این مقاله را به اشتراک بگذارید
ارزش سینماگر به جایزه نیست
الهام نداف
نخستین تجربه کارگردانی هر فیلمسازی همان قدر که ممکن است به خاطرهای خوشایند تبدیل شود، میتواند یادآور روزهای سخت و پر استرس هم باشد. در سالهای اخیر اما راه برای فیلم اولیها به اندازهای هموار شده که کفه ترازو برایشان به سمت اتفاقهای خوب سنگینی کند. مصطفی تقیزاده، کارگردان «زرد» هم از این قاعده مستثنی نیست. او سینمای بلند را بعد از تجربه ساخت هشت فیلم کوتاه و دو اثر نیمه بلند تجربه کرد و در ظاهر راضی به نظر میرسد. این فیلمساز جوان با سوژه فیلم «زرد» برای نخستین بار سال ٩٢ برخورد کرد و بعد از نوشتن فیلمنامه دست به کار شد و در نهایت فیلم را به جشنواره سی و پنجم رساند. نخستین فیلم تقیزاده در نهایت از رقابت با دیگر فیلمهای جشنواره بازماند و سال ٩۶ روی پرده رفت. کارگردان در نخستین قدم بلندش در سینما، توانست با گروهی حرفهای کار کند و به ایدهآلش نزدیک شود. در این گپوگفت، مهرداد صدیقیان یکی از بازیگران اصلی فیلم، تقیزاده را همراهی کرد و از تجربههای اخیر خود در سینما گفت. او سال ٩۶، علاوه بر «زرد»، دو فیلم «ماجرای نیمروز» و «مادر قلب اتمی» را روی پرده داشت و توانست تا اندازه زیادی جایگاه خود را در سینما محکم کند.
فیلم «زرد» با وجود همه شایستگیها از حضور در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر بازماند. این محرومیت برای برخی فیلم اولیها در تمام دورههای جشنواره کمابیش اتفاق افتاده است؛ فکر میکنید در سالهای اخیر و با درخشش فیلمسازان جوان، مانعی از داخل سینما برای خودنمایی بیشتر آنها وجود دارد؟
مصطفی تقیزاده: نمیتوانم درباره این مساله به صورت قاطع اظهارنظر کنم. به هر حال این اتفاق برای فیلم ما افتاد و من هم هیچوقت اعتراض و شکایتی برای عدم حضور در فجر نکردم. حالا فیلم اکران شده و من باز هم هیچ قضاوتی نمیکنم! فقط از واکنشهای مردم بعد از تماشای فیلم میشود فهمید این فیلم شایستگی حضور در جشنواره فجر را داشت یا خیر؟ به هر حال مردم بهترین قاضی هستند.
یعنی هیچوقت دلیل پذیرفته نشدن فیلم در جشنواره فجر را پیگیری نکردید؟!
تقیزاده: من پیگیری نکردم اگر هم به تهیهکننده حرفی زده باشند در جریان نیستم.
مهرداد صدیقیان: سوالی که شما پرسیدید این روزها برای خیلی از مخاطبان «زرد» ایجاد شده است. من هم به عنوان بازیگر فیلم در مواجهه با چرایی عدم حضور در جشنواره فجر تنها لبخند میزنم!
حتما حضور در مهمترین رویداد سینمایی کشور برای شما به عنوان بازیگر باید مساله مهمی باشد!
صدیقیان: مهم در این اندازه که اگر در این رویداد جایزه بگیرم به واسطه تشویقهایی که میشوم و مبلغ مالیای که دریافت میکنم، خوشحال میشوم. یک شب یک سالن برای شما دست میزند و این خوشحالکننده است. تا یکی، دو ماه بعد از این اتفاق هم آدمها یادشان میماند چه کسانی در جشنواره فجر جایزه گرفتند اما بعد از آن جایزه هم اهمیتش را از دست میدهد.
