این مقاله را به اشتراک بگذارید
مردی که در چمدانهایش همه چیز دارد جز «هویت»!
کاوه شایسته
نشر قطره به تازگی کتابی منتشر کرده است با عنوان «مردی با چمدانهایش». نمایشنامهای از اوژن یونسکو که پروفسور کامیابی مسک آن را برگردانده است. برگردان این نمایشنامه البته به زمانی قریب به چهار دهه پیش بازمیگردد و اول بار نیز اوایل دهه هشتاد این اثر منتشر شد. اکنون «مردی با چمدانهایش» در قالبی نو و همراه با پیوستهایی از جمله گفت و گو با اولین کارگردانی که این نمایش را روی صحنه برد و تفسیری بر متن نمایشنامه منتشر شده است.
ژاک مُکلر، بازیگر و کارگردان فرانسویای که بیش از پانزده نمایشنامه از یونسکو را روی صحنه برده است، اولین نفری است که «مردی با چمدانهایش» را اجرا کرد. این اجرا در سال ۱۹۷۵ بود. ژاک ملکر بعدها درباره این نمایشنامه گفت: «نمایش مردی با چمدانهایش، تماشاگران را غافلگیر کرد و بعضی از منتقدان عصبی شدند، بعضی کمتر. عجیب است که یونسکو هرگز نمایشنامهای که از او انتظار میرود، نمینویسد. وانگهی یونسکو واقعا چه میخواهد بگوید؟…»
«مردی با چمدانهایش» ترجمهای است از نسخه اصلی و متن زبان فرانسهی اوژن یونسکو. مترجم این اثر، پروفسور احمد کامیابی مسک، نمایشنامهنویس و مترجم، با خود نویسندهی نمایشنامه یعنی اوژن یونسکو در ارتباط بوده است و اتفاقا در بدایت کتابِ «مردی با چمدانهایش» نامهای از اوژن یونسکو به مترجم کتاب مبنی بر اختیار ترجمه آثارش به پروفسور کامیابی مسک مندرج است . دکتر کامیابی مسک در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تهران ادبیات فرانسه خواند و در سال ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در فرانسه سه سال روی رسالهای که موضوعش «کرگدن» اوژن یونسکو بود کار کرد. او برای تز دکتریاش در فرانسه «مسئله انتظار و چگونگی اجرای آن در نمایشنامههای یونسکو و بکت در سراسر جهان و ارتباط فرهنگی بین شرق و غرب» را انتخاب کرد که گفته میشود مورد توجه بکت و یونسکو نیز قرار گرفته بود.
اما «مردی با چمدانهایش» نمایشنامهای است مشتمل بر نوزده صحنه، که قصهی مردی بی نام و بی نشان را روایت میکند. مردی آواره و چمدان به دست که فکر میکند از سرگردانی نجات پیدا میکند. اوژن یونسکو، استاد نمایشنامههای ابزورد در این اثر هم توانسته است بازیهای زبانی، تکرارهای پوچ گرایانه، و بی هویتی را به خوبی انتقال دهد. مکان داستان جایی است نظیر ونیز، اما گویا پاریس است. زمانِ داستان سال ۱۹۳۸ است یا ۱۹۴۲ و یا ۱۹۵۰٫ نام مرد مشخص نیست و در طول نمایشنامه خواننده به سه چهار اسم ظن میبرد. مرد بی نام و نشان در جستوجوی هویتی است که دقیقا نمیداند از کجا نشأت میگیرد. او میخواهد به مقصدی مشخص برسد و مُهر پایانی به سرگردانیهایش بزند اما «مردی با چمدانهایش» فرجام مشخصی ندارد.
