این مقاله را به اشتراک بگذارید
گاندی آن گونه که بود
نگاهی به کتاب «گاندی گونهای زندگی» اثر کریشنا کریپالانی/ ترجمهی غلامعلی کشانی
دکتر علی غزالیفر
«همینکه وارد شدم، قامتی باریک و قهوهای در برابرم برخاست و به سویم آمد. هشیاریام را ازدست دادم و فقط نوری را حس کردم. به زانو درآمدم. دستانی به آرامی بلندم کردند و صدایی گفت: «تو دختر من خواهی بود». هشیاریام به دنیای اطراف دوباره برگشت و چهرهای دیدم با چشمانی پر از عشق که همراه با برق دلنشینی از شادی به من لبخند میزد. بله، این مهاتما گاندی بود و من بالاخره وارد شده بودم». این مطلب خاطره یکی از مریدان هندی گاندی نیست، بلکه ماجرایی است که یک خانم اشرافی انگلیسی از سر گذرانده است؛ مادلین اِسلِید (۱۸۹۲-۱۹۸۲). دختر سِر ادموند اسلید وطنش را ترک کرد تا با گاندی زندگی کند و به فعالیتهای انسانی مشغول شود. او زندگیاش را وقف انسانیت، پیشبرد اندیشههای گاندی و آزادی هند کرد.
پس از گذشت نزدیک به هفت دهه از مرگ گاندی، واکنش بسیاری از افراد نسبت به او همین گونه است؛ واکنشی همراه با اعجاب و احترام. طبیعی است. گاندی در میان توده مردم هواداران بسیاری داشت، اما او عوامفریب نبود؛ زیرا بسیاری از شخصیتهای بزرگ نیز به او علاقمند بودند. حتی کسانی بر این باور بودند که از خداوند الهام میگرفت. آلبرت اینشتین درباره او گفته است: «شاید نسلهایی که در آینده میآیند، به سختی باور کنند که چنین فردی در قالب گوشت و پوست و خون بر روی همین خاک گام برداشته است». نلسون ماندلا از او به نیکی بسیار یاد میکرد. رومن رولان جزو اولین کسانی است که درباره او کتاب نوشت. رابیندرانات تاگور شاعر معروف هم او را میستود. اما گاندی مخالفان قابلتوجهی هم داشت. سومندرانات تاگور، برادرزاده آن شاعر بزرگ، که یک فعال سیاسی کمونیست بود، فعالیتهای گاندی را نهتنها برای نجات هند مفید نمیدانست، بلکه آنها را مضر و خطرناک هم تلقی میکرد. جورج اورول صریح میگوید که از او خوشش نمیآید. رهبر یکی از ایالتهای هند در آن زمان هم میگفت: «گاندی در واقع یک شیدای جنسی نیمهسرکوبشدهی خطرناک است».
ذکر نمونههایی از طرفداران و مخالفان گاندی به درازا میکشد. اما همین چند مورد بهخوبی نشان میدهد که قضاوت درباره گاندی ساده نیست. این اختلاف نظر درباره گاندی هنوز هم ادامه دارد. امروزه نیز پرونده گاندی همچنان باز است و هر چند سال با انتشار اطلاعات و یافتههای جدید، مسئله تازهای درباره او مطرح میشود. این وضعیت بغرنج پرسشهایی را پیش روی ما میگذارد: آیا گاندی واقعا یک قدیس بود؟ او یک سیاستمدار زیرک بود یا سادهلوح؟ نتیجه فعالیتهایش کمک به هند بود یا خیانت به کشورش؟ بهراستی او چه میخواست و چه کرد؟ در یک کلمه: گاندی که بود؟
گاندی یک انسان بود؛ با همه ویژگیهای خوب و بد انسانی. او ضعفهای انسانی را بهخوبی میشناخت؛ زیرا خود آنها را تجربه کرده بود. او در کودکی بسیار ترسو بود به حدی که جرأت نداشت بدون چراغ به بستر برود؛ زیرا میترسید که ارواح و دزدان و مارها به او هجوم آورند. خجالتیبودن نیز ویژگی دیگر او بود. حتی وقتی در اوج معنویت بود، گاهی عصبانی میشد. یکبار کودکی شیطان و بازیگوش بهقدری گاندی را اذیت کرد که با خطکش او را خوب کتک زد. البته بعدها از این واکنش خود بسیار ناراحت شد و این حادثه یک زخم روحی عمیق در او بهجا گذاشت. این نمونهها در زندگی گاندی کم نبود. خود او نیز هیچگاه آنها را کتمان نکرد. صداقت او بهحدی بود که حتی درباره مسائل جنسی خودش نیز بیپرده سخن میگفت. البته همه این موارد مربوط به جنبههای شخصی او بود. اما او حیات اجتماعی فعالی نیز داشت. او یکی از بزرگترین فعالیتهای سیاسی قرن بیستم و شاید بزرگترین حرکت سیاسی تاریخ هند را رقم زد. اما با وجود این، اشتباه است اگر کسی هدف اصلی و نهایی گاندی را سیاسی بداند. او میخواست نهتنها هند، بلکه سرنوشت همه بشریت را بهبود بخشد. وی از هر گونه مرزبندی میان انسانها بیزار بود و تصریح میکرد: «من بیشتر در اندیشهی آنم که ذات بشر را از بیرحمی باز دارم تا اینکه فقط مانع رنجبردن ملت خود باشم. اگر ما همه فرزندان یک خداییم و در یک سرشت الهی مشترکیم، پس میباید در گناه هر فردی دیگر – چه وابسته به ما باشد یا به نژادهای دیگر – با یکدیگر شریک باشیم». او نیز کفاره گناهان مردم ملت خود را پرداخت کرد و در نهایت ناجوانمردانه و بیرحمانه ترور شد.
