این مقاله را به اشتراک بگذارید
محبوبترین فیلم دیوید لینچ را ببینید
خاطرات کارگردان سوررئالیست از فدریکو فلینی
بهار سرلک
دیوید لینچ، کارگردان «جاده مالهالند» و «بزرگراه گمشده» که به گفته منتقدان فیلم گاردین «مهمترین کارگردان زنده دنیا» به شمار میرود و موفقیت فیلمهایش او را به «محبوبترین فیلمساز سوررئالیست» تبدیل کرده است، جایزه یک عمر دستاورد هنری دوازدهمین جشنواره فیلم رم را از دستان پائولو سورنتینو دریافت خواهد کرد. اهالی رم برای استاد امریکایی سینما برنامههای دیگری هم ترتیب دادهاند. لینچ در نشست «برخورد نزدیک» با مهمانان این جشنواره ملاقات میکند و درباره ساختهها و همچنین بهترین فیلمهایش صحبت خواهد کرد.
لینچ با ایتالیا غریبه نیست و در سالهای گذشته بارها به این کشور سفر کرده است تا آشناییاش از سینمای محلی ایتالیا به روز باشد. با این توصیفات اصلا عجیب نیست که فیلم «هشتونیم» فدریکو فلینی انتخاب اول همیشگی لینچ باشد؛ تاثیر آثار این کارگردان ایتالیایی را میتوان در سینمای امروز جهان دید. فلینی تا به امروز رکورد کارگردانی بیشترین فیلمهای خارجیزبان اسکار را با چهار بار به دست آوردن این جایزه، در کارنامه دارد.
فدریکو فلینی سال ١٩۶٣ فیلم سوررئال «هشتونیم» را روی پرده برد. داستان فیلم روایت فیلمسازی ایتالیایی به نام گوئیدو آنسلمی (با بازی مارچلو ماستریانی) است که خلاقیتش رو به افول است و در همین حین تلاش میکند پروژه فیلم جدیدی را شروع کند. آنسلمی که از کار و زندگیاش به ستوه آمده، به خاطراتش پناه میبرد تا از این خستگی گریخته باشد. تصویربرداری این فیلم سیاهوسفید بر عهده جیانی دی ونانزو، فیلمبردار مطرح ایتالیایی به همراه موسیقی نینا روتا بود. لینچ در گفتوگو با نشریه هالیوود ریپورتر، ملاقاتهایش با فلینی در دوستداشتنیترین نقطه جهان، استودیوی ۵ چینهچیتا را به خاطر میآورد. حالا بیش از ٣٠ سال از آن روزها میگذرد. با خاطراتی که لینچ از فلینی و تجربهاش از دیدن«هشتونیم» در میان میگذارد، این فیلم پیشنهاد مناسبی برای پر کردن برنامههای شما در آخر هفته است.
از نظر شما محبوبترین صحنه «هشتونیم» کدام است؟
کل فیلم را دوست دارم. عاشق احساسی که به بیننده میدهد و نگاه فلینی به سینما و زندگی هستم. یکی از زیباترین چیزهایی که نمیتوان بر زبان آورد. این جهانی است که او میآفریند و برای من و خیلیهای دیگر خاص و قدرتمند و زیباست.
وجه تشابه شما با فدریکو فلینی چیست؟
ما در یک روز به دنیا آمدیم. به گمانم عشق به انتزاع هم هست. سینما زبانی زیباست که میتواند انتزاعهای زیبا را در کنار مسائل ملموس بازگو کند.
مارچلو ماستریانی شما کیست؟
نمیدانم اما خود متارچلو را دیده بودم. او داستانهای خیلی خیلی زیادی تعریف میکرد. یکی از آنها این بود که او تا ٣۵ سالگی کنار مادرش به خواب میرفت. او پسر مامانی بود. فکر میکنم این حرفها را به شوخی میزد، کی میداند؟
او را در مراسم شام دیدم و روز بعد ماشین و رانندهاش را فرستاد تا من را به چینهچیتا ببرند و فلینی را ملاقات کنم. در آن زمان فلینی داشت فیلم «مصاحبه» را میساخت.
بقیه آن روز در سکوت به تماشای کار فلینی نشستم. او کارش را تفریح میدید. قرار بر همین بود. گهگاه با هم صحبت میکردیم. در زمان استراحت من را برای ناهار بیرون برد.
دوباره فلینی را دیدید؟
دفعه دوم او را سال ١٩٩٣ دیدم. جمعه شب او در بیمارستان بستری بود و من با تونیو دلی کلی که چند سال قبل در چینهچیتا دیده بودم، به ملاقاتش رفتیم. فقط چند نفر اجازه داشتند او را ببینند. فلینی میان دو تخت روی صندلی چرخدار نشسته بود. میز کوچکی هم جلویش قرار داشت. روبهروی او نشستم و دستش را گرفتم. او بهم گفت که وضعیت سینما ناراحتش کرده. عادت داشت برای صبحانه قهوهاش را در کافهها بخورد و دانشجویان سینما برای او هر روز از سینما میگفتند اما بعد با گذشت سالها تعداد این دانشجویان کمتر و کمتر شد و دیگر آنها درباره سینما حرف نزدند. دو روز بعد از ملاقاتمان در بیمارستان به کما رفت و دو هفته بعد از دنیا.