یعنی جشنواره فجر به خودی خود برای شما اعتبار ندارد؟
صدیقیان: من میگویم اعتبارش تاریخ انقضای دوماهه دارد؛ یعنی اگر آن شب من بازیگر در مقابل همکارانم جایزه بگیرم هم خوشحال میشوم و هم خوش میگذرد! اما این خوشحالی زودگذر است و در یاد کسی نمیماند. فکر نمیکنم کسی در اعتبار کاری آقای علی نصیریان شک ندارد اما تا جایی که یادم میآید ایشان تا حالا سیمرغ نگرفته و به این واسطه هم کسی نمیتواند اعتبارشان را زیر سوال ببرد. یا خیلی از آنهایی که از جشنواره فجر جایزه گرفتند، امروز معلوم نیست کجای سینمای ایران ایستادهاند! به همین خاطر جایزه گرفتن خوشحالکننده است اما گرفتن آن چیزی به کسی اضافه نمیکند، کما اینکه نگرفتن جایزه ارزش هیچ سینماگری را زیر سوال نمیبرد. با این همه من به عنوان بازیگر خوشحال میشوم از جشنواره فجر جایزه بگیرم.
با وجود همه اتفاقهایی که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته افتاد، اما به نظرم در مرحله ساخت، کار چندان سختی نداشتید. اصولا در سالهای اخیر سینماگران درها را برای ورود فیلمسازان جوان باز کردهاند و خیلی از مشکلات و موانع مرتفع شده است، اینطور نیست؟!
تقیزاده: بله اما فکر میکنم این اتفاق حاصل یک جریان و نوع نگاه متفاوت به سینمای ایران است. الان هر بازیگری به تنهایی و با استناد به تجربیات خود میتواند تشخیص دهد فیلمنامهای که میخواند میتواند حرف تازهای در سینما داشته باشد یا خیر. به همین خاطر چهرههای مطرح بازیگری همکاری با فیلم اولیها را میپذیرند. سینما برای همنسلان من در سالهای اخیر مقوله جدی، مهم و جزو لاینفک زندگیشان است و به همین خاطر تلاش میکنند سطح خودشان را بالا ببرند.
درهای سینما در سالهای اخیر به روی بازیگران جوان و تازه نفس هم باز شده یا همچنان با ورود این نسل به دنیای بازیگری مقاومت میشود؟!
صدیقیان: به نظرم این اتفاق در عرصه بازیگری هم افتاده است. در چند سال اخیر کمبود بازیگر در نسل جدید احساس شد و به تبع آن افرادی وارد شدند و به شایستگی هم اتفاق افتاد اما پیش از این ورود بازیگران به سینما سخت و تقریبا غیرممکن بود.
این امر غیرممکن منطقی و از درون سینما بود یا…
صدیقیان: به نظرم هر اتفاقی که در سینما میافتد از سمت خود سینماییهاست. اگر سینماگران بستر مناسب را فراهم کنند بازیگران تازهوارد و جوان هم میتوانند خودشان را نشان دهند. پیش از این سرمایهگذاران ترجیح میدادند کمتر ریسک کنند چون تصورشان این بود عامل فروش فیلم فقط بازیگر است اما الان به این نتیجه رسیدند که فروش یک فیلم صرفا به حضور بازیگران چهره مرتبط نیست. شاید به همین خاطر راه را برای ورود جوانان باز کردند.
جالب اینجاست که شما هم برای ساخت فیلم اولتان سراغ بازیگران چهره رفتید! اقتضای فیلمنامهتان حضور بازیگران مطرح بود یا به گیشه هم فکر میکردید؟
تقیزاده: شما همیشه به برداشت محصولتان هم فکر میکنید! بازیگر نیروی کمکی است که قطعا در مورد توجه قرار گرفتن فیلم موثر است. وقتی نوشتن فیلمنامه تمام شد، مطمئن شدم، برای اینکه فیلم آن طور که مورد پسندم است دربیاید، به بازیگر نیاز دارد. هم میخواستم از همان فیلم اول چهرههای بازیگری را بشناسم و هم فیلمنامه قابلیت این را که به فیلم جذابی تبدیل شود. مخاطبی که به برخی بازیگرها علاقهمند است، وقتی قصه خوبی میبیند، به خاطر بازیگر مورد علاقهاش فیلم را بهتر به یاد میسپارد. او آدمهایی را روی پرده میبیند که فیلمهای قبلیشان را هم پیگیری کرده است. نمیگویم به غیر از بازیگرانی که در فیلم بودند انتخاب دیگری وجود نداشت، اما کار کردن با این تیم، ایدهآلم بود که به آن رسیدم.
