این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به مهتاب به کارگردانی بری جنکینز
جامعه باز و دشمنان آن
عبدالرضا رستمی
درام ساکن اما ملتهب بری جنکینز (فیلمساز جوان آمریکایی) با عنوان مهتاب ،به رغم اینکه دومین اثر سینمایی بلند اوست اما به لحاظ روایی و پرداخت سینمایی دارای پختگی و تکامل چشم گیری است که با وجود پایان بسیار باز و یا شاید حتی بتوان گفت ، منفعلش ؛ توجه وتحسین بسیاری از منتقدان و جشنواره های جهانی را در پی داشته که ابته پر واضح است که یکی از دلایل اصلی اش سوژه ملتهب آن است ،تمایلات همجنسگرایانه یک نوجوان سیاهپوست.
اما آنچه که به شدت قابل اهمیت و پیگیری است ،نه فقط تمایلات جنسی شخصیت اصلی بلکه سیر رشد وتکامل ، انسانی با تمایلات متفاوت از اطرافیانش، در جامعه ای خشن و تحمیل گراست.
سه مرحله از زندگی شایرون در سه اپیزود کودکی ، نوجوانی و جوانی ؛ چنان مخاطب را به دنبال خود میکشاند که در پی جواب این سوال مهم و اساسی باشد که : نهایتا شخصیت اصلی با این تمایلات جنسی متفاوت چه میکند و آیا میتواند پاسخگوی این نیاز اساسی خویش ، به عنوان یک انسان ، باشد یا اینکه سرکوب میشود. چیزی که کارگردان تقریبا آن را بی پاسخ میگذارد، منفعلانه یا هوشمندانه…
بری جنکینز همانگونه که در اثر سینمایی قبلی اش ، “ دارویی برای افسرده گی” ، نقبی به جامعه سیاه پوستان آمریکا می زند ، در این اثر نیز به طور هوشمندانه با انتخاب موضوع اصلی تحت عنوان تمایلات همجنسگرایانه یک سیاهپوست اهل فلوریدا در سه مرحله از زندگی اش ، بسیاری از مشکلاتی را که چنین اقلیت هایی با آن ها درگیرند ، پرواضخ و هنرمندانه بیان میکند : فقر ، مواد مخدر ، زندگی در محله های بدنام پایین شهر ، تبعیض به خاطر رنگ پوست و نهایتا آنچه که تمام این موارد را در یک کل منسجم و سیال به نام “ زندگی “ گرد می آورد ؛؛ شایرون، پسرکی همجنسگرا.
مهتاب با روایتی دراماتیک و خطی ، در میانه سه پرده و دو نقطه عطف اصلی ، سیر رشد وتکامل پسرکی سیاهوست را بیان می کند که رفته رفته به تمایلات جنسی متفاوت خود پی میبرد و او را در حالی که گریبانگیر مشکلات فراوان زندگی اش چون فقر ، اعتیاد مادر ، آزار و اذیت همکلاسی هایش به خاطر آنچه که به مسخره مشکلات زنانه او می نامند ، است ، وادار به تصمصم گیری های سختی برای ادامه زندگی میکند.مانند هر انسان دیگری او نیز رشد میکند و تصمیم و اولین نقطه عطف زندگی اش را که اولین نقطه عطف روایت نیز هست را شکل می دهد : “ دوری و جدایی “ از خوان ، سیاه پوستی که در ابتدای فیلم او را آزرده خاطر از زورگویی همکلاسی هایش می یابد و می خواهد در نبود پدرواقعی اش نقش پدر را برای او ایفا کند.اما شایرون او را پس می زند چون مواد فروشی از محله ای بد نام است که حتی به مادرش نیز مواد فروخته.
مشکلات زندگی او در دومین پرده روایت به اوج خود رسیده و بزرگتر می شوند .اعتیاد مادر به تن فروشی منجر شده و در حالی که شایرون به خطر تمایلات جنسی اش مدام مورد آزار و اذیت قلدرهای مدرسه قرار می گیرد ، اولین تجربه جنسی اش را با کویین (یکی از دوستان مدرسه) به دست می آورد. جهان بینی متزلزل او پس از این رابطه ، می رود که شکل منسجمی به خود بگیرد اما فشارهای جامعه و تحقیرهای هم نوعانش می رود بیشتر وبیشتر می شود تا جایی که بعد از یک کتک خوردن مفصل به فکر انتقام می افتد.
نقطه عطف دوم تصمیم او برای او برای مبارزه و ادامه بقا در چنین جامعه ای است که او را وارد مرحله جدیدی از زندگی اش می کند : زندان به خاطر ناکار کردن همکلاسی قلدراش و پس از آن مواد فروشی در محله سیاه ها…
پرده سوم بخش سیاه زندگی اوست . آنجا که مجبور شده تمایلات جنسی اش را سرکوب کند وبرای ادامه بقا خودش را در شرایط ناجوری از لحاظ اجتماعی قرار دهد ، حامعه ای که او را طرد میکند و به حاشیه می راند.
حتی دیدار دوباره شایرون با کویین ( اولین نقظه عطف جنسی شایرون ) نیز نمی تواند تمام آنچه را که او در سالهای گذشته ، در خود سرکوب کرده ، بازگرداند. “قوانین ناخوانده” جامعه ضربه کاری ای به چنین تمایلاتی وارد کرده. و فیلمساز نیز شاید بتوان گفت تعمدا ؛ در پایان ، و پس از دیدار دوباره این دو شخصیت که اولین رابطه شان در واقع “ نقطه طلایی “ اثر او بوده ، همه چیز را رها میکند…
اقتباس بری جنکینز از نمایشنامه “ پسرهای سیاه زیر نور مهتاب آبی به نظر میرسند “ به قلم تارل الوین مک کرینی ، اثری شخصیت محور و تا حدودی متمایل به درونیات خود کاگردان است ، چرا که او نیز سیاهپوستی آمریکایی است که گذشته خانواده گی اش مشابه زندگی شایرون بوده.
مهتاب درامی ظریف است با موضوعی حساس که موسیقی بی نظیری که عینا منعکس کننده درونیات شخصیت اصلی است ، آن را به نرمی دنبال می کند و مخاطب را به عمق دنیای ذهنی کودکی حساس می برد که هردم نگران این امر است که با بروز آشکار درونیاتش مورد عتاب و خشم اطرافیانش قرار گیرد ، چنان که حتی مادرش نیز این تفاوت خدادادی پسرش را در برخوردش با خوان مواد فروش ، به سخره میگرد. اما جنکینز برای احقاق حقوق چنین اقلیتی به طور هوشمندانه ای رنگ آبی را که در فرم بصری فیلم نقش حامی و نگهدارنده شایرون را ایفا میکند
،از اثر مک کرینی اقتباس میکند…رنگی که نماد “ جنبش مبارزات مدنی “ آمریکاست.
‘