
باسکرویل دانش آموخته مدرسه علوم دینی مشهور پرینستون بود و بلافاصله پس از پایان دوران تحصیلش برای آموزگاری در مدارس مذهبی به ایران سفر کرد. در آن زمان آمریکایی ها به واسطه موسسات مذهبی چند مدرسه و بیمارستان در ایران ایجاد کرده بودند که یکی از آنها مدرسه «مموریال اسکول» در تبریز بود.
این مدرسه که در سال ۱۸۹۱ م گشایش یافت و مسیحیان پروتستان بر آن مدیریت داشتند به باسکرویل پیشنهاد داد به مدت دو سال در آنجا درس بدهد.
درس هایی که باسکرویل در مموریال اسکول تدریس می کرد شامل تاریخ عمومی جهان و حقوق بین الملل بود. او در دوران آموزگاریش با آزادی خواهان تبریز آشنا شده بود و خصوصا با سید حسن شریف زاده معلم عربی مدرسه دارای روابط صمیمانه ای بود. مرگ شریف زاده تاثیر قابل توجهی بر معلم آمریکایی گذاشت.
در این ایام که مصادف با اتفاقات انقلاب مشروطیت بود، شهر توسط نیروهای دولتی به محاصره درآمد و راه های ورود به شهر بسته شد، بدین سبب در تبریز قحطی وحشتناکی روی داد و مردم روزگار سختی را می گذراندند.
'فوج نجات'
باسکرویل که در آمریکا دوره نظامی گری دیده بود با جمع آوری گروهی از جوانان مشروطه خواه در حیاط ارگ تبریز به آنان آموزش های سپاهی گری می داد و آنان را برای جنگ احتمالی آماده می کرد.
جوانان دسته خود را «فوج نجات» نامیده بودند و باسکرویل از آنها پیمان گرفته بود که در هر جنگی که رخ دهد، پیشرو باشند و چون به دشمن نزدیک شوند در بند سنگر نبوده، فدایی وار به دشمن یورش ببرند.
در این میان مقام های آمریکایی تلاش می کردند باسکرویل را قانع کنند که خود را در مسائل سیاست داخلی کشور دیگر – ایران – درگیر نکند؛ اما این تلاش ها بی ثمر بود و آموزگار آمریکایی تصمیم خود را برای برداشتن سلاح گرفته بود.
بنا به برخی گزارش های دوران مشروطه، نمایندگان انجمن و ستارخان به باسکرویل نصیحت کردند که ما از شما بی اندازه خرسندیم ولی نمی خواهیم در راه آزادی ایران زیانی به شما برسد و دوست داریم شما به جایگاه خود در مدرسه باز گردید، اما او به این سخنان گوش نداد.
چندی بعد که نبرد 'شنب غازان' در تبریز پیش آمد، باسکرویل از ستارخان درخواست کرد که گروه او که به فوج نجات معروف بودند در این جنگ پیشتاز باشند، سردار نیز آن را پذیرفت.
باسکرویل برای تجهیز گروه خود کسانی را نزد ستارخان فرستاد و خواستار توپی شد، ولی سردار به علت نا آزمودگی وی و یارانش از دادن توپ خودداری نمود و به آنها چنین پاسخ داد که "می روید آمریکایی را به کشتن می دهید و توپ را به دشمن گزارده، می گریزید."
با این شرایط بود که نبرد 'شنب غازان' در محله قره آغاج تبریز روی داد و باسکرویل و یارانش پیشاپیش همه در این نبرد شرکت کردند. در همان درگیری های اولیه آموزگار آمریکایی به ضرب تنها یک گلوله که بر قلبش نشست کشته شد.
جوان آمریکایی، قهرمان ایرانی
جسد او را هم رزمانش از میدان نبرد بیرون آورده و به تبریز فرستادند. مرگ باسکرویل برای تبریزیان سخت ناگوار بود چرا که او میهمان به شمار می آمد. مردم تبریز برآن شدند تا در یک مراسم با شکوه وی را به خاک بسپارند.
مجاهدان و پیشوایان، شاگردان باسکرویل و آمریکاییان تبریز، پیکر او را تشییع کردند و در گورستان آمریکاییان به خاک سپردند.
کسروی در توصیف مراسم تشییع پیکر وی چنین می نویسد:
".. شاگردان باسکرویل و دسته فداییان او و ارمنیان گرجیان و آمریکاییان و همه آزادی خواهان از بزرگ و کوچک با دسته های گل پیرامون جنازه را گرفته روانه شدند.همه را اندوه گرفته، پژمرده و افسرده می بودند. میانه راه در چندجا پیکره برداشتند و چون جنازه بدینسان به گورستان آمریکاییان رسید، در آنجا یک رشته گفتارهایی رانده شد و شور و خروش سترگی برخاست.از کسانی که به گفتار پرداختند بارون سدراک از آزادی خواهان ارمنی می بود و چنین گفت: من اکنون بی گمان شدم که مشروطه ایران پیش خواهد رفت زیرا خون پاک این جوان بی گناه در راه آن ریخته گردید.."
انجمن تبریز می خواست پولی به آمریکا برای مادر باسکرویل بفرستد اما آمریکاییان مقیم تبریز به آن رضایت ندادند. در عوض تفنگ وی همراه با یک تخته فرش نفیس که تصویر باسکرویل بروی آن نقش بسته بود، برای مادرش فرستادند.
برترین ها
‘