با این تفاسیر شما همچنان بازیگر را عامل فروش فیلم در گیشه میدانید!
تقیزاده: بازیگر لزوما نمیتواند عامل فروش فیلم باشد، ما بازیگرهایی را داریم که فیلمهای موفق و ناموفقی در گیشه داشتهاند. اما خب قصه خوب و بازیگر چهره به نظرم مکمل هم هستند. بازیگر دوست دارد نقش خوب بازی کند، کارگردان هم دوست دارد با بازیگر خوب کار کند و در نهایت مخاطب هم دوست دارد یک فیلم خوب با بازیگرهایی که دوست دارد ببیند. اینها زنجیروار به هم وصل است و همدیگر را کامل میکنند.
صدیقیان: اینکه من میگویم بازیگر به تنهایی عامل فروش نیست، به این معنا نیست که بودن و نبودنش اهمیتی نداشته باشد. بازیگران در وهله اول به جذب مخاطب کمک میکنند اما در ادامه تبلیغ دهان به دهان مردم باعث فروش فیلم میشود و خود فیلم به فروشش کمک میکند. طرفداران یک بازیگر ممکن است یک هفته، ١٠ روز اول اکران به سینما بروند و بعد از آن همهچیز به قصه بازمیگردد.
جایی گفته بودید به بررسی روابط انسانی علاقه دارید، میخواهم بدانم چطور میشود نویسنده داستانی را بنویسد و موضع خودش را در فیلمنامه وارد نکند. چطور میشود بدون قضاوت کردن از روابط انسانی حرف زد؟!
تقیزاده: کار سختی است که نویسنده موضعش را وارد فیلمنامه نکند اما درستش همین است. شاید به همین خاطر در «زرد» بیشتر شخصیتها خاکستری هستند و اجازه میدهیم مخاطب درباره کاراکترها تصمیم بگیرد. هر کسی میتواند روایت خودش را از آدمهای فیلم داشته باشد. شما نمیتوانید به هیچ شخصیتی خرده بگیرید چون همه ایدهآل و آرمانی به سمت هدفشان پیش میروند. به خاطر همین مخاطب آدمهای فیلم را باور میکند.
صدیقیان: به نظرم قضاوت کردن یک ضعف فرهنگی است و ما باید سعی کنیم تا جایی که میتوانیم آدمها را قضاوت نکنیم. این اتفاق در فیلمنامه هم افتاده است. شما خودتان را جای هر کاراکتری قرار دهید، به او بابت انتخاب و تصمیمش حق میدهید. تن ندادن به موضع شخصی کار سختی برای فیلمنامهنویس و بازیگر است. اینکه بازیگر بخواهد نقشی را اجرا کند که مخاطب با آن همذاتپنداری کند، کار راحتی نیست.
تقیزاده: من خودم بارها در زندگی شخصیام مورد قضاوت بیرحمانه قرار گرفتم و میدانم این مساله واقعا آزاردهنده است. به همین واسطه میخواهیم غیرمستقیم به مخاطب بگوییم این عادت بد فرهنگی را فراموش کند.
یعنی به دنبال دادن پیام اخلاقی بودید؟
تقیزاده: به نظرم هیچ فیلمی بدون پیام اخلاقی ساخته نمیشود، اگر مخاطب این پیام را گرفته باشد منِ کارگردان خوشحال میشوم. اما در کنار قضاوت نکردن، ما میخواستیم درباره خیلی مشکلات جامعه حرف بزنیم. مصائب زن ایران، مشکلات جوانان امروز، فرصتطلبی آدمها و… .
با وجود این همه دغدغه اصلا «زرد» چطور در ذهن شما شکل گرفت؟!
