این مقاله را به اشتراک بگذارید
به گزارش مدومه به نقل از شرق، «شکارچی در سایهروشن زندگی» گزیدهای است از طرحهای ایوان تورگینف، نویسنده کلاسیک روس، که اخیرا با ترجمه بهزاد برکت و هرمز ریاحی در نشر نو تجدید چاپ شده است. این طرحها چنانکه در پیشگفتار ریچارد فریبورن بر این کتاب میخوانیم، روایتهای تورگینف از زندگی روستایی است. روایتهایی نه صرفا نوستالژیک بلکه انتقادی که چاپشان به قیمت دستگیری تورگینف و تبعید او به ملکش، اسپاسکویه، تمام شد. تورگینف در این طرحها با دیدِ یک نقاد تیزبین نظام سرفی و فراتر از آن نظام تزاری را نقد کرده و این طرحها همانطور که فریبورن مینویسد جدا از ارزش ادبی، در زمانه خود واجد تاثیر اجتماعی – سیاسی هم بودهاند و «در جنبش آزادیبخش سرفها پس از جنگ کریمه سهمی بسزا» داشتهاند. این طرحها نخستین بار بین سالهای ١٨۴٧ تا ١٨۵١ در نشریه روسی معاصر چاپ شدند. درواقع موفقیت اولین طرح از این مجموعه با عنوان «خور و کالینیچ»، تورگینف را به نوشتن طرحهای بعدی تشویق کرد و این در حالی بود که او چنانکه در پیشگفتار فریبورن آمده قبل از نوشتن اولین طرح، قصد داشت «ادبیات را برای همیشه کنار بگذارد». ریچارد فریبورن درباره اهمیت «خور و کالینیچ» به عنوان طرحی که «بسیاری از اساسیترین ویژگیهای این طرحها را ترسیم میکند» مینویسد: «در این اثر، نویسنده همان نقشی را دارد که باید در سراسر این اثر به عهده گیرد – یعنی نقش نظارهگری هوشیار، علاقهمند، اما کنار گود. این نظاره دو جنبه مشخص دارد. یکی جنبه درخشندگی، روشنی و تصویری کار تورگینف در مقام نویسنده و هنرمند است و دیگری که میتوان آن را جنبه جامعهشناسانه نامید، تورگینفی را مطرح میکند که نمیتواند یکی از اعضای اشراف و طبقه زمیندار نباشد. از این رو در دنیای روستائیان، هم بیگانه است و هم نظارهگری صادقانه کنجکاو که به توصیف این جهان برای خوانندگانش مشتاق است.»
کتاب «شکارچی در سایهروشن زندگی» شامل پانزده طرح است به نامهای خور و کالینیچ، یرمولای و زن آسیابان، علفزار بژین، کاسیان به آبادی، مباشر، دو زمیندار، مرگ، آوازخوانها، دیدار، هملت ناحیه شچیگروفسکی، کالبد حی، تلکتلکِ چرخها، جنگل و استپ، آلمانی روسی و مصلح و آلمانی روسی.
آنچه در ادامه میآید سطرهایی است از «خور و کالینیچ»، نخستین طرح این مجموعه: «هرکس که برحسب اتفاق از بخش بولخوف به منطقه ژیزدرا سفر کرده باشد، بیتردید از تفاوتهای چشمگیر میان طبیعت مردم استان اورلف و کالوگا به شگفت افتاده است. دهقان اورلفی ریزاندام است با شانه گرد، افسردهسیماست و نگاهی اخمو دارد و در کلبه محقری از چوب سپیدار بسر میبرد و بیگاری میکند. بدهبستانی ندارد، خورد و خوراکش ناچیز است و چارق پا میکند، حال آنکه دهقان کالوگایی که اجاره میپردازد، در کلبهای جادار از چوب سرخس زندگی میکند، بلندقامت است و شاد و گستاخ با چهرهای پاکیزه و روشن به آدم مینگرد. به بدهبستان روغن و کتیرا مشغول است و روزهای جشن پوتین بهپا میکند. روستای اورلف (درباره بخش خاوری استان اورلف سخن میگویم) معمولا در میان کشتزارهای شخمخورده و نزدیک آبکندی است که کم و بیش بهصورت آبگیر گلآلودی درآمده است…».