این مقاله را به اشتراک بگذارید
بینوایان آخرین رمان کلاسیک مشهور جهان
زینب مرتضاییفر
همۀ ما «بینوایان» را با حسی نوستالژیک دوست داریم و گویی نمیتوانیم چهرۀ کوزت را، که با لباسهایی مندرس مقابل عروسک مورد علاقهاش ایستاده است، فراموش کنیم. هیچ کس ژان والژان، و ژاور و خانوادۀ تناردیه را فراموش نمیکند و حتی گاه کسی که را مدام در حال کار و تلاش است و سختی میکشد کوزت مینامد. دختران بدجنس تناردیه با قیافههای زشت و لوسشان همیشه در خاطرمان است، یادمان نمیرود که ژان والژان فقط به جرم دزدیدن یک نان نوزده سال از عمرش را در زندان سپری کرد.
پس از گذر زمانی طولانی هنوز هم بینوایان برای همه زنده است و در خاطرها ماندگار؛ گویی گذر زمان نتوانسته است از اهمیت و ماندگاری آن در ذهن مردم جهان بکاهد.
به زعم بسیاری و به گفتۀ ماریو بارگاس یوسا، بینوایان آخرین رمان کلاسیک مشهور جهان است؛ رمانی که نویسندهاش، ویکتور هوگو، بی شک امتیاز و جایگاه رفیع خود را در عصر مدرن بیش از هر اثری مرهون همین رمان بوده و هماکنون نیز نامش در کنار رمان بینوایان اهمیت خاصی به خود گرفته است. هوگو نویسندهای است بزرگ، اصیل و خلاق و دارای قلمی جذاب و همهفهم. وی آنچنان آثار خود را نگاشته است که هر مخاطبی با کمترین یا حتی بیشترین میزان دانش و آگاهی به راحتی میتواند با آنها ارتباط برقرار کند و حتی با آنچه وی میگوید عمیقاً مانوس شود.
درکل میتوان گفت این نویسنده با نگارش رمانهای اجتماعی به بالاترین سطح مقبولیت در نزد همگان دست یافته و بینوایان از میان انبوه آثار این نویسنده، در اثری سبک رمانتیسم است که سبب شهرت جهانی نویسندۀ خود شده است.
ماندگاری بینوایان در جهان انکارناپذیر است؛ زیرا شخصیتهای این اثر، بخشی از شخصیتهای موجود در هر جامعهاند؛ شخصیتهایی که بیگمان همیشه وجود خواهند داشت و ازاینرو است که همه و در هر زمان آنچه را هوگو نوشته است درک میکنند و همراهش میشوند.
هوگو در این کتاب بیعدالتیهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه را بیان کرده؛ یعنی برای ما از عواملی سخن گفته است که سبب شدند انقلاب کبیر در فرانسه روی دهد. در اصل به نوعی میتوان گفت این نویسنده در خلال پردازش شخصیتهای داستان و روانشناسیشان، چگونگی درگیری و مداخلۀ آنها را در این نهضت اجتماعی و تودهای نشان میدهد.
ژان والژان قرصی نان میدزدد تا خواهرزادهاش زنده بماند، اما حکومت زمان او را دربند میکشد چون زندگی را برای گروهی خاص میخواهد. پس از آزادی از زندان، ژان از خانۀ کشیش دزدی میکند، ولی کشیش او را میبخشد چون دوست دارد او زندگی کند. ژان والژان با اینکه به جنگ، قیام و انقلاب عقیدهای ندارد، به میدان نبرد میرود؛ زیرا میخواهد جان ماریوس را نجات بخشد.
ژان والژان صبح روزی، جان ژاور را نجات میدهد. عصر همان روز، آن دو دوباره رودررو میشوند و این بار ژاور از ژان والژان درمیگذرد.
جنگ به پا میشود و انقلاب روی میدهد، ولی زندگی مردم و شهر همچنان ادامه دارد و… .
اینها بخشی از رویدادهای رمان بینوایان است که به خوبی نشان میدهد هوگو، جامعه و محیط زندگیاش را به خوبی شناخته و از مسائلی سخن گفته که گویی با همۀ وجود و از عمق جانش درک کرده است. هوگو گرسنگی مردم را میدید و میفهمید، عوامل جرم را میشناخت و میدانست ریشۀ معضلات کجاست. اینگونه بود که با زبان و بیانی روان همه آنچه را هستی مردم و جامعهاش را تحت الشعاع خویش قرار داده و کام آنها را زهرآگین کرده بود در بینوایان متجلی کرد تا شاهکاری بشود که مردم جهان فراموشش نکنند.
آری بینوایان ماندگار میشود. این کتاب، دردهای التیامناپذیری را بیان میکند که هرچند به جامعۀ فرانسه پیش از انقلاب کبیر مربوط است، هنوز جوامع بشری را میآزارند. هنوز هم گویی درد بشر التیام نیافته است و ناکامیها و تلخکامیهایش همچون سیلی بنیان کن پیش میرود و طغیان میکند.
همه بینوایان را میشناسند؛ چون از دردهای مشترک انسان حرف میزند؛ دردهایی که به زمان و مکان خاصی منحصر نیست و شاید بتوان گفت به نوعی در همۀ جهان گستره دارد و انکارناپذیر است.
منبع: ماهنامه زمانه دی ۱۳۸۹؛ شماره ۹۵