بعضی بر این گماناند این مرد بی نام و نشان همان اوژن یونسکو است که در رومانی متولد شد و سالها در فرانسه بدبختی کشید تا هویتی جدید پیدا کند. او خیلی زود مجبور شد، زادگاهش؛ رومانی، را به سوی فرانسه ترک کند، و خیلی زود مجبور شد به خاطر داشتن مدارکی مبنی بر هویت تازهاش درگیر موقعیتهای پیچیده بوروکراسی شود. یونسکو بعدها به مجله فیگارو گفته که این مرد نمایش «مردی با چمدانهایش» خود اوست. خوابهای آشفته این مرد، خوابهای آشفته اوست و رویای رسیدن به آرامش و سکونت رویای او و خیلی از همنسلان او بعد از جنگ جهانی دوم است. خود اوژن یونسکو میگوید: «برای من، تئاتر و به ویژه تئاتر من، اغلب اوقات نوعی اعتراف است. میکوشم مصیبتی درونی را که برای خودم غیر قابل درک است بر روی صحنه منعکس کنم. در حالی که به خودم میگویم دنیای کوچک من که تصویری از دنیای بزرگ است، ممکن است اتفاق بیفتد که این دنیای درونی قطعه قطعه شده از هم گسیخته، به نوعی، آیینه و سمبل تضادهای جهانی باشد.»
با این که موضوعات کلانی همچون، خانواده، جنگ و مرگ در محوریت این نمایشنامه اوژن یونسکو قرار دارد، اما بی شک مهمترین سوژه هویت است. نه تنها «مرد اول» که شخصیتها و فردسانهای دیگری که در این نمایشنامه حضور دارند، همه به نوعی از بی هویتی و سرگردانی رنج میبرند. این وضعیت بغرنج بیشتر شبیه کابوسی میماند که تمامی ندارد، یک کابوس بلند.
اوژن یونسکو در این نمایشنامهاش تا حدودی موکدا به چیدمان صحنهها فکر کرده است. او توصیفاتِ بسندهای از صحنهها ارائه میدهد و گاه گزینهای سادهتر را پیش میکشد و کارگردان تئاتر را مُخیر میکند که برای به نمایش درآوردن صحنه به گزینههای پیش رویش فکر کند. توصیفات صحنه گاه چنان پر رنگ است که بخش عمدهی آن صحنهی به خصوص را شامل میشوند. مثلا بخش غالبِ صحنهی آخر، یعنی صحنهی نوزدهم را همین توصیفات دربرمیگیرد: سه صفحه توصیفِ صحنه و کنشهای فردسانهای روی صحنه، و نهایتا شش دیالوگ کوتاه و موجز که شامل پنج کلمه تکراری (ببخشید) و یک جمله (چه راه بندانی!) میشود.
نمایشنامهی«مردی با چمدانهایش» هرگز جزو آثار مشهور یونسکو در ایران به حساب نمیآید، اما اثری است همچنان نو، و قابل توجه که مخاطب را مجذوب میکند. با این که اوژن یونسکو این نمایشنامه را بیش از چهار دههی پیش به نگارش درآورده است اما هنوز از این متن میتوان تاویلهایی به روز و امروزی بیرون کشید. شاید بتوان گفت «مردی با چمدانهایش» پیش بینی است از وضعیت امروز بشر، به خصوص وضعیت اسفناک مهاجران.
بعد از مطالعهی نمایشنامه «مردی با چمدانهایش» میتوانید به تفسیری بر این نمایشنامه به قلم کیکاووس کامیابی مسک رجوع کنید. همچنان که گفته آمد در آخر کتاب، گفتوگویی با ژاک مکلر، اولین کارگردان نمایش «مردی با چمدانهایش» نیز پیوست شده است.
و در آخر؛ مخاطبان این کتاب بی شک، دوستداران تئاتر و نمایشنامه، علاقهمندانِ متنهای اوژن یونسکو و البته نمایشهای ابزورد، و خوانندگان ادبیات به طور عام هستند.
به نقل از الف کتاب
****
«مردی با چمدانهایش»
نویسنده: اوژن یونسکو
مترجم: پروفسور احمد کامیابیمسک
ناشر: قطره؛ چاپ اول ۱۳۹۶
۲۶۱صفحه، ۲۰ هزار تومان