این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
درامی شکننده
مجتبی لرزنگنه
دندان نیش؛ فرمی عجیب و روایتی غریب دارد. همه چیز در آن موجب شگفتی مخاطب می گردد. قاب های فیلم همگی یا بهتر است بگویم قریب به اتفاق استاندارد نیست، دوربین حالت خشکی دارد آنهم خشکی بیش از حد، تنها در انتهای فیلم است که روی دست می رود شاید آنهم برای ساختار شکنی نه صرفاً برای سینما! داستان همچون عناصر عجیب روایت نامرسوم پیش می رود. شروعی غیرمعمول و پایانی مجهول دارد. سیر تحول را در شخصیت ها نمی بینیم البته شخصیت که نه همان تیپ های تکراری.
داستان ِ فیلم را این گونه می بینیم که خانواده ای سه فرزند دارد که درمحیطی ایزوله زیست می کنند البته به انضمام مادرِ خانواده؛ و برای هرچیز نامی متفاوت از واقعیت بر می گزینند برای تربیت بهتر فرزندان! غافل از آنکه حقیقت وقتی به عینیت رسد دیگر کتمان واقعیت اثری ندارد. همان گونه که در انتهای فیلم می بینیم دخترِ بزرگِ خانواده با کندن دندان نیش در پی برون رفت از خانواده -این محیط به ظاهر ایمن از نابهنجاری- ورفتن به بطنِ جامعه، می باشد؛ هرچند که ورود وی به جامعه را نمی بینیم و خوش بینانه پایانی برای آن متصور شدیم! چرا که در صندوق عقب اتوموبیل پدر این نماد دیکتارمآبانه پنهان می ماند و درام به انتها می رسد.
تمِ فیلم عمدتاً سردی است و تنها در بخش های که کریستینا به خانواده ورود می نماید به گرمی می گراید. صحبت از شخصیتی بیگانه از خانواده و ورود آن به خانواده شد(کریستینا)، خانواده ای که خود را ایزوله کرده اما برای ارضای نفسانیات وارثِ مذکر خانواده بر این موضوع خط بطلان می کشد! خانواده خود را از بیرون جدا کرده، همه چیز برای ارتباط با بیرون به پدر وابسته است آنهم پس از عبور از آن دیوارهای بلند. دیوار نمادی آشکار از دیگرهراسی؛ این تابو مانع از فهم داخل از بیرون می شود. و شکستن این دیوار، خاصِ اجتماعی دیکتارگرایانه است. درست همین خانواده ی که همه چیز حتی ارتباط با بیرون و تأمین مایحتاج آن مرتبط با پدر است.
تحولی ظریف از آموختن درستِ رابطه میان خواهر و برادر را در انتهای فیلم می بینیم، آنجا که برادر و خواهر کوچکتر ارتباطی درست را می آموزند و برادر که مدتی طولانی نوعی دیگر از آموزش را تجربه کرده بود حال متفاوت عمل می کند و به نظر می رسد به درستی می رود.
پایان مناسبی ندارد تنها ما را با انبوهی سوالات و چرایی ها رها می گذارد، علی القاعده می توان این گونه گمان کرد که دیوار بلند و جداکننده بیرون و درون شکننده است و با عصیان خواهر بزرگتر با شکستن دندان نیش و فرار از خانه محقق می شود و به بیانی دندانِ نیشِ دیکتاتورگرایی را می توان کشید!
مطالب رسیده به مد و مه
‘