این مقاله را به اشتراک بگذارید
چرا هویت بسیار خطرناک است؟
دکتر علی غزالیفر*
حالا دیگر اصطلاح تخصصی "هویت" وارد فرهنگ عمومی و زندگی روزمره شده است. همگان از آن سخن میگویند؛ روشنفکران، سیاستمداران، مدیران، شهروندان، اصحاب رسانهها و… . در همه موارد نیز به مثابه یک امر خوب و ارزشمند تلقی میشود. مخاطبان نیز این امر را میپسندند. "هویت" هم برای اشاعهدهندگان آن و هم برای دریافتکنندگانش بسیار جذاب است. بر این اساس هر گونه خللی در مورد آن با عبارتهایی همچون "بحران هویت"، "مشکلات هویت" و همانند اینها بیان میشود. همچنین این مفهوم هویت جایگاه علمی مهمی حتی در مباحث آکادمیک دارد و به مثابه ابزاری برای فهم و تحلیل بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعی بهکار میرود. بهطور کلی بحث از این موضوع گفتمان ممتاز و برجستهای در دوره معاصر شده است. اما اینکه چیزی به حد بداهت مفهومی و مقبولیت عمومی برسد، شکبرانگیز است و موجب بدگمانی میشود. رولان بارت (۱۹۱۵-۱۹۸۰) خاطرنشان میکند که میزان موفقیت یک ایدئولوژی به میزان طبیعیسازی آن بستگی دارد؛ یعنی مفاهیم و کارهای خاصی، اموری عادی و هنجاری تلقی گردد. بسیار کم پیش میآید که ایدئولوژیها بر دروغهای تعمدی و آگاهانه متکی باشند، بلکه برعکس، به مثابه اموری حقیقی و ابدی لحاظ میشوند. سینیا مالشویچ نیز با این مطلب موافق است و یکی از مصادیق آن را همین مسئله "هویت" میداند. او بر این باور است که "هویت" برخلاف ظاهر جذاب، مثبت و بیطرفانهاش، نوعی ایدئولوژی است؛ یک ایدئولوژی که تبدیل به یک مد فکری-فرهنگی شده است. این اثر نقدی جدی و سخت نسبت به این موضوع مشهور است؛ زیرا آن را از جهت عملی نیز خطرناک میداند.
کتاب از سه بخش اصلی و کلی تشکیل شده است؛ مفاهیم، نظریهها و تجارب. هر بخش نیز سه فصل را در بر میگیرد. در ابتدای کتاب مقدمه نویسنده و مترجم قرار دارد که کلیات اثر را توضیح میدهند. در پایان نیز نویسنده مطالب نه فصل را جمعبندی میکند. برای نقد و بررسی مسئله هویت از دانشهای جامعهشناسی، انسانشناسی و روانشناسی اجتماعی استفاده شده است. بهکارگیری نظریات بزرگان هم در سراسر اثر دیده میشود. مهمترین آنها عبارتند از: مارکس، وبر، گرامشی، آلتوسر، مان، بارت، پارسونز، ادنسور، باومن، گلنر. همچنین شاهد پژوهشهای تجربی نویسنده در این زمینه هستیم. مالشویچ مصداقی نیز بحث میکند و نظریات خود را در مورد برخی از کشورها و جوامع به بوته آزمون میگذارد. جالب است که اوهم درباره بریتانیا بحث میکند و هم بخشی را به بحث از هویت ملی ایران پس از انقلاب اسلامی اختصاص داده است. وی به یوگسلاوی بیش از سایر موارد پرداخته است و علاوه بر بحثهایی که جسته و گریخته در سراسر کتاب دیده میشود، یک فصل کامل را به آن اختصاص داده است. فصل هفتم نشان میدهد که چگونه هویتگرایی باعث فروپاشی یوگسلاوی شد. و در فصل بعدی نشان می دهد که نخبگان و روشنفکران هویتگرا چه نقشی در این زمینه ایفا کردند. مباحثی نیز در مورد بوسنی و رواندا در فصل پایانی ارائه میشود.
