این مقاله را به اشتراک بگذارید
نویسندهای است که به روابط آدمها توجهی ویژه دارد
سهیل سُمی
(مترجم برخی آثار ایشی گورو)
ایشی گورو بخوبی ادبیات بریتانیا را میشناسد و حتی آموزههای ادبیاش هم در همان رابطه است. بنابراین میتوان گفت بیش از آنکه تفکرات ادبیاش ریشه در ادبیات ژاپنی داشته باشد میراث دار ادبیات کلاسیک بریتانیایی و تحت تأثیر افرادی همچون ساموئل جانسون و حتی دیکنز است.
او در نوشتههایش ازعنصر خیال بهره بسیاری برده است. از سوی دیگر به نظر میرسد به ژانر علمی- تخیلی هم علاقه بسیاری دارد که یکی از بهترین مصداقهایش را میتوان در«غول مدفون» دید. از سوی دیگر سبک نوشتاری او هم به طرز مشهودی میراث دار ادبیات بریتانیاست آنچنان که هیچ رد پایی از ادبیات ژاپن در آن دیده نمیشود.نه تنها داستانهای ایشی گورو وامدار ادبیات بریتانیاست، بلکه حتی سبک داستان نویسیاش هم به وضوح تحت تأثیر محیطی ست که در آن بزرگ شده است. این مسأله حتی در جغرافیایی که داستانهای ایشی گورو در آنها میگذرد هم مشهود است. عمده داستانهای او نظیر«هرگز رهایم نکن»، «تسلیناپذیر»، «غول مدفون» در اروپا به تصویر کشیده شدهاند و تنها در یکی از رمانهای کوتاهش به جغرافیای ژاپن توجه نشان داده است. ایشی گورو به ساختارهای معروفی که در ادبیات پست مدرن میشناسیم روی نمیآورد، از سوی دیگر خرده روایت یا بازی با خط روایت و از سویی بازیهای زمانی از جمله علاقهمندیهایش در نوشتن به شمار میآید.توجه به تعلیق و کنش داستانی هم در نوشتههای او از جایگاه ویژهای برخوردار است، آنچنان که اوج آن را میتوان در«بازمانده روز» دید.
او نویسنده خوبی است که برخلاف برخی نویسندهها به عامه مردم بهعنوان مخاطبان آثارش توجه دارد. البته منظور از عامه، عامه کتابخوان است و نه همه مردم. گرچه از این گفتهام نباید اینگونه برداشت کرد که ایشی گورو نویسنده داستانهای عامه پسند است. با این همه نمیتوان منکر این مسأله شد که او داستانهایش را با این هدف مینویسد که خوانده شوند.
با وجود آنکه اغلب اهالی ادبیات تأکید دارند که انتخاب ایشی گورو بهعنوان برگزیده جایزه نوبل، معقولتر از گزینش سال گذشته این آکادمی است، اما اگر من قادر بودم در این انتخاب دخیل باشم به طور حتم افرادی مانند «فیلیپ راث» را انتخاب میکردم. اگر نگاهی به معیارهای ادبی داشته باشید خواهید دید که کارهای راث از نظر معیارهای ادبی در جایگاهی بالاتر از کارهای ایشی گورو هستند. با وجود این نمیدانم چرا هر سال باید تعجب کنیم که چنین افرادی نادیده گرفته میشوند.
با وجود این امسال اهالی ادبیات از اهدای جایزه نوبل به ایشی گورو تعجب نکردند، شاید به این دلیل که ایشی گورو به بدنه اصلی ادبیات تعلق دارد و همچون باب دیلن نیست که تنها پیوند او با ادبیات، ترانه سراییاش بود. دست کم افرادی که اهل ادبیات هستند انتظار ندارند که یک ترانه نویس، مهمترین جایزه ادبیات جهان را کسب کند.
در ارتباط با اینکه چه ویژگی خاصی در نوشتههای این نویسنده انگلیسی ژاپنی تبار است که او را از دیگران متمایز میکند شاید بتوان گفت که «ایشی گورو» ساده مینویسد. از سوی دیگر بسیار داستان گوست و از نظر مضمونی بیشتر به روابط انسانی میپردازد. همان کاری که فردی مانند جان آپدایک در سطح خیلی بالاتری در کشوری مانند امریکا انجام میدهد. ایشی گورو توجه بسیاری به روابط آدمها دارد آنچنان که مضمون اغلب کارهایش تراژدیهای انسانی، خشونت، عوارض تمدن و موضوعاتی از این قبیل است.
ایران