این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتگو با «خاویر باردم» درباره فیلم جدید اصغر فرهادی
«همه میدانند» نام فیلم جدید اصغر فرهادی «در مقام نویسنده و کارگردان» است. فیلمی که بعد از دوسال از فیلم فروشنده جلوی دوربین رفته و به سیاق اغلب فیلمهای کارنامه این کارگردان جهانیشده ایرانی درامی خانوادگی و روانشناسانه است. داستان «همه میدانند» ساده و تکخطی است: کارولینا برای دیدار با خانوادهاش از آرژانتین به زادگاهش اسپانیا بازمیگردد. در این سفر که پیشبینی میشد به تجدید دیدار اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظرهای به وقوع میپیوندد که بر روند زندگی کارولینا تاثیر میگذارد.
یکی از این رخدادها دزدیدهشدن یک دختربچه است که باعث برملاشدن رازهای مگوی یک خانواده میشود. این پروژه سینمایی به زبان اسپانیایی است و بازیگرانی چون پنلوپه کروز، خاویر باردم و ریکاردو دارین -که ایرانیها حضور او را بیشتر در فیلم درخشان «راز» در چشمانشان به یاد دارند- در آن ایفای نقش میکنند…
پنلوپه کروز، ریکاردو دارین و خاویر باردم، اما، تنها ستارگان اسپانیولی «همه میدانند» نیستند و اخبار منتشرشده حاکی از حضور چهار بازیگر اسپانیایی دیگر در این پروژه هستند؛ بازیگرانی که پیش از این در آثار شاخصی از فیلمهای پدرو آلمودوار نامدار حضور داشتهاند. سرشناسترین بازیگر این جمع خاویر کامارا است، بازیگر مورد علاقه آلمودوار که با این کارگردان بزرگ اسپانیایی در فیلمهایی چون با او حرف بزن، آموزش بد و من خیلی هیجانزدهام همکاری داشته و بارها نامزد و برنده جایزه معتبر گویا در سینمای اسپانیا بوده است. کامارا و ریکاردو دارین، دوسال قبل در کمدی موفق ترومن نیز همبازی بودهاند.
اینما کوئستا که در خولیتا اثر آلمودوار هم جلوی دوربین رفته بود، دیگر بازیگر «همه میدانند» است. بازیگری که علاوه بر کارنامه قابل قبول در سینما و تئاتر اسپانیا عمده شهرت خود را در سالهای اخیر مدیون حضور در نقش اصلی دو سریال عامهپسند عشق در سالهای آشوب و عقاب سرخ است.
الویرا مینخوئز هم که جایزه گویا بهترین بازیگر زن مکمل را در کارنامه دارد، یکی دیگر از اسپانیاییهای فیلم فرهادی است. ادوارد فرناندز هم که دو جایزه گویا را به نام خود ثبت کرده و در فیلم پوستی که در آن زندگی میکنیم با آلمودوار همکاری داشته، دیگر بازیگر اسپانیایی فیلم فرهادی به شمار میآید.
و باز هم نکته جالب حضور این بازیگر سرشناس اسپانیایی در فیلم موفق و تحسینشده ترومن در کنار دو بازیگر اصلی دیگر فیلم فرهادی یعنی کامارا و دارین است.
همه میدانند این فیلم که بین ١٢ تا ١٣میلیون دلار هزینه دارد، حاصل همکاری فرانسه، ایتالیا و اسپانیا خواهد بود. الکساندر مالهگی از کمپانی فرانسوی ممنتو فیلم، آلوارو لونگوریا از کمپانی اسپانیایی استالوارتس مورنا فیلم و آندریا اوچیپنتی از کمپانی ایتالیایی لاکی رد فیلم فرهادی را تهیه خواهند کرد.
فرهادی فیلمنامه این اثر را هم مانند گذشته ابتدا به زبان فارسی نوشته و سپس به زبان دیگر ترجمه کرده است. این ساخته فرهادی، همچنین از حضور گروهی از بزرگان سینما بهرهمند است که از میان آنها میتوان به آلبرتو ایگلسیاس (آهنگساز)، خوزه لوییس آلکائینه (مدیر فیلمبرداری)، کلارا نوتاری (طراح صحنه) و سونیا گرانده (طراح لباس) اشاره کرد.