تقیزاده: سال ٩٢ مطلبی خواندم با این مضمون که فردی در حال مرگ بود و نجات جانش به آدم دیگری بستگی داشت و حالا دومی برای نجات جان اولی شرط گذاشته بود. این اتفاق از نظر من بیشباهت به فاجعه انسانی نبود و از همین جا هم ایده «زرد» در ذهنم شکل گرفت.
صدیقیان: اگر تمام کاراکترهای فیلم «زرد» آدمهای اخلاقمداری بودند گره فیلم به سادگی باز میشد و به جای یک اثر بلند سینمایی با فیلم کوتاه روبهرو بودیم. اما به نظرم این فیلم نقدی به اخلاقگرایی است. اینکه ما چقدر راحت میتوانیم جان یک انسان را نجات بدهیم یا این کار را نکنیم و چیزی که بین این دو فاصله میاندازد اخلاق است.
آن طور که از صحبتهایتان مشخص است شما هم درباره یکی از کاراکترهای فیلم به نام «رحیم» قضاوت میکنید. در حالی که قرار بود موقعیت و شرایط هیچ کس را قضاوت نکنیم!
تقیزاده: نمیشود هیچ کسی را در جهان قضاوت نکرد! حرف من این است قضاوت بیجا نکنیم آن هم زمانی که آگاهیمان نسبت به مسائل کامل نیست.
صدیقیان: یک چیزهایی باید اولویت زندگی همه آدمها باشد. وقتی یک نفر در شرف مرگ است، بدهی مالی دیگری مهم نیست. نجات جان یک انسان از هر چیزی مهمتر است. کاری که رحیم نمیکند! این همان اخلاق است. ما از فیلتر اخلاق اگر بگذریم آن موقع میتوانیم بگوییم قضاوتمان بجاست یا بیجاست.
البته اگر اخلاق را امری نسبی ندانیم! به هر حال مطلقگرایی درباره مصادیق اخلاقی خیلی وقتها سبب بروز اختلاف میشود.
تقیزاده: برخی از نکات استانداردهای انسانی است. در همه جای دنیا قتل یک عمل غیراخلاقی است. یک چیزهایی اما سلیقه انسانی است. با این همه نمیتوانیم این موضوع را نادیده بگیریم که «رحیم» نسبت به بحران پیش آمده آگاهی ندارد، او میخواهد بحران را به شیوه خودش حل کند و طبقه اجتماعی متفاوتی نسبت به دیگر شخصیتهای فیلم دارد.
من صادقانه بگویم که خیلی روی جزییات فیلمنامه فکر کردم و میتوانم پاسخگوی هر سوال گنگی باشم. تلاش کردم همه حفرههای ذهنی مخاطب را پر کنم. به جرات میگویم فیلمنامه «زرد» را به هر بازیگری در سینما دادیم پذیرفت در آن بازی کند. اسم نمیبرم اما این حرف را صادقانه میگویم. تمام پنج بازیگر اصلی فیلم بدون حرف پیش با من همکاری کردند.
آقای صدیقیان حرفی که آقای تقیزاده میزند حتما درباره شما هم به عنوان یکی از بازیگران اصلی فیلم، صدق میکند. میخواهم بدانم در سال چند فیلمنامه مطلوب مثل «زرد» به دستتان میرسد؟
صدیقیان: فیلمنامه «زرد» پل ارتباطی من و مصطفی شد اما درباره فیلمنامه خوب باید بگویم شاید در یکسال و نیم یک فیلمنامه خوب دستم برسد. من بعد از بازی در فیلم «ماجرای نیمروز» تا حالا فیلمی کار نکردم چون فیلمنامهها مطلوبم نبوده است. قاعدتا دوست ندارم کار نکنم و خانهنشین باشم، اما خب این اتفاق افتاده است. به همین خاطر فکر میکنم چنین فیلمنامههایی برای سینمای ایران غنیمت است.
