این مقاله را به اشتراک بگذارید
شکلهای زندگی: دویست سال پس از مرگ جین آستین
خنده طلایی جین آستین
نادر شهریوری (صدقی)
«صغیر و کبیر فرضتان این است که مرد مجرد پول و پَلهدار قاعدتا زن میخواهد.»١
غرور و تعصب جین آستین با این جمله آغاز میشود، اکنون این جمله از معروفترین جملات آغازین ادبیات جهان به شمار میرود، جملهای شبیه به موبیدیک هرمان ملویل که آن نیز با جملهای ترغیبکننده آغاز میشود: اسماعیل خطابم کنید! با این تفاوت که جمله آغازین غرور و تعصب در همان حال پیرنگ اصلی رمان را نیز برملا میکند. خواننده با همان جمله آغازین درمییابد که غرور و تعصب رمانی است درباره جنبههای مختلف عشق و زناشویی که نویسنده از منظری آرام و فارغ از هیجانات شخصی و به یک تعبیر از منظری رئالیستی بدان نگریسته است. با جین آستین به راز اثر هنری و تواناییهای پیشبینیناپذیر آن پی میبریم، آنگاه درمییابیم که شاهکاری هنری میتواند دههها و حتی قرنها ناشناخته و گمنام باقی بماند تا روزی سرانجام خود را نمایان سازد. شهرت جین آستین (١٧٧۵ ـ ١٨١٧) نه در زمان حیاتش که دههها و حتی یک قرن بعد از مرگش آغاز شد. آنچه به شهرت آستین افزود و همچنان میافزاید همانا چیزی است که احتمالا آرزوی هر نویسندهای است: همزمانی عظمت ادبی با خوشخوانبودن اثر یا آنچه در اصطلاح «عامهپسندبودن» اثر میخوانند: این دو ویژگی توأمان، در معدود نویسندهای یکجا جمع میشود. جین آستین و چارلز دیکنز نمونههایی نادر از چنین نویسندگاناند.
رشد بورژوازی به معنای رشد طبقه متوسط شهری در زمانه جین آستین هنوز در مراحل آغازین خود بود، هنوز کوچه، خیابان، میدانها و پاساژ در شهر رواج نیافته بود تا احساسات در مکانهایی جز خانه امکان بروز پیدا کند. شاید به همین دلیل پریستلی –منتقد معروف – جین آستین را نویسندهای معرفی میکند که رمانهای خانگی مینویسد. «خانه» در زمانه جین آستین صرفا مکانی برای استراحت نبود، چنانکه بعدها در تقسیم کار جدید به مکانی برای استراحت یا دقیقتر بگویم به مکانی برای تجدید قوا بدل شد. علاوه بر اینکه خانه بیانگر موقعیت اجتماعی صاحب آن بود، همچنین مکانی مهم برای دیدوبازدید، اجرای مراسم: جشن، رقص و… بود که بروز احساسات تنها در آنجا میسر میشد. «احساسات» و «آدابدانی» و رابطه میان این دو از جمله موارد مهمی است که جین آستین به آن میپردازد. در زمانهای که آستین میزیست و مینوشت، بروز احساسات تنها در قالب آدابدانی میسر بود. آدابدانی در شرایطی میتواند نقشی به مراتب مهمتر از پول ایفا کند، «آدابدانی» که میدانست چگونه از چنین سرمایه نمادینی استفاده کند میتوانست موقعیت خود را ارتقا دهد. با اینحال آدابدان به سادگی آدابدان نمیشد. آدابدانی پروسهای بود در اختیار عدهای معدود که تنها افرادی محدود بهرهمند از موقعیتهای اشرافی از آن برخوردار بودند. جین آستین هنوز در دورانی میزیست که ادب نیز همچون مسائل دیگر در اختیار عدهای خاص بود. بعد از زمانه آستین بود که با رشد بورژوازی که در پیوند مستقیم با رشد شهر، خانه و خیابان که در تمامی ابعاد آن قرار داشت، آدابدانی تودهایتر، و امکانات بروز آن نیز گستردهتر شد.*