در میان تمام عوامل فیلم همه میدانند، باوجود تمام نامهای بزرگی که در این فیلم وجود دارد، اما، خاویر باردم برای سینمادوستان اهمیت دیگری دارد. بازیگری بزرگ با فیلمهای درخشانی چون مادر!، اسکای فال، زیبا، ویکی کریستینا بارسلونا، جایی برای پیرمردها نیست، عشق در سالهای وبا و… که با بزرگانی چون وودی آلن، برادران کوئن، ایناریتو، مایکل مان و… همکاری کرده است.
در گفتوگوی پیشرو که از نشریه اسپانیایی ال موندو، ورایتی، اسکوایر و گاردین گرفته شده؛ این بازیگر بزرگ که جوایزی چون اسکار بازیگری، جوایز بهترین بازیگر مرد جشنوارههای کن و ونیز، پنج بار جایزه بهترین بازیگر مرد مراسم گویا (اسکار اسپانیایی) و… را دارد، از همکاری با اصغر فرهادی در فیلم همه میدانند میگوید:
چه شد که با اصغر فرهادی در فیلم همه میدانند همکاری کردید؟
ببینید بعضی چیزها را نمیشود گفت. البته مواردی بود که نمیشد نادیدهاش گرفت؛ ازجمله اینکه من جدایی و فروشنده را دیده بودم و از نگاهی که در فیلمهای فرهادی وجود دارد، خوشم میآمد. اما تا لحظهای که فرهادی به من پیشنهاد بازی نداده بود، نمیتوانستم کاری کنم. درواقع از دست من هیچ کاری برنمیآمد. یکسری چیزها باید اول اتفاق بیفتند تا بشود دربارهشان صحبت کرد.
همکاری من و فرهادی هم از آن چیزهایی است که اگر پیش نمیآمد، شاید اصلا به فکر کسی هم خطور نمیکرد. من بازیگر اسپانیاییزبان که در آمریکا و اسپانیا بازی کردهام، تا لحظهای که فرهادی فارسی زبان به من پیشنهاد بازی داد، به چنین ماجرایی فکر هم نکرده بودم؛ چون به نظرم اتفاقی شدنی نبود. اما وقتی سناریوی همه میدانند دستم رسید، ناگهان دیدم این فیلمنامه و اصلا کل این پروژه دیوانهام کرده است.
اصلا میتوانی بگویی که چگونه فرهادی به تو همکاری در این فیلم را پیشنهاد کرد؟
پیشنهاد بازی در این فیلم اول به من نشد. درواقع پیشنهاد اول به پنهلوپه رسید و این آغاز درگیرشدن من در این پروژه بود. سناریو را که خواندم دیوانه شدم. بگذار اینگونه بگویم که هر دوی ما، هم من و هم پنهلوپه گرفتار اوهام و خیالاتی شده بودیم. تازه دو هفته بعد از پنهلوپه بود که فرهادی به من پیشنهاد داد.
آیا در این مدت زمانی که از همکاریتان میگذرد، متوجه خصوصیاتی ویژه در او نسبت به دیگر کارگردانانی که با آنها همکاری کردهای، شدهای؟
اصغر فرهادی کارگردان عجیبی است. او در طول مدت زمان کار عناصر گوناگونی را با یکدیگر ترکیب میکند. این را در جنبههای مختلفی میتوانم بگویم. مثلا در مورد شکلگیری نهایی فیلمنامه، کار او شگفتانگیز است. در حقیقت او در طول کار، فیلمنامه را براساس ویژگیهای بازیگران، صحنه و البته حالوهوای گروه در لحظه فیلمبرداری بازنویسی میکند. بهعنوان بازیگری که چندان در بند علاقه به شیوههای استودیویی خطکشیشده تولید نیستم، میتوانم بگویم به دلیل این ویژگیها همکاری با این مرد برای یک بازیگر یک تجربه دیوانهکننده است.
نخستین عکسالعمل تو زمانی که با پیشنهاد فرهادی مواجه شدی، چه بود؟
اولش فکر نمیکردم این همکاری شدنی باشد. شاید بشود گفت حتی اولش حس کردم تجربه خستهکنندهای هم خواهد بود. میدانی؛ من و پنهلوپه هم بهعنوان زن و شوهر با هم زندگی میکنیم و هم اینکه تجربه بیشمار همکاری با هم سر صحنه را داریم.