ظاهرا تمایلتان به کار کردن با کارگردانهای جوان هم بیشتر است؟
صدیقیان: در کل ترجیح میدهم فیلمنامه قابل تاملی کار کنم اما احساس میکنم جوانترها به سلیقهام نزدیکترند. با این همه این به آن معنا نیست که با کارگردانهای باسابقه کار نکنم.
«ماجرای نیمروز» را نقطه عطف کارنامه کاریتان میدانید؟
صدیقیان: به نظرم یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه کاریام است.
یعنی فیلمی مشابه این کار را در سینما داشتید؟ اگر باز هم از سمت محمدحسین مهدویان، کارگردان «ماجرای نیمروز» پیشنهاد داشته باشید، میپذیرید؟
صدیقیان: فیلمهایی بوده که به واسطه آن بازیام مورد توجه قرار بگیرد. روی هم رفته اگر بخواهم سالهای بعد به کارهای خوبم فکر کنم حتما یکی از آنها «ماجرای نیمروز» است. مهدویان نشان داده خیلی آدم قابل اعتمادی است و «ماجرای نیمروز»هم فیلم نویی در سینمای ایران بود. من با استناد به این فیلم باز هم به مهدویان اعتماد میکنم.
برای حضور در «ماجرای نیمروز» خودتان هم تلاش کردید؟
صدیقیان: واقعیتش این است که به من پیشنهاد شد و من هم با کمال میل پذیرفتم. اما به واسطه علاقهای که به «ایستاده در غبار» نخستین فیلم مهدویان داشتم یک بار در یک جلسه خصوصی ابراز تمایل کردم دوست دارم با او کار کنم.
حالا که بحث قضاوت کردن به میان آمد، بعد از بازی در «ماجرای نیمروز» به دلیل حساسیت موضوع مورد قضاوت مخاطبان قرار نگرفتید؟
صدیقیان: تا حدی بله. اما ماجرای نیمروز دو نکته داشت. یکی اینکه موضوعی انسانی را مطرح میکرد و نکته دوم هم این بود که فیلم با الهام از یک واقعه تاریخی ساخته شده بود. مسالهای که در توضیح ابتدایی فیلم به آن اشاره شده بود و ظاهرا کسی به آن توجه نکرد. الهام گرفتن از یک ماجرای واقعی به شما اجازه میدهد شخصیتهایی به فیلم اضافه یا از آن کم کنید. مثلا شخصیتی که من نقش آن را بازی کردم زاییده ذهن نویسنده بود. به همین دلیل نمیتوانیم به بخشی از فیلم برچسب دروغ بزنیم یا به آن استناد کنیم.
ما اگر بخواهیم تحقیق تاریخی کنیم نمیتوانیم به «ماجرای نیمروز» مراجعه کنیم به همین خاطر من فکر میکنم تمام کسانی که به فیلم خرده گرفتند، در واقع کاراکترها، نویسنده و کارگردان را قضاوت کردند. ما فیلم ساختیم و واقعنگاری نکردیم. این فیلم از دید کارگردانی چون محمدحسین مهدویان بود. ما قصه گفتیم، این قصه میتواند ساختگی یا واقعی باشد. بنابراین یک مقدار بیمعرفتی است که با دیدن یک فیلم بخواهیم آدمها را قضاوت
کنیم.
موقعیتی در بازیگری هست که تشنه به دست آوردن آن باشید؟
صدیقیان: من از ابتدای ورودم به بازیگری سعی کردم نقشهایم را متفاوت بازی کنم. شاید یکی بگوید بازی من را دوست ندارد اما ادعا میکنم نمیتواند بگوید نقشهایم را تکراری بازی میکنم. همیشه دوست داشتم سینماییها هم متوجه بازیهای متفاوت من باشند. در سینمای ایران بارها اتفاق افتاده که یک بازیگر بعد از تکرار چندباره نقشهایش در فیلمهای مختلف، بازی متفاوتی انجام میدهد و به چشم میآید و مورد توجه قرار میگیرد. این بازیگر جایزه میگیرد و همه دربارهاش حرف میزنند. اما کسی که همیشه سعی کرده این اصل را در بازیگری رعایت کند، چندان به چشم نمیآید. این مساله خیلی من را اذیت کرده است. با این همه خیلی دوست دارم با کسی مثل آقای اصغر فرهادی کار کنم. خیلی دوست داشتم یکی از کاراکترهای فیلم «درباره الی» بودم چون این فیلم یکی از فیلمهای محبوبم است اما خب پیش نیامده و امیدوارم در آینده پیش بیاید. میدانم بازیگری، حرفه بیانتهایی است و در آینده خیلی اتفاقها میتواند برایم بیفتد.