غرور و تعصب مشهورترین رمان جین آستین است. در وهله نخست پول و ازدواج تِمهاییاند که این رمان حول آن ساخته و پرداخته میشود. اما پول برای منتهیشدن به ازدواج به تنهایی کافی نیست، بلکه قدرت پول تنها به میانجی موارد دیگر و از جمله آدابدانی میتواند چارهساز باشد. اهمیت جاودانه غرور و تعصب توجه جین آستین حتی به جزئیترین موارد آن است که در نهایت، نقشی مهم و بسزا ایفا میکنند. رمان غرور و تعصب با اجارهکردن ندرفیلد پارک – عمارتی اربابی- به وسیله آقای بنگلی آغاز میشود. آقای بنگلی مردی مجرد، خوشسیما و صاحب مکنت است که به اتفاق خواهران و دوستش آقای دارسی که نقش مهمتری از وی در غرور و تعصب دارد، به آن عمارت نقل مکان میکنند. به جز اینها در آنجا آقا و خانم بنت با پنج دختر دم بخت خود زندگی میکنند که گرچه در مقامی نیستند که بتوانند با خانواده بنگلی و به خصوص اشرافزادهای مانند دارسی سر برابری داشته باشند، اما درعینحال امکانات مراوده و رفتوآمد وجود دارد. جین آستین بلافاصله میزان درآمد و موقعیت اجتماعی بازیگران رمان خود را مشخص میکند، چنانکه گویی میخواهد مختصات جغرافیایی مکانی را مشخص کند. دارایی آقای بنگلی صدهزار لیره و جهیزیه خواهرانش هر کدام بیست هزار لیره است، این ثروت میراث پدری است که در شمال انگلستان تجارت کرده است. آقای دارسی چنانکه گفته شد از موقعیت محتاطتری برخوردار است. او کاملا اسمورسمدار است. علاوه بر آن او ماهی ١٠ هزار لیره در آمد دارد. در حالی که خانواده هفتنفره بنت در سال تنها دوهزار لیره درآمد دارند. از میان پنج دختر خانواده بنت، الیزابت و جین از موقعیت ممتازی برخوردارند، آنان خوشرفتار و آدابداناند، حال آنکه سه خواهر و مادر آنان کمتر مبادی آداباند. سامرست موام نویسنده مشهور انگلیسی با نگاهی محافظهکارانه آشنایی و ازدواج الیزابت و جین با دارسی و بنگلی را به واسطه آدابدانی این دو خواهر میداند. موام آدابدانی را از شروط اصلی موفقیت میداند. «شاید این نکته، عجیب است که الیزابت و جین آنهمه با تربیت و خوشرفتار باشند و حال آنکه مادر و سه خواهر کوچکتر آنها تا آن حد مبتذل باشند… از خودم پرسیدهام که چرا نویسنده از این مانع اجتناب نکرد. به این معنا میگفت که آقای بنت قبلا زن گرفته بود و «الیزابت» و «جین» از زن اول او هستند و «بانو بنت» رمان را، زن دوم «آقای بنت» و مادر سه دختر کوچکتر میکرد»,٢
آنچه موام از آدابدانی میگوید، نوع ویژه وی از آدابدانی است که به حفظ فرم و ظاهر آن توجه میکند. اما آدابدانی میتواند متضمن رعایت بسیاری از موارد دیگر نیز باشد. آدابدان صرفا کسی نیست که با نزاکت صحبت میکند و آب دهان خود را به زمین نمیاندازد، آدابدان میتواند کسی باشد که پرنخوت، ازخودراضی و متفرعن هم نباشد، حتی آدابدان میتواند کسی باشد که به احساسات واقعی خود اهمیت و امکان بروز میدهد.