به این دلیل هم تجربه یک همکاری جدید در نگاه نخست چندان انگیزهای نمیتوانست در من و حتی پنهلوپه ایجاد کند. از سوی دیگر واقعا نمیدانم، چراکه اصلا انتظار نداشتم اصغر فرهادی با من تماس بگیرد. وقتی هم با من تماس گرفت، نخستین چیزی که به ذهنم رسید، همکاری با همسرم در این فیلم بود و به او گفتم: بگذارید کمی استراحت کنیم، چون قرار است من و پنهلوپه در فیلم اسکوبار نیز همبازی باشیم…
از این فیلم بگذریم و بقیهاش بماند برای زمان نمایش فیلم. اما این را میشود بگویی چرا تا این حد دلبسته نقشهای منفی هستی؟ اخیرا چه در قسمتهای جدید جیمزباند و چه در دزدان دریایی کارائیب نقش منفی داشتی…
اگرچه ممکن است این پاسخ به نوعی کلیشهای به نظر برسد، اما ناچارم بگویم که نقشهای منفی، به بازیگر امکان تحرک و ارایه چیزهای مختلف را میدهند. همچنین نقشهای منفی تنوع زیادی در خود دارند و به بازیگر امکان میدهند که هنر و تواناییهایش را به شکل بهتری به نمایش بگذارد.
اما خیلی از ستارگان دوست ندارند تماشاگر آنها را در نقش منفی به یاد آورد…
این شاید مربوط به گذشتهها باشد که نقشهای منفی، نقشهایی کلیشهای به شمار میآمدند و تقریبا اغلب بازیگران نقش منفی در فیلمهای مختلف خودشان را تکرار میکردند. اما چند دههای میشود که روزگار عوض شده است و اگر دقت کنید میبینید که اکثر بازیگران مطرح و نامتعارف سینما از بازی در نقشهای منفی و خاکستری استقبال زیادی میکنند. از سوی دیگر هم این ثابت شده که تماشاگران هم اینجور کاراکترها را دوست دارند که این هم خود دلایلی دارد و شاید مهمترین دلیلش هم این باشد که این جور نقشها طبیعیتر و منطقیتر به نظر میآیند. این هم از این دلیل.
اما علاوه بر این حرفها که به درد مصاحبه میخورد باید این را هم اضافه کنم که علاقه من به نقشهای منفی و خاکستری دلیل شخصی هم دارد. راستش هر زمان به آینه نگاه میکنم و بینی و چال روی گونهام را میبینم، حس میکنم بیشتر به درد این جور نقشها میخورم! و دلیل دیگر هم لذتی است که از بازی نقش منفی میبرم. حقیقتش حس میکنم خیلی از بازیگران درباره جذابیت کار بازیگری در نقشهای منفی چیزی نمیدانند وگرنه کاری میکردند که در این جور نقشها دیگر نوبت به من نرسد!
وقتی درحال ایفای نقش هستی آیا از تجربیات شخصی هم بهره میگیری؟
بعضی وقتها؛ اما اینکه الزاما با تکیه بر این تجارب بازی کنم؛ نه. حقیقتش این است که هیچ بازیگری نمیتواند بازیهایش را فقط براساس تجربههای شخصیاش طراحی کند؛ چون تجربیات هر کس دامنه محدودی دارند و در هر نقشی نمیشود به این گنجینه شخصی سر زد و چیزی از آن کش رفت. مثلا من خودم یک دوران کودکی پردردسری را از سر گذراندهام. کودکی پرهیجان در روزگار اوج قدرت و دیکتاتوری فرانکو؛ آن هم در خانوادهای که مادرم و یکی از داییهایم چپ بودند و فعالیتهای سیاسی داشتند. آن روزها را هنوز یادم هست.
