این مقاله را به اشتراک بگذارید
امروز غلغله میکنند عروسهای دریایی!
کاوه شایسته
مخاطبان کتاب حاضر، مخاطبان شعر معاصر؛ شعر معاصر جهان و شعر معاصر ایران هستند. شاعر گرانقدر این مجموعه را احتمالا همه میشناسند: توماس ترانسترومر، برنده نوبل سال ۲۰۱۱٫ و اما بعد:
یک/۱
توماس ترانسترومر، شاعر برنده نوبل، تا پیش از دریافت معتبرترین جایزه ادبی جهان، چندان در ایران شناخته شده نبود، اما پس از دریافت نوبل چند مترجم به برگرداندن شعرهای او روی آوردند، احتمالا به این دلیل ساده که از کاروان مترجمان نوبلیستِ پرآوازه عقب نمانند.
مهمترین ویژگی کتاب « مجمع الجزایر رویا» (گزیده شعرهای توماس ترانسترومر) این است که در آن خبری از تعجیل و برگرداندن سرسری نیست. کافی است زبان ِ شعرهای شاعر در این کتاب را قاضی کنید؛ زبانی که با نوعی وسواس و تراشِ کلمات در این کتاب استخدام شده است.
شعر نخست این کتاب، بهترین انتخاب برای ورودی کتابی است از توماس ترانسترومر در ایران. اگر بپرسید چرا خواهم گفت این شاعر در ایران با شعرهای خُنُک، ساده، سهل انگارانه که بیشترشان با زبانی بی نمک و خنثی نوشته شدهاند شناخته میشود. در کتابی که ثقفیان برگردانده است به مجرد خوانش شعر نخست، یعنی «مجمع الجزایر پاییزی» متوجه زبانی میشوید خاص که ویژگیهای زبان شعرهایی که پیشتر از این شاعر خواندهاید را، ندارد. از سوی دیگر آنچه در نگاه اول نظر مخاطب این شعر را جلب میکند این است که زبان این شعر پیچیده است و این پیچیدگی عنصر تحمیلی برگردان اثر نیست، چرا که تصاویر موجود در آن نیز بدیع، نو و برای مخاطب فارسی زبان تا حدودی خرق عادت مینماید.
این پیچیدگی اما صرفا در زبان شعر و تصاویر آن خلاصه نمیشود. عنوان، تقطیع و نهایتا ساخت شعری که با آن رو به رو میشوید، تا حدود زیادی تجربی است. بخوانیم:
مجمع الجزایر پاییزی
توفان
این جا به ناگهان رو در رو میشود عابر با آن بلوط سترگ کهنسال، همچون گوزنی
سنگ شده با تاج-شاخهای پهناور در برابر باروی یشمی دریای سپتامبر.
توفان شمال. این است آن زمان که خوشهی سماقهای کوهی میرسند.
بیدار در تاریکی میتوان شنید که پا میکوبند صور فلکی در آغلهاشان
در اوج، بر تارک درخت.
شب-صبح
دکل ماه پوسیده و بادبانش مچاله شده.
کاکی مست شناور دور میشود بر آب.
چارگوش سنگین اسکله زغالین است.
ریسمان تاب میخورد در تاریکی.
بیرون برپلکان. صبح میکوبد و میکوبد بر خاراسنگ دروازههای دریا و آفتاب جرقه
میزند در حوالی جهان. خدایان نیمه خفهی تابستان در دود دریا کورمالی میکنند.
این موضوع محدود به مجموعه شعر نخست این کتاب که گویا ترانسترومر اوایل نیمه دوم قرن ۲۰ منتشر کرده است، نمیشود. این نوآوریهای فرمی و زبانی ویژه شاعر در مجموعههای بعدی به طور خاص شکلهای یگانهتری به خود میگیرد تا جایی که فرم شعرهای شاعر در نهایت برای خواننده شعر فارسی سراسر بیگانه میشود.
یکی از مهمترین خصیصههای دفتر شعر حاضر که گزیدهای است از کارهای ترانسترومر، این است که مخاطب را با دورههای مختلف شعری این شاعر بنام سوئدی آشنا میکند. این شعرها از سال ۱۹۵۴ تا سال ۲۰۰۴ بازه زمانی قابل توجهی از زندگی شعری شاعر را پوشش میدهد.
دو/۲
مورچهی جنگلی پاس میدهد آرام، نگاه میکند
در هیچی. و هیچ شنیده نمیشود مگر چکهها
از شاخ و برگهای تاریک و پچ پچ شبانه در عمق تنگهی تابستان.
