این مقاله را به اشتراک بگذارید
بایگانی یک پرونده
مسعود عباسزاده
برای کارآگاه مگره، هر پرونده جنایی خصوصیات خاص خود را دارد تا او بتواند دیر یا زود با آن مواجه شده و به سرنخ اصلی اش دست یابد. سرنخی که حاوی راز قتل و چگونگی دستگیری عامل یا مسببان آن باشد. خصوصیات اصلی و ویژگی های پرونده قتل «امیل گاله» در داستان «مگره و دیوار سنگی»، معمولی بودن تمام شواهد و قرائن آن است.
«امیل گاله»، یک تاجر دوره گرد است که در یک هتل درجه سه در سَنسِر به قتل رسیده است و کارآگاه مگره همان ابتدا و بر اساس شمّ کارآگاهی اش، به همه شخصیت های محوری، تأثیر گذار و حتی حاشیه ای داستان مظنون می شود.
این امر نیز به پیچیدهتر شدن داستان و نشان دادن توانایی های ژرژ سیمِنون در خلق یک داستان کم نظیر پلیسی کمک شایانی کرده است که قصد دارد زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه فرانسه را در دهه های اول تا ششم قرن بیستم میلادی و در بستر و درونمایه این رمان پلیسی نشان دهد.
سیمنون در این داستان برای خوانندگانش تلاش کرده مجموعه ای از شخصیت ها را در بستر رمانش به نمایش بگذارد که آن ها مطمئن شوند قتل امیل گاله با انگیزه های کاملاً شخصی صورت گرفته است. این شخصیت ها به عمد از طبقه نو اشرافی جامعه آن زمان فرانسه انتخاب شده اند؛ طبقه ای که به نظر می رسد ژرژ سیمنون به صورت ناخودآگاه و یا شاید هم هدفمند از آن متنفر است و تلاش می کند با ارائه دلایلی غیر مستقیم و زیرپوستی در رمانش به آن ها بپردازد.
سیمنون در ابتدای رمان هم برای فضاسازی و ایجاد آمادگی ذهنی خوانندگانش، بخش فراموش نشدنی کار سربازرس مگره را این چنین عنوان می کند که به سربازرس مگره و همکارانش از یک هفته قبل سیل اطلاعیه های رسمی ابلاغ شده است که در آن ها اعلام شده پادشاه وقت اسپانیا روز ۲۷ ژوئن وارد پاریس خواهد شد لذا باید اقدامات احتیاطی لازم را در مورد این رویداد مهم، معمول دارند.
از سوی دیگر، توصیف هایی که نویسنده در رویدادهای مختلف داستان از جنبه های مختلف و متنوع شخصیت های اشرافی آورده، نشان می دهد که ژرژ سیمنون به عنوان نویسنده رمان های پلیسی تا چه حد از اثرگذاری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طیفی از جامعه که طی ۶ دهه ابتدایی قرن بیستم میلادی در فرانسه زندگی می کردند، با خبر بوده و مانند جامعه شناسی زبردست، در رمان «مگره و دیوار سنگی» به توصیف ویژگی های ظاهری تا احساسات درونی این طبقه پرداخته و منافع آنان را با منافع طبقه اقلیت سرمایه دار آن روزگار فرانسه پیوند داده است.
طبقه ای که تاکنون بیشترین اثرگذاری را بر کشوری داشته که خود را مهد برابری و آزادی مردمانش میداند. سیمنون که این رمان را در سال ۱۹۶۳ چاپ کرده، طبقه اشرافی مدرنی را برای خوانندگانش توصیف کرده است که به زعم او، همچنان مرتجع و از مد افتاده، در توهم برتری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به سر می برد و خود را یک سر و گردن بالاتر از سایر اقشار و افراد جامعه می داند.
به همین خاطر است که در تمام رویدادهای داستان، شخصیت های متهم به قتل و اشراف زده داستان، با مگره به عنوان کاراگاه و سربازرس پرونده قتل با تفاخر و افاده رفتار می کنند و تلاش می کنند تحقیقات او را با بیان مطالب متناقض، به چالش بکشند.