یادم میآید که هر روز خبر دستگیری دوستان و آشنایان و همفکران مادرم میآمد و این اخبار زندگیمان را دستخوش هیجانات و ترسهای بیاندازه میکرد. با آنکه خیلی کوچک بودم، اما آن چیزها را میفهمیدم. میدیدم که مادرم گریه میکند و میترسد. خب؛ حالا بیایید ببینیم این تجربیات مثلا در دزدان دریایی کارائیب به چه کار من میآید؟ میبینید؟ این تجربهها شاید در ایفای نقش در یک اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند، اما نه برای هر نقشی…
پس راه شخصی شما برای نزدیکی به کاراکترها چیست؟
تحقیق، تحقیق و تحقیق. درواقع من برای تمام نقشهایی که بهعهده میگیرم، تحقیق میکنم، یعنی بازیگری هستم که تا کاراکتر موردنظر را نشناسم و با دیدگاهها و انگیزههایش آشنا نشوم، نمیتوانم جلوی دوربین بروم. این وسواس البته دلیل هم دارد: اگر خودم آن کاراکتر را نفهمم و باور نکنم، چطور میتوانم انتظار داشته باشم تماشاگران او را از من بپذیرند؟
الان که به کودکیهایت نگاه میکنی، فکر میکنی آیا آرزوهایی که در کودکی داشتی تحقق یافتهاند؟
شاید؛ اما قطعا همهشان نه. با این حال باید بگویم که در همین حد هم راضیام. یکی از مهمترین آرزوهایم البته برآورده شده و آن هم زمانی بود که جولین اشنابل فیلم پیش از آغاز شب را به آل پاچینو نشان داد.
برای منی که همیشه فقط در زندگیام به دو چیز باور و اعتقاد داشتهام: خدا و آل پاچینو؛ این اتفاق باعث رخدادی غیرقابل باور شد. من همیشه گفتهام که آل پاچینو بازیگر مورد علاقهام است و همیشه بازیها و شخصیتش را تحسین کردهام. به این دلیل وقتی پاچینو ساعت ٣نصف شب به وقت اسپانیا به من زنگ زد و گفت چقدر فیلم پیش از آغاز شب و بازی مرا دوست دارد؛ از خوشحالی دیوانه شدم. یادم هست چنان هیجانزده و دستپاچه شده بودم که صدایم زمان حرف زدن با آل میلرزید. بهش از علاقهام گفتم و اینکه برایم خیلی جالب و هیجانانگیز بود که بازیام او را تحتتاثیر قرار داده است. این مهمترین آرزوی برآورده شدهام بود که به یاد دارم…
در زمینه جوایز و افتخارات سینمایی و کاری چه؟ آیا مثلا دریافت جایزه اسکار و کن زمانی برایتان آرزو بود؟
هیچوقت به سینما از این زاویه نگاه نکردهام. به نظر من، جوایز تا جایی اهمیت و ارزش دارند که مردم را متوجه فیلمها کرده و آنها را راهی سالنهای نمایش میکنند و این را به جد میگویم که هر چیزی که کمک کند تا سالنهای سینماها پر شود، چیز خوب و باارزشی است. به این واقعیت افتخار میکنم که مردم به سینما میآیند و فیلمی از من را تماشا میکنند. اما فقط در این حد. وگرنه اسکار در نوع خود به تنهایی ارزش دیگری ندارد. اصلا به یاد هم نمیماند. اصلا شما خودتان یادتان هست ٣٠سال پیش چه کسی اسکار برده؟ اما بازیگران خوب آن زمان را قطعا به یاد دارید.
آیا احساس خاصی به هالیوود دارید؟
نه. حس خاصی نسبت به هالیوود ندارم و بیشتر میخواهم در فیلمها و نقشهای خوب بازی کنم. من یک اروپاییام و یادم نمیرود که متعلق به کدام کشور هستم. سرزمینم و مردمم را دوست دارم. فقط هر وقت دعوت به بازی میشوم، فیلمنامه را میخوانم و اگر مورد پسندم قرار گیرد در آن بازی میکنم.
از همکاری با فیلمسازان جوان استقبال میکنید؟
جوان یا مسنبودن فیلمساز اهمیتی ندارد. هیچ فیلمساز کهنهکاری از روز نخست باتجربه نبوده. بنابراین نکته اصلی برایم توانایی فیلمساز برای خلق یک کار خوب است. وقتی فیلمساز جوانی با یک ایده و فیلمنامه خوب سراغم میآید، همه جور همکاری با او میکنم…
شهروند