آقای تقیزاده، کارگردانی هم بیانتهاست از دید شما؟! من که فکر میکنم در سینمای ایران فیلمسازی سن دارد.
تقیزاده: این مساله نسبی است و در مورد همه صدق نمیکند. مثلا من یک فیلم بسیار خوب از آقای فریدون جیرانی به نام «خفگی» دیدم که این روزها روی پرده است. ممکن است فیلم گیشه نباشد و مخاطب عام نداشته باشد اما سینمای درستی است. زمانی که آقای جیرانی کارشان را در سینما شروع کردند من تازه به دنیا آمده بودم. ممکن است بگویید این تنها یک مثال است اما همین مثال هم قید گذاشتن سن برای فیلمسازی را نسبی میکند. البته قبول دارم در مورد درصد کمی این مساله صدق نمیکند.
صدیقیان: من فکر میکنم هر کارگردانی اگر فیلمی بسازد که به سلیقه خودش نزدیک باشد، اثرش قابل قبول است اما زمانی که ملاحظات دیگر را در نظر بگیرد، فیلمش قابل دفاع نیست!
اصلا چرا یک فیلمساز باید با در نظر گرفتن ملاحظات دیگر فیلم بسازد؟!
صدیقیان: به خاطر اینکه واقعیت این حرفه همین است. مگر یک فیلمساز یا بازیگر در سینمای ایران چقدر درآمد دارد که بخواهد فقط به سمت ایدهآلهایش برود؟ این مساله واقعا غیر ممکن است. حالا در نظر بگیرید این فشار روی بازیگر بیشتر است چون باید در زندگیاش نجومی خرج کند، تیپ قیافهاش را حفظ کند، دکتر برود، ورزش کند و طراوت خودش را برای مخاطب نگه دارد و اگر این کارها را نکند، نمیتواند به کارش ادامه دهد. برای همین ممکن است شما بازیگران خوبی در سینمای ایران ببینید که فیلمهای نه چندان خوشایندی در کارنامه کاریشان دارند. شما فکر میکنید یک بازیگر با خواندن فیلمنامه متوجه نمیشود این فیلم خوب از کار درنمیآید یا نه؟! او میفهمد! حالا در حوزه فیلمسازی و کارگردانی هم این اتفاق با شدت و ضعف مختلف میافتد.
برای شما به عنوان بازیگر این اتفاق افتاده است؟
صدیقیان: بله، بارها. من فیلمهایی دارم که صرفا برای درآمد بازی کردم. یک سریال و سه فیلم سینمایی که بازی کردم را در همین دستهبندی قرار میدهم.
آقای تقیزاده فکر میکنید در ادامه به خاطر امرار معاش به ساختن فیلمهایی تن بدهید که از ایدهآلتان فاصله داشته باشد؟!
تقیزاده: هیچ آدمی دوست ندارد به خودش ضربه بزند.
اما اگر قرار باشد سینما را به عنوان حرفه اصلیتان انتخاب کنید این اتفاق با توجه به توضیحاتی که دادید برایتان میافتد!
تقیزاده: من معتقدم هر کس کارش را درست انجام دهد و ضریب خطایش را پایین بیاورد کمتر پیش میآید به کاری که خلاف میلش است دست بزند.
صدیقیان: اما مصطفی این اتفاق بالاخره میافتد.
