این مقاله را به اشتراک بگذارید
این زنان سینما را تغییر دادند
«آنیس واردا»، کارگردان صاحب نام یونانی- فرانسوی که از او به عنوان مادربزرگ موج نوی سینمای فرانسه یاد میشود، در سن ۸۸ سال نیز بدون هیچ نشانهای از خستگی و کهولت همچنان پیشرو در به تصویر کشیدن هنر از دریچه تجربهگرایی است و همچنان به صورت شخصی از تمام ساختههایش حمایت میکند.
نقش «واردا» در سینما و جریان فمینیسم محور اصلی زندگی هنری او بوده است.
وی اولین فیلم بلند خود را در سال ۱۹۵۵ با نام «نقطه کوتاه» ساخت. «سواحل آنیس» نیز دیگر ساخته اوست که جایزه بهترین اثر مستند جوایز سزار را کسب کرد، او در سال ۲۰۱۱ بهجهت خدماتش در عرصه فرهنگ و هنر فرانسه، به مقام لژیون دونور رسید.
«آنیس واردا»
«واردا» در سال ۱۹۶۴ جایزه سینمایی «لوئی دلوک» را کسب کرد، در سال ۱۹۹۲ نامزد نخل طلای کن بود، در سال ۱۹۸۵ شیر طلای ونیز را برد و در سال ۱۹۶۵ خرس نقرهای جشنواره برلین را بهدست آورد.
این کارگردان زن مستقل فرانسوی از کارگردانان اصلی موج نوی سینمای فرانسه و یکی از بازماندگان این مکتب است که آثار او از جمله فیلمها و عکسهایش با شیوه تجربی متمایز، عمدتاً بر مستندهای واقعگرا، مسئله فمینیسم و موضوعات اجتماعی متمرکز هستند.
فیلم جدید «آنیس واردا» با عنوان «روستاها و چهرهها» امسال در بخش غیررقابتی هفتادمین جشنواره فیلم کن رونمایی میشود.
«کلودیا ویل» سینماگر مستقل زن آمریکایی است که زمانی به تلویزیون روی آورد که مثل این روزها این رسانه چندان محبوبیتی نداشت و او از جمله چهرههایی بود که مقدمات ظهور عصر طلایی تلویزیون را فراهم کرد.
وی اولین فیلم بلند داستانی خود را در سال ۱۹۷۸ با عنوان «دوستان دختر» ساخت و امروزه بیشتر برای ساخت این فیلم شناخته میشود.
داستان این فیلم درباره رنجها و لذتهای یک دوستی عمیق میان دو دختر است. وی پس از آن فیلم پرهزینه «نوبت من است» را با بازی «مایکل داگلاس» و «جیل کلایبورگ» ساخت و مسیر را برای دیگر کارگردان مستقلی هموار کرد که مشتاق بودند فیلمسازی استودیویی را تجربه کنند.
«کلودیا ویل» در سالهای اخیر تمرکز خود را فقط روی تلویزیون قرار داده است و اپیزودهایی از سریالهای «به اصطلاح زندگی من»، «امید شیکاگو» و «دختران» را کارگردانی کرده است. او نمونهای از یک سینماگر است که مسیر خود را از میان پیچوخمهای فراوان و با تصمیمات جسورانه یافته و میتواند الگویی برای بسیاری از سینماگران مولف امروزی باشد.
کلودیا ویل
سینمای مستقل امروز وامدار چهرههایی چون «نیکول هولوفسنر» کارگردان و نویسنده آمریکایی است که اولین بار در سال ۱۹۶۶ با فیلم بلند «راه رفتن و صحبتکردن» توجهات را به سمت خود جلب کرد.
این کمدی درام با بازی «کاترین کینر» و «آن هیش» به خوبی استعدادهای «هولوفسنر» را نشان داد که با بازیهای درخشان بازیگران مستعد این فیلم نیز همراه بود.
وی از آن زمان تاکنون تنها پنج فیلم بلند «دوست داشتنی و فوقالعاده»، «دوستان با پول»، «لطفا کمک کنید» و «کافیه» را کارگردانی کرده و بیشتر به کارگردانی سریالها تلویزیونی چون سریال معروف «نارنجی همان سیاه است» پرداخته است.
کمتر کارگردانی یافت میشود که همچون «هولوفسنر» شخصیتهای زن فیلمهایش را با این دقت و ظرافت بنویسد و چنین تبحری در کارگردانی ستارهها داشته باشد. کارنامه کاری «نیکول هولوفسنر» گواهی بر قابلیتهای همیشه در حال تکامل این کارگردان آمریکایی است.
نیکول هولوفسنر
«شانتال آکرمن» فیلمساز سرشناس و تاثیرگذار بلژیکی بود که از زندگی خود به عنوان یک بوم نقاشی استفاده میکرد و با تلفیق واقعیت و مفاهیم آوانگارد به الگوهای جدید و مهیجی در فیلمسازی دست مییافت.
وی بییشتر برای ساخت فیلم «ژان دیلمان، شمارهٔ ۲۳ کهدو کومرس، ۱۰۸۰ بروکسل» شناخته میشود و دغدغه او برای به تصویر کشیدن زندگی روزانه از طریق آثار مستند و داستانی در همه فیلمهای او نمایان است.
فیلمهای او بسیار شخصی و عمیقا خلاقانه است و به نوعی زبان خاص خود «آکرمن» را دارد و فیلمسازان فمنیست، تا سالهای آینده همچنان تحت تاثیر او قرار خواهند داشت.
شانتال آکرمن
«شرلی کلارک» کارگردان برنده اسکار مستند سال ۱۹۶۲ با «رابرت فراست: نزاع یک دیوانه با جهان»، «آلیس گی-بلاش» بازیگر، کارگردان و تهیهکننده فرانسوی، «ویهرا خیتیلووا» کارگردان و فیلمنامهنویس آوانگارد اهل جمهوری چک، «لوکرسیا مارتل» کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آرژانتینی، «مری پیکفورد» هنرپیشه آمریکایی و یکی از ۳۶ بنیانگذار آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار و «کاترین بریا» کارگردان مولف فرانسوی از دیگر سینماگران زنی هستند که نقش بسزایی در عرصه سینمای مستقل جهان ایفا کردهاند.