این مقاله را به اشتراک بگذارید
دموکراسی چه نیست!
از جمله مفاهیم فراگیر، بدیهی و درعینحال بغرنج و چندپهلوی جهان حاضر «دموکراسی» است که این روزها ظاهراً همرأیی بسیار گستردهای را پدید آورده است. البته بحثهایی گاه بیربط درباره معنا یا معانی این کلمه پیش میآید، اما در جهانی که ما بهسر میبریم، «دموکراسی» کموبیش همیشه ارزشی مثبت داشته است. در سال ٢٠٠٩ کتابی در فرانسه منتشر شد با عنوان «حال و روز دموکراسی» که پاسخ هشت متفکر چپگرای معاصر بود به این پرسش: «آیا دموکراتنامیدن خود، برای شما، بامعناست؟ اگر نه چرا؟ و اگر بله در راستای چه تفسیری از این کلمه؟» ناشر فرانسوی در پیشگفتار کتاب هدف از گردآوری این هشت جستار را گفتن حرفهای تازهای درباره موضوعهایی عنوان کرده که به نظر میآید هر چیز گفتنی درباره آنها گفته شده است. ناشر به سراغ صاحبنظرانی رفته که ایدههای آنان درباره دموکراسی در راستای گفتار رایج و همرأی جهانشمول نیست. البته پاسخهایی هم که در اختیار خواننده قرار گرفته است تاحدودی واگرا از یکدیگرند و حتی گاه همدیگر را نقض میکنند. بنابراین کتاب حاضر هیچ تعریف معیاری از دموکراسی و همچنین هیچ راهنمایی برای دموکراتها فراهم نمیکند و بههیچروی یک رأی مخالف یا موافق به دست نمیدهد، اما این امر گواهی است بر اینکه هنوز نیازی نیست واژه «دموکراسی» دور انداخته شود، چون همچنان بسان محوری کار میکند که اساسیترین جنجالهای سیاست و فلسفه سیاسی حول آن میگردند. جورجو آگامبن، آلن بدیو، دنیل بنسعید، وندی براون، ژان لوک نانسی، ژاک رانسیر، کریستین راس و اسلاوی ژیژک هشت متفکریاند که جستارهایی از آنان در پاسخ به این پرسش در کتاب حاضر آمده است. این کتاب بهتازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
اولین بخش کتاب به پاسخ جورجو آگامبن اختصاص دارد. او در جستار خود باعنوان «یادداشت پیشدرآمد درباره مفهوم دموکراسی» به ناسازگاری واژه دموکراسی در جهان حاضر میپردازد و میگوید: «واژه دموکراسی این روزها در همه گفتارها طنین یک نت خارج (فالش) را دارد؛ به علت یک دوپهلویی آغازین، هر کسی که آن را به کار برد دچار بدفهمی میشود؛ ما از چه سخن میگوییم وقتی از دموکراسی سخن میگوییم؟» آگامبن از فلسفه یونان باستان آغاز میکند، در ادامه سراغ روسو و فوکو ذیل مفهوم «قرارداد اجتماعی» میرود و سپس به امروز میرسد: «امروزه ما شاهد برتری غالب حکومت و اقتصاد بر هر چیزی هستیم که شما بتوانید حاکمیت مردمی بنامید – اصطلاحی که اکنون دیگر از هر معنایی تهی شده است». (ص١۶) جستار دوم پاسخ آلن بدیو است. او در جستار خود با عنوان «نشان دموکراتیک» تأکید دارد بهرغم همه آنچه بیشازپیش و در برابر چشمان ما کلمه «دموکراسی» را بیارزش میکند، بیشک این کلمه بهعنوان نشان غالب جامعه سیاسی معاصر باقی میماند. در نظر او تنها راه بیرونکشیدن حقیقت از دل جهان امروز، زدودن هاله کلمه دموکراسی و تندادن به خطر دموکراتنبودن است. او نیز همچون آگامبن در این جستار کوتاه سراغ فلسفه یونان باستان میرود و برای پاسخ به پرسش کتاب به «جمهوری» افلاطون و تزهای او میپردازد. او در این جستار کوتاه میکوشد با نقد افلاطونی بر دموکراسی، تمام اقتدار کلمه دموکراسی را به تعلیق درآورد و از این طریق به معنای سرراست دموکراسی بازگردد: «قدرت مردمان بر حیات خودشان». (ص٣٣)