تقیزاده: بله، چون بعضی چیزها دست ما نیست. مثل امرار معاش. شما هر روز که در تهران زندگی کنید هزینههای ثابت و متغیری دارید و باید آنها را تامین کنید. من نمیتوانم پیشبینی کنم در چنین شرایطی قرار میگیرم یا خیر اما مثل همه آدمها تلاش میکنم کارم را درست انجام دهم با این همه تن دادن به شرایط امری اجتناب ناپذیر است.
با توجه به این حرفها میتوانیم سینما را به عنوان حرفهای درآمدزا معرفی کنیم که گاهی هم شرایط مطلوبی برای اهالیاش ایجاد میکند؟
صدیقیان: ممکن است کارگردان خاصی با تکیه بر استعدادش بیش از دیگران به این مطلوب دست پیدا کند اما این استثناست. در مورد درآمدزایی هم باید بگویم ما شغلهای پردرآمدتری داریم که چندان به چشم نمیآیند! اما از آنجایی که بازیگرها در همه جای دنیا ویترین سینما هستند، بیش از بقیه دیده میشوند. این را هم بگویم که اساسا در ایران یک فرهنگی به غلط جا افتاده و آن هم این است که ما از پولدار بودن آدمها غمگین میشویم؛ اینکه چرا، نمیدانم!
تقیزاده: اقشار مختلفی در جامعه ما هستند که باواسطه یا بیواسطه درآمدهای نجومی میگیرند. به طوری که درآمد بازیگری و سینما مقابل این درآمدها شوخی است؛ اتفاقا خیلی هم راحت و بدون حاشیه کارشان را پیش میبرند و کسی هم کاری به کارشان ندارد! اما سلبریتیها ناخواسته توی چشم هستند و مردم دوست دارند سر از زندگیشان دربیاورند. مردم مدام میخواهند درباره آنها بیشتر بدانند.
این کنجکاوی خیلی وقتها از سلبریتی ناشی میشود! بعضیها زندگی شخصیشان را با مردم به اشتراک میگذارند و بعد از تحریک شدن کنجکاوی و پیش آمدن سوال، بحث حریم شخصی را پیش میکشند و از مردم میخواهند در زندگیشان دخالت نکنند!
صدیقیان: من با حرف شما مخالفم. جذابیت زندگی سلبریتیها برای مردم طبیعی است. این تقاضا وجود دارد سلبریتیها مردم را در بخشی از زندگیشان شریک کنند. اما وقتی این درخواست جلوتر میرود، زندگی چهرهها تحتالشعاع قرار میگیرد. به نظرم یک سلبریتی خودش میتواند تعیین کند مردم تا کجا در زندگیاش جلو بروند چون مردم میخواهند بیشتر و بیشتر بدانند.
یعنی سلبریتی این حق را دارد بخشی از زندگیاش را با مردم به اشتراک بگذارد و بخشی از آن را برای خودش نگه دارد.
صدیقیان: این حق طبیعی هر آدمی است.
بله اما نمیتوانیم پرسش ایجاد کنیم و آن را بدون جواب بگذاریم و در نهایت مخاطب را به وارد شدن در حریم شخصیمان متهم کنیم!
صدیقیان: چرا نمیتوانیم؟
چون سطح درک و فهم افراد یک جامعه با هم متفاوت است.
تقیزاده: پس مشکل از همه جامعه است
شما میخواهید همه را تربیت کنید؟!
تقیزاده: نه، اما یکی صلاح میبیند بخشی از زندگیاش را در صفحه شخصیاش بگذارد، اینکه ما چطور با این مساله برخورد میکنیم دیگر به فرهنگمان برمیگردد.
صدیقیان: شما اجازه میدهید دوستانتان تا حدی درباره زندگی شخصیتان بدانند حالا مخاطب سلبریتی عموم مردم جامعه است و او هم میخواهد مردم تا حدی درباره زندگی شخصیاش اطلاعات داشته باشند. نمیدانم منظورتان از سوال ایجاد کردن چیست اما…
وقتی بازیگری روی آنتن تلویزیون از همسرش حرف میزند و از طریق فضای مجازی با مردم در ارتباط است و در آنجا هم نمایی از زندگی خصوصیاش را به نمایش میگذارد، راه را برای سوال کردن مردم باز کرده است. در عین حال ما سلبریتیهایی داریم که به هیچوجه زندگی خصوصیشان را در معرض دید عموم قرار نمیدهند. به نظر من حریم شخصی تعریف دارد و نمیتوانیم قواعد آن را زیر پا بگذاریم و بعد از مردم انتظار داشته باشیم قاعده بازی را رعایت کنند. این اتفاق غیرممکن نیست اما با واقعیت فاصله دارد.
