این مقاله را به اشتراک بگذارید
داستانهای پارکر؛ ماندگار و فراموشنشدنی
شراره صدیق*
پارکر در دورانی از تاریخ آمریکا زندگی میکرد که شاهد تغییرات و تحولات بسیاری از نظر اجتماعی، بهخصوص برای زنان بود. او بهرغم حمایت از آزادیهای تازه زنان بر این عقیده بود که این استقلال لزوما به نفع آنان نیست. پارکر که خود را یک سوسیالیست میپنداشت با طبقه فقیر جامعه همدردی و جهالت طبقه متوسط در مورد سختیهای زندگی را نکوهش میکرد. بااینحال بسیاری از نوشتههایش حکایت از غبطهاش به این طبقه از اجتماع دارد. از سوی دیگر، پارکر برای بیان و پنهانساختن دردها و کمبودهای خویش مینوشت. او در کودکی مادر و در نوجوانی پدر خویش را از دست داد. بسیاری از منتقدان بر این باورند که همین اتفاقات باعث لحن تند و تلخ او شده بود. پارکر سالهای زیادی برای مجله «وگ» و بعدها برای «ونیتیفر» نویسندگی میکرد. اما پس از سالها از این کار خسته شد و تماشای تئاترهایی را که باید برایشان نقد مینوشت دوست نداشت. کمکم قلمش بهعنوان منتقد تئاتر آنقدر تلخ و بیپروا شد که مجله «ونیتیفر» که پول هنگفتی از تبلیغ برای همان نمایشها دریافت میکرد او را اخراج کرد. او خیلی زود در مجله ادبی اِینزلی کاری پید کرد. در آنجا اجازه داشت هر چقدر میخواهد تند و صریح بنویسد. او در تمام این مدت به نوشتن شعر نیز میپرداخت. موضوع اشعار پارکر مسائل روزمره، وضعیت بد اجتماعی زنان و سرکوب آنها توسط مردان را شامل میشد، اما در سالهای بعد بیشتر راجع به شکستهای احساسی زندگی خودش مینوشت. پارکر و دوستانش میزگرد الگنکوین را تشکیل دادند. آنها ساعتها و گاهی روزها به بحث درباره ادبیات و سیاست و نوشتن میپرداختند. او مانند بسیاری دیگر از اعضای میزگرد الکلی بود و چندباری دست به خودکشی زده بود. او حتی پس از جدایی از همسرش به هتل الگنکوین نقلمکان کرد، جایی که بیشتر اعضای میزگرد زندگی میکردند. اکثر داستانهای پارکر برگرفته از زندگی دوستانش در همین میزگرد معروف یا ازدواج شکستخورده خودش بود. همانطور که در کتاب «نیویورک به دیترویت» که مجموع بیستودو داستان کوتاه از پارکر است ما شاهد این هستیم: داستانهایی که واجد سویههای اجتماعی و انتقادی با لحنی طنزگونهاند. پارکر در این داستانها به سراغ روابط زنانشویی و عادات و سکنات مردم طبقه متوسط آمریکا رفته و تبعات زمان خود را با زبانی کنایی و اغلب هجوآلود به تصویر کشیده است. به عنوان مثال، داستان «یک منظره زیبایی» (از مجموعه «نیویورک به دیترویت») درباره زندگی زناشویی ناموفق رابرت بنچلی یکی از اعضای میزگرد الگنکوین است. در بخشی از این داستان کوتاه میخوانیم: «آقای ویلاک سرگرم هرسکردن شمشادها بود. از این کار بدش نمیآمد. اگر به خاطر بوی ناخوشایند شکوفههای برگنو نبود، حتما از این کار لذت میبرد. قیچی نو، تیز و براق بود. بریدن ساقههای سبز نورس و صافکردن سطح شمشادها، حس خوب انجام کاری مفید را به همراه داشت. هنوز کار زیادی باقی بود. میبایست هفته پیش به این کار میرسید، اما این اولین روزی بود که آقای ویلاک موفق شده بود پیش از شام به منزل بازگرد. هرسکردن شمشادها از معدود کارهای خانه بود که آقای ویلاک میتوانست انجام دهد. او به طرز خجالتآوری در انجام کارهای خانه ناتوان بود. همه محل این را میدانستند. این مساله موضوع تمام جوکهای خانم ویلاک بود. حکایت مورد علاقه او این بود که آقای ویلاک زمستان پارسال سرانجام پس از تلاش بیهوده هفت ساله برای تعمیر فر، بالاخره کسی را برای این کار استخدام کرده بود. خانم ویلاک حافظه بینظیری داشت، و در تعاریف متعددش، هیچوقت کلمهای را از قلم نینداخته بود. حتی حالا، در اواخر تابستان نمیتوانست این قصه را بدون خندیدن تعریف کند…» پارکر بعدها به هالیوود نقلمکان کرد و در آنجا به نوشتن فیلمنامه برای شرکتهای بزرگی مانند ام.جی.ام پرداخت. از دوری از نیویورک شاکی بود، اما دستمزد خوبی دریافت میکرد و به این دوری تن درمیداد. ترجمه داستانهای پاکر به دلیل سادگی لحن وی آسان به نظر میآید، اما درواقع چالشهای فرهنگی و تاریخی بسیاری پیش روی مترجم است. بسیاری از اصطلاحات پاکر سالها است که مورد استفاده قرار نمیگیرند و حتی برای خوانندگان زبان مبدا بیگانه هستند. در جاهایی از متن نیز نویسنده عمدا مبهم سخن میگوید تا بازتابی از فضای داستان باشد. پارکر همیشه سعی میکرد قلمش ساده و روان به نظر برسد، اما درواقع ساعتهای طولانی را به تصحیح و بازنویسی نوشتههایش میپرداخت. او در تمام داستانهایش تلاش در موجزنوشتن، اصالت متن و صراحت لحن داشت. خواننده در داستانهای او با جزئیات بیهدف روبهرو نمیشود، تکتک کلمات برای ادای منظوری انتخاب شدهاند. برخلاف بسیاری دیگر، پارکر تنها به بیان آنچه لازم است میپردازد. خواننده به راحتی داستانهای پارکر را نمیخواند و آنها را به فراموشی نمیسپارد. پارکر شما را به فکر فرو میبرد و روزها پس از پایان داستان با شما خواهد بود.
* مترجم نیویورک به دیترویت، نوشته دوروتی پارکر
به نقل از آرمان