جستار سوم پاسخ دنیل بنسعید، متفکر و رهبر جنبش تروتسکیست فرانسه، است. او عنوان پاسخاش «ننگ همیشگی» را معادلی برای دموکراسی میداند. بنسعید در بخش اول پاسخهایش را با تاریخ معاصر آغاز میکند: توسعه پس از جنگ جهانی دوم، گولاگ شوروی، کامبوج و آنچه آغاز ارتجاع نولیبرال مینامد. در بخش دوم به شبح «دموکراسی واقعی» میپردازد و از پیامدهای نامعین دموکراسی میگوید. جستار مربوط به بنسعید کمی طولانیتر از بخشهای دیگر کتاب است. او پرسش درباره «سکولار کردن دموکراسی» را مطرح میکند و مینویسد: «دموکراسی خودش نیست مگر آنکه درست تا پایان ننگین باشد». (ص٧۴) وندی براون، نظریهپرداز سیاسی، در جستار بعدی به کنایه عنوان «حالا ما همگی دموکرات هستیم» را برای نوشتهاش انتخاب کرده و مطلباش را با جمله معترضهای از انتخاب اوباما آغاز کرده است: «بازگشتت مبارک دموکراسی!». او دموکراسی را بهسان دال تهی میداند و معتقد است همهگیری کنونی دموکراسی به گشودگی و حتی تهیبودگی معنا و رویه آن وابسته است. جستار بعدی به ژانلوک نانسی اختصاص دارد. پاسخ او به پرسش کتاب هم بله است و هم خیر: «نه، کاملاً بیمعناست؛ زیرا دیگر نامیدن خود هیچجور دیگری ممکن نیست و بله، البته؛ چون به هر جا بنگریم، برابری و عدالت و آزادی در معرض تهدید از سوی پلوتوکراسیها و تکنوکراسیها و مافیوکراسیها هستند». (ص٩۶) جستار بعدی مصاحبه اریک آزان با ژاک رانسیر است: «دموکراسیها علیه دموکراسی». در نظر رانسیر دموکراسی را نه میتوان به یک شکل از حکومت و نه به یک شیوه زندگی اجتماعی فروکاست. او معتقد است «دموکراسی نشانگر چیزهایی متفاوت و متضاد است». (ص١٢٢) جستار بعدی به کریستین راس اختصاص دارد که او را بیشتر برای کارش روی ادبیات و فرهنگ فرانسوی قرون نوزدهم و بیستم میشناسند. او در پاسخاش با عنوان «حراج دموکراسی» نشان میدهد «دموکراسی یک شکل حکومت نیست و دغدغه تعداد نیز ندارد – نه دلمشغول یک اکثریت ستمگرانه است و نه یک اقلیت از آشوبگران». (ص١٣٩) او دموکراسی را به منزله «توان انجام کارها» تعریف میکند و در نظرش از قانون تعداد آزاد است. ازاینرو، تأکید دارد دموکراسی بهمنزله قدرت هرکس برای درگیرکردن خودش با امور همگانی است و به نام دیگری برای ویژگی خود سیاست بدل میشود. جستار آخر کتاب نیز به اسلاوی ژیژک اختصاص دارد. او در پاسخاش با عنوان «از دموکراسی تا خشونت الاهی» میکوشد ایدئولوژی را یک میدان نبرد توصیف کند. او بحث خود را با پرداختن به مارتین لوتر کینگ آغاز میکند. در ادامه طبق انتظار پای لکان را هم به بحث درباره مفهوم سیاسی دموکراسی میکشد و با بنبستهای دموکراسی، به جدال مدافعان آن میرود. از برابری نژادی، انتخابات، توسعهیافتگی، اقتدارگرایی، محدودیت دموکراسی، جهانیشدن، ازخودبیگانگی، بنیادگرایی و… میگوید و در نهایت با تشریح جملهای از رزا لوکزامبورگ بحث خود را به پایان میبرد: «دیکتاتوری عبارت است از راهی که در آن دموکراسی به کار برده میشود و نه نابودی آن». (ص١٨۵)
شرق