صدیقیان: من فکر میکنم حریم شخصی آن چیزی است که شما تعیین میکنید چقدر دیوارش بلند باشد، یکی دیوار این حریم را سه کیلومتر میچیند و دیگری کوتاهتر. این تعریف میتواند برای هر کسی متفاوت از دیگری باشد.
تقیزاده: تعریف به نظر من هم حریم شخصی آن چیزی است که خودت دوست داری دیگران در جریان آن قرار بگیرند نه آن چیزی که دیگران دوست دارند درباره آن بدانند.
بگذریم چون ظاهرا سر این موضوع به تفاهم نمیرسیم! آقای تقیزاده چطور به این نتیجه رسیدید بعد از ساخت ١٠ فیلم، کوتاه و نیمهبلند، آمادگی ساخت فیلم بلند سینمایی را دارید؟
تقیزاده: این ناشی از یک تصمیم از پیش تعیین شده نبود. شما باید از نظر روانی، معلومات و نگرش به نقطهای برسی که احساس کنی الان وقت ساخت فیلم است. اگر این محاسبات را غلط رفته باشی به ضرر خودت کار کردی اگر هم درست باشد که بردهای، به همین سادگی.
بعد از ساخت «زرد» خودتان را برنده دیدید یا بازنده؟!
تقیزاده: کیفیت فیلم برایم خیلی راضیکننده بود.
کار کردن با عوامل حرفهای در نخستین قدم، کار سادهای بود؟
تقیزاده: ما یک ماه کامل در کنار همه عوامل پیشتولید فشردهای را پشت سر گذاشتیم، ٢٢ جلسه دورخوانی داشتیم و همه حتی صدابردار و فیلمبردار با مهربانی در این جلسات شرکت کردند. فکر میکنم این یک ماه خیلی در تولید به ما کمک کرد؛ با نگاه همدیگر با اتفاقات آشنا شدیم و همدیگر را بیشتر شناختیم. همه هم درباره بخشهای مختلف فیلمنامه نظر میدادند. من هم تلاش کردم دگم برخورد نکنم و همه نظرات را میشنیدم.
صدیقیان: از نظر من کسی که مشورت میکند و به نظرات بقیه گوش میدهد، آدم باهوشی است. مصطفی نظر همه را میشنید و اگر حرف و پیشنهادی منطقی بود آن را اعمال میکرد.
برای دومین فیلم بلند سینماییتان باز هم به جشنواره فجر فکر میکنید؟!
تقیزاده: نمیدانم! ببینید «زرد» در عرصه بینالملل با اقبال خوبی مواجه شد و همین برایم بسیار ارزشمند است. اما به نظرم وقتی قرار است برای نخستین بار با پدیدهای روبهرو شوی و طوری برخورد میکنند که توقع ندارید و حق خودت نمیدانی، خب طبیعی است که دلسرد شوی. به همین خاطر صادقانه میگویم دومین فیلمم را میسازم که فیلم خوبی شود نه اینکه به جشنواره فجر برسد.
فکر میکنید اگر فیلم اولی نبودید این برخورد باز هم با فیلم شما میشد؟
تقیزاده: فکر میکنم اگر فیلم اولم را دو سال پیش به جشنواره سی و چهارم ارایه میکردم، چنین برخوردی با فیلم نمیشد! به عنوان یک فیلم اولی به معتبرترین جشنواره کشور، بیاعتماد شدم و امیدوارم جشنواره فجر همیشه به درستی پیش رود، اما معیار همیشه باید کیفیت باشد!
به نقل از روزنامه اعتماد