البته بیان احساسات واقعی بهویژه در جوامعی با آداب و رفتار اجتماعی تثبیتشده ـ مثل زمانهای که غرور و تعصب در آن میگذرد ـ به راستی کاری مشکل است و نیاز به فرم و قالبهای تازه و حتی نامتعارف دارد تا بیان خود را ممکن سازد. قالبها و فرمهای مرسوم البته احساسات را تعدیل کرده و گاه حتی آن را از ماهیت واقعی خود تهی میسازند. در این صورت احساسات واقعی یعنی احساساتی که از ته دل بیان میشوند، همواره برای بیان خود به ناگزیر قالبهای خود را میشکنند. عشق و نفرت به مثابه دو احساس حاد اگر که واقعی باشند از جمله احساساتیاند که قالبشکناند و خارج از مناسبات مرسوم و آدابدانی معمول، طرح و آدابی تازه و منحصر به خود خلق میکنند. در غرور و تعصب، اگرچه با شخصیتهای متنوع سروکار داریم که هر یک از ویژگیهای خاصی بهرهمندند، اما این رمان بیشتر بر روی دو شخصیت داستانی دور میزند، الیزابت و دارسی که یکی غرور دارد و دیگری تعصب یا «پیشداوری**» اما این خصلت سرانجام با نیروی عشق از میان میرود. عشق سرانجام بر این هر دو غلبه میکند تا بدان حد که سایر خلق و خو را چنان تحت تأثیر قرار میدهد که رفتارها و منشهای گذشته مضحک میشوند و آنان با چشمپوشی به آن واکنش نشان میدهند.
با خواندن غرور و تعصب درمییابیم که آستین یکی از شخصیتهای خود را بیشتر از بقیه دوست میدارد و آن الیزابت است. شاید تشابهات زیادی میان آستین و الیزابت وجود داشته باشد، اما این هر دو لااقل در یک مورد با یکدیگر اشتراک نظر دارند و آن خنده است. واکنش الیزابت در برابر سختترین حوادثی که در زندگیاش رخ میدهد، خنده است «حتی آنجایی که باید بگرید میخندد»٣ همچنین، واکنش الیزابت به جدیت حزنآور دارسی نیز خندیدن است، او همان را به دارسی میگوید «شخصا عاشق خندیدن هستم» شاید الیزابت به کمک ریشخند – خنده – است که سرانجام بر آدابدانی متصلب دارسی که از سحر نیروی عشق جدامانده فائق میآید. نیچه انسانها را براساس نوع خندهشان رتبهبندی میکند، او بالاترین رتبه را به هنرمندانی میدهد که خنده طلائی داشته باشند. جین آستین از جمله کسانی است که خنده طلائی دارند. خنده از نظر جین آستین برآمده از تنشی است که احساسی راستین در تقابل با قالبهای صلب تثبیتشده از خود نشان میدهند: هرچه قالبها صلبتر و احساس قوی باشد، خنده شدیدتر است. علاوه بر این خنده به نظر جین آستین نجاتبخش است و «ما را در برابر رویدادهای شگفت و غیرمنطقی و آشفته زندگی مقاوم میکنند.»۴
پینوشتها:
*ظهور رمان به یک معنا به رشد و گسترش طبقه متوسط (بورژوازی) گره میخورد.
**«معادل دقیق کتاب «غرور و پیشداوری» است نه «غرور و تعصب» و این نکتهای است که خواننده پس از مطالعه متن رمان به آن پی خواهد برد» (به نقل از مقدمه مترجم، رضا رضایی) اما مترجم به خاطر معروفیت و رواج غرور و تعصب و ادای احترام به اولین مترجم آن (شمسالملوک مصاحب) آن را به همان نام ترجمه کرد.
١، ٣. غرور و تعصب، جین آستین، رضا رضایی
٢. درباره رمان و داستان کوتاه، موام، کاوه دهگان
۴. جین آستین، برایان ساو دام، گلی امامی
شرق