کاج همچون عقربهی ساعت ایستاده است،
خارخار. مورچه میگدازد در سایه سار کوه.
جیغ پرنده! و سرانجام. ارابههای ابر آرام شروع میکنند به غلتیدن.
نام این شعر « زمان تحویل شبانه روز» است. احتمالا عنوان این شعر تحت تاثیر اندیشه تحول و دگرگونی، شاعر را ناگزیر به چنین نامگذاریای کرده است. شاعر ذاتا دل در گرو دگرگونیهای بزرگ میدهد. او تن به سازهای از پیش کوک شده نمیدهد و اتفاقا به واسطه اندیشه تحول خواهی حاضر است نیوشای ساز ناکوک باشد اما لقمه حاضر آمادهای برای طبیعت چیره به حساب نیاید.
مجموعه شعر «مجمع الجزایر رویا» به ترجمان مرتضا ثقفیان به ۱۲ بخش تقسیم میشود. این گزیده شعرهای توماس ترانسترومر، شاعر نوبلیست سوئدی به دوازده پاره تقسیم میشود که مخاطب در هر بخش آن با وجهی از وجوهات شاعری این شاعر آشنا میشود.
۱۷ شعر (۱۹۵۴)
رازها در راه (۱۹۵۸)
آسمان نیمه کاره (۱۹۶۲)
طنین و نشانهها (۱۹۶۶)
دیدن در تاریکی (۱۹۷۰)
کوره راهها (۱۹۷۳)
بالتیک (یک شعر) (۱۹۷۴)
مانع حقیقت (۱۹۷۸)
میدان وحشی (۱۹۸۳)
برای زندگان و مردگان (۱۹۸۹)
زورق عزا (۱۹۹۶)
معمای بزرگ (۲۰۰۴)
بازگردیم به شعر «زمان تحویل شبانه روز». چه کسی پاسبان جنگل است؟ مورچه. چیزی که از نگاه یک انسان در تاریکی چیزی نظیر هیچ است و در روز چیزی است نظیر یک نقطه. اما همین هیچ/نقطه به آرامی پیرامونش را میپاید و از جنگل پاسداری میکند.«کاج همچون عقربه ساعت ایستاده است» و گویا جرأت تکان خوردن ندارد. لرزشی هرچند اندک موجد تحول شبانه روزی خواهد شد. اما این زمان طولی نمیکشد. سطر فرجامین شعری که خواندیم شاعر را ناگزیر میکند از پذیرش آنچه در این تاویل «تحول» خواندیمش.
سه/۳
شعری بخوانید با عنوان «بالتیکها» (1974). این دفتر شعر ترانسترومر، شامل یک شعر بلند میشود که بخش کوچکی از آن را میخوانید:
۷[عدد یونانی]
سی ام ژوییه. آبراه عجیب و غریب شده-امروز غلغله میکنند عروسهای دریایی
برای اولین بار در این سالها، تلمبه زنان خود را به پیش میرانند آرام و شکیبا، آنها به
تیرهی دریایی واحدی تعلق دارند:AURELIA ، شناورند مانند گلهای بعد از تدفینی
دریایی، اگر از آب بیرون کشیده شوند به کلی از ریخت میافتند، مانند وقتی که حقیقتی
توصیف ناپذیر از دل سکوت بیرون کشیده میشود و تا حد ژلهای مرده فرمول میشود،
آری ترجمه ناپذیرند آنها، باید در اصل خویش بمانند.
دوم اوت. چیزی طالب بیان شدن است اما تن نمیدهند واژهها.
چیزی که نمیتوان آن را گفت،
زبان پریشی،
کلماتی وجود ندارد اما شاید نوعی استیل…
تصور ما از شعر چیست؟ ما مخاطبانی سنتی پردازیم، دوستدار شعر مدرن یا آوانگارد، و یا …؟ اصلا چرا باید تصور ویژهای از شعر- این مهمترین دستاورد ادبی بشر- داشته باشیم تا آن را تا جایی که دوست داریم محدود و کوچک تصویر کنیم. چرا فقط به آن گوش نکنیم. بی هیچ تصوری!
به نقل از الف کتاب
****
«مجمع الجزایر رویا»
نویسنده: توماس ترانسترومر
مترجم: مرتضا ثقفیان
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۵
۱۳۹صفحه، ۱۳۰۰۰تومان