در سن فارگو، محل زندگی مقتول همه چیز معمولی است؛ خانه ای معمولی، با مبلمان معمولی. تصویر صورت پسر مقتول که اولین بار پیراهن عشای ربانی را به تن کرده بود و تصویر پدر نشسته پشت پیانو با فراکی که برایش تنگ است. در سنسر، محل وقوع قتل هم همه چیز معمولی است؛ جایی برای گذراندن تعطیلات ارزان قیمت در بیرون شهر و یک هتل درجه دو یا سه.
هر موضوع و سرنخی باعث برجسته شدن «امیل گاله» به عنوان شخصیت مقتول این داستان مدنظر قرار می گیرد. نماینده نی یل و شرکا؛ نقره بدلی، سبک بدلی. یک بازار مکاره، یک سالن تیراندازی و علاوه بر اینها آتش بازی که دست به دست هم داده اند تا این فرد معمولی ضداشرافی را از صفحه روزگار و داستان محو کنند.
در ادامه تحقیقات میدانی، مگره متوجه می شود که در مراسم تشییع جنازه، فضای مرموزی به وجود آمده است؛ در طول رویداد تشییع جنازه پیکر «امیل گاله»، خوانندگان رمان این طور احساس می کنند که اشرافیت زیرپوستی حاکم بر فضای رویدادها و نافذ در شخصیت های داستان هم با مقتول بیچاره، سر ناسازگاری دارند و نمی خواهند دست شان در جریان تحقیقات کارآگاه مگره برملا شود.
مگره هم در موقعیت ها و رویدادهای مختلف رمان به این موضوع اشاره کرده و شاید بیش از چالش اصلی کشف عامل و یا عاملین قتل، او با اندیشه پوسیده اشرافی گری که جلوی پیشرفت تحقیقاتش را به صورت خاص و اقتدار و بالندگی جامعه آن روز فرانسه را به طور عام گرفته در کشمکش و چالش به سر می برد.
این کشمکشی از نوع فرد با جامعه است و تلاشی برای مگره به منظور القای این پیام برای خوانندگان رمان است که از کشف علت قتل و پیدا شدن عامل و یا عاملین آن مهم تر، اصلاح جامعه ای فاسد است. این پیام و هدف اصلی رمان است که درصدد به ارمغان آوردن تزکیه و پالایش برای خوانندگان آن است. مگره می پندارد که کل حقیقت در همین نکته است، ولی او باید بین اعتقاد شخصی اش با رفتار حرفه ای و پلیسی اش، حد و مرزی قائل شود، چرا که در خلال تحقیقاتش، هر چه می بیند، مهم است، اما او باید آن ها را متفاوت از هم ببیند.
داستان «مگره و دیوار سنگی»، با این ویژگی تا جایی پیش می رود که نشان می دهد چگونه یک رمان پلیسی که سرشار از گره افکنی و گره گشایی توأم با ایجاد تعلیق برای خوانندگان است، می تواند به داستانی برای ایجاد آگاهی و روشنگری پیرامون مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ای مدعی چون فرانسه تبدیل شود؛ طبقه تمامیت خواه نواشرافی گری سعی می کند آمال و آرزوهایش را در سرمایه داری نوین فرانسوی باز یابد.
سیمنون نیز تلاش کرده است تا از سربازرس مگره به عنوان وجدان بیدار و نماینده نیروی اصلی و محرک داستان (پروتاگونیست)، به نحوی بهره گیری نماید که او تبدیل به زبان نویسنده و نماد اصلاح گری در جامعه ای به شدت آشفته شود. این تدبیر نویسنده باعث می شود تا ژرژ سیمنون از دیدگاه مگره نشان دهد که پیام آشکار جامعه سرمایه داری همان اشرافی گری است که با لعابی از دموکراسی، قصد دارد انسان غربی را به بردگی و بی اختیاری کشانده و در صورت مقاومت نیز از هیچ جنایتی علیه او فروگذار نیست.
به نقل از الف کتاب
******
«مگره و دیوار سنگی»
نویسنده: ژرژ سیمنون
ترجمه: ابراهیم اقلیدی
ناشر:هرمس، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۶۶صفحه، ۶۵۰۰تومان