اما مشکل هویت چیست؟ هویت هم اشکالات نظری جدی دارد و هم مشکلات عملی بدی به بار میآورد. از جهت نظری، مفهوم هویت مبهم است. از جهت روششناختی از مشکل عدم شفافیت رنج میبرد. برای فهم تغییرات اجتماعی دوران معاصر به هیچ وجه مناسب نیست و در بسیاری موارد منجر به درک نادرست پدیدههای اجتماعی میشود. بهراحتی میتوان از آن سوءاستفاده کرد، بهویژه در عرصه قدرت و سیاست. به نابرابری قدرت میان انسانها مشروعیت میبخشد. با استناد به آن دیگران تحقیر میشوند، مورد اهانت قرار می گیرند، آسیب میبینند و حتی به قتل میرسند. هویت به مثابه ایدئولوژی وقتی که بهصورت رادیکال درآید، باعث افراطگرایی، رواج خشونت و حتی نسلکشی میشود. نویسنده میخواهد با این اثر خود از شدت این امور وحشتناک بکاهد. دغدغه نهایی نویسنده پیامدهای جامعهشناختی و سیاسی هویتگرایی است که میتواند بسیار وهولناک باشد. البته این امر مختص به هویت نیست و بسیاری از امور دیگر را در بر میگیرد؛ زیرا به باور نویسنده مرز باریکی میان سیاسی شدن فرهنگ و خشونت وجود دارد.
حال با وجود این معضلات نظری و عملی، این سوال مطرح میشود که چرا هویت با چنین اقبال گستردهای مواجه شد؟ در بخش اول دلایل تاریخی و جامعهشناختی برای رواج و محبوبیت این مفهوم ارائه میشود. چکیده آن دلایل این است که هویت خلأ ناشی از سه مفهوم نژاد، منش ملی و آگاهی اجتماعی را پر کرده است که از اواسط قرن بیستم رو به اضمحلال گذاشتند و در پایان جنگ سرد تقریبا محو شدند. این مفهوم در دوران پس از جنگ سرد و پس از افول تبیینهای مارکسیستی شکل گرفت. امروزه دیگر کسی از ایدئولوژی دم نمیزند و همگان آن را چیزی بد و نامطلوب قلمداد میکنند. اما همگان با افتخار از هویت سخن میگویند و در جهانی که دیگر به معنای مارکسیستی طبقاتی نیست، این مفهوم، ظاهری جهانی پیدا کرده و از معدود مفاهیم علوم اجتماعی است که چنین سریع و گسترده مقبولیت همگانی یافته است، بهحدی که در همه عرصهها آکادمیک و غیرآکادمیک، همچون سیاست، اقتصاد، فرهنگ، تبلیغات و حتی زندگی روزمره رسوخ کرده است.
در این کتاب به اقتضای بحث از هویت، مسائل پیرامونی آن نیز مورد نقد و بررسی جدی قرار میگیرد؛ مسائلی همچون ایدئولوژی، قومیت، ناسیونالیسم، جمعگرایی، مدرنیته و دولت. به همین دلیل با اثری بسیار قوی و جدی مواجهیم که علاوه بر ارزش آکادمیک سودمند و آموزنده است؛ زیرا به مسئلهای پرداخته که برای ما نیز مطرح است. امروزه در کشور ما همه گروهها و طیفهای گوناگون به مسئله هویت دامن میزنند. جریانهایی که حداکثر فاصله و اختلاف را با یکدیگر دارند، هر کدام نوع خاصی از هویت را به عنوان گزینه یا راهحل پیشنهاد میکنند؛ چیزهایی مثل هویت ایرانی، هویت اسلامی، هویت مدرن، هویت پستمدرن، هویت پساپستمدرن و… . علاوه بر این هویتهای کلان، با خردههویتهای دیگری نیز مواجهیم که بهطور فزایندهای مرزهای ذهنی جدیدی میان افراد و گروهها بهجود میآورد. در چنین شرایطی لازم است که جوانب این مسئله بهخوبی واکاوی شود. به همین دلیل حتی کسانی که نگاه مثبتی به هویت دارند، لازم است که آشنایی همهجانبهای با آن داشته باشند تا دستکم معایب آن را هم ببیند و بدانند و از زیادهروی ناموجه پرهیز کنند. این کتاب سویه دیگر این مسئله را بهخوبی نشان میدهد؛ سویه سیاه و تاریک آن را.
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
****
«هویت به مثابه ایدئولوژی»
نویسنده: سینیشا مالشویچ
مترجم: یعقوب احمدی
ناشر: کویر، چاپ اول ۱۳۹۶
۳۵۱ صفحه، ۲۶۰۰۰ تومان