گاندی در اصل بهدنبال چه بود؟ او در نهایت به دنبال حقیقت بود، اما نه حقیقتی انتزاعی و ماورائی، بلکه حقیقتی که در قالب روابط روزمره انسانها تجسم یافته است. او راه رسیدن به این حقیقت را هیچ آداب و مناسک خاصی نمیدانست مگر جستجوی شرافتمندانه همراه با آسیبنرساندن به موجودات. برای رسیدن به این حقیقت باید میان انسانها زندگی کرد. او خدا را با مردم، آسمان را با زمین و باطن را با ظاهر در پیوندی عمیق میدید. در همین زمینه روزی به یکی از دوستان و پیروانش گفت: «میخواهم خدا را پیدا کنم. و چون میخواهم او را پیدا کنم، باید او را همراه با سایر مردمان بیایم. باور ندارم بتوانم خدا را در تنهایی پیدا کنم. اگر باور داشتم، باید به سوی هیمالایا میشتافتم تا او را در غاری در آنجا بیایم، اما چون معتقدم کسی نمیتواند خدا را در تنهایی دریابد، باید که با مردم کار کنم». و کار میکرد. او به کار بالاترین اهمیت را میداد. نظر او این بود که اگر قرار باشد، هند از چنگال استعمار خارج شود، این امر با قوانین و تصمیمهای سیاسی به سرانجام نمیرسد. آزادی واقعی هنگامی بهدست میآید که خود مردمان هند انسانهایی مستقل و به خود متکی شوند. مرتب به مردم گوشزد میکرد: «آیندهتان در دستان خودتان است، نه در دستان انگلیسیها. لحظهای که از تکیهکردن به دیگران دست بردارید، آزاد خواهید شد. این آزادی را که تنها آزادی حقیقی است، هیچکس نمیتواند از شما بگیرد». به همین دلیل تلاش فراوانی کرد تا مردمِ تنبل و بیکاره هند را از رخوت و سستی بهدرآورد و آنان را وادار به کارهایی کند که برای آنان استقلال اقتصادی ایجاد کند. خود او نیز نخ میریسید. او با هر مشکل فردی یا اجتماعی مواجه میشد، ابتدا به دنبال ریشههای درونی آن در خودش میگشت.
مترجم فرزانه هم این کتاب را از روی تفنن ترجمه نکرده است. او بر این باور است که از زندگی گاندی میتوان بسیار آموخت و او برای ما درسهایی دارد که میتواند برای مشکلات امروزی ما مفید باشد؛ زیرا هر انسان رشدیافتهای ما را با امکانات و تواناییهای حقیقت انسان آشنا میسازد و زندگی او امکانات جدیدی را برای زندگی دیگر انسانها فراهم میسازد. لذا آشنایی با چنین شخصیتهایی نوعی خودشناسی است و برای بهبود زندگی یکی از بهترین گزینهها بهشمار میرود. تأثیری که انسان از خواندن زندگینامه افراد ممتاز میپذیرد، هیچ جایگزینی ندارد. خواندن چنین آثاری یک کلاس درس کامل و مؤثر است و انسان را تغییر میدهد.
در این اثر به جنبههای مختلف شخصیت گاندی و ابعاد گوناگون زندگی او پرداخته شده است. نویسنده در این زمینه متخصص است و آثار متعددی درباره گاندی نگاشته است. در این کتاب زندگی گاندی از تولد تا مرگ به تفصیل بازگو میشود. تحصیلات، سفر به انگلستان، فعالیت در آفریقای جنوبی و در نهایت ماجرای او برای آزادسازی هند از استعمار بریتانیا کامل گزارش میشود. نویسنده از ذکر جزئیات غافل نیست و آنها را بهخوبی در لابهلای مطالب کلی جای داده است. این جزئیات مهم است؛ زیرا خود گاندی اهمیت جزئیات را کمتر از کلیات نمیدانست. به همین دلیل میبینیم که او به همان اندازه که به مبارزه بر علیه استعمار اهتمام دارد، به همین میزان به کیفیت کود حیوانی مزارع نیز اهمیت میداد. مترجم برای مزید فایده چند مقاله انتقادی به کتاب اضافه کرده است تا تصویر کاملتری از گاندی نشان دهد. در این میان مقالهای هم به تشریح زوایای پنهان زندگی جنسیاش میپردازد.
تنوع مباحث کتاب برای این است که تصویر بهتری از گاندی برای خواننده ترسیم شود. به همین دلیل دیدگاه مخالفان و منتقدان نیز ذکر شده است. اما با همه اینها گاندی، در نهایت و در کل، نمره قبولی میگیرد و از آزمونها سربلند بیرون میآید. حتی جورج اورول که هیچ علاقهای به او نداشت در حق او میگوید: «اگر به او صرفا در مقام سیاستمدار و در مقایسه با دیگر شخصیتهای سیاسی برجستهی این عصر نظر کنیم، گاندی چه عطر دلپذیری از خود بهجا گذاشته است».
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
****
«گاندی گونهای زندگی»
(و چند… نقد و نظر)
نویسنده: کریشنا کریپالانی
مترجم: غلامعلی کشانی
ناشر: قطره، چاپ دوم ۱۳۹۶
۴۴۸ صفحه، ۳۱۰۰۰ تومان
1 Comment
غلامعلی کشانی
دست مریزاد!
معرفی ای جدی و صمیمی برای کتابی که جدی نوشته شده و جدی هم ترجمه شده.
کمترین, مترجم کتاب گاندی گونه ای زندگی.