این مقاله را به اشتراک بگذارید
راز و هراس وادگار آلنپو*.
ترجمهی مریم شرافتی
نوشتههای پو، حاکی از دو جنبهی شخصیتی او هستند. وی ابتدا به ورطهها سقوط میکند ولی بعد روشنبینی، جایگزین آن شده و او بر خودش مسلط میشود. او رؤیاپردازی منفعل است و اهمیتی به دنیای خارج از رؤیاهایش نمیدهد. رؤیاهایش چون واقعیتی میدرخشند. ترس و سقوط به ورطهها دنیای وی را تسخیر کردهاند: ترس از زندگی، عشق به مرگ، جاذبههای سقوط و غیره. داستانهایش ملغمهای از تمایلات بیمارگونهاند. وسوسهی قتل، خونآشامی، نکروفیلیا، گرایش به خودکشی، شیدایی انزواطلبی، سادیسم، مازوخیسم، آدمخواری و غیره. او درونا فردی شکاک بوده، از این رو روابط عاشقانهای که تصویر کرده است چنان طنز سیاهی دارد که بر لب خوانندهاش لبخند مینشاند. بااینحال آن هراس درونی همچنان پر رنگتر است. البته این توصیفات بدین معنی نیست که وی از آثار هافمن تقلید کرده است. «سوژهی اغلب آثار من هراس است. » وی ادامه داده:«منشا این هراس آلمان نیست، بلکه روح من است. »
هراس و جاذبهی نیستی در روح و جان وی جریان دارند. از دیدگاه پو، نیستی وضعیت عادی زندگی بشر است. بیشک نفرت باعث رشد تصورات و رؤیاهایش شده است. «گفتهاند ما از اجدادمان بهتریم. این مطلب، قابل ملاحظه است چرا که گذشته نه تنها رکن سازندهای برای حال بلکه برای آینده است. به عبارتی هر فردی آیندهساز است. »
طبق نظر بودلر، پو نه تنها نویسندهای رؤیاپرداز و احساساتی است، بلکه نویسندهای است که بیانگر دردها و رنجهاست. به عبارتی وی نویسندهای روانپریش است. مادر و همسر-فرزند وی چون شبحی افسونگر همه جا حضور دارند. عشق و مرگ ارتباط لاینفکی دارند.
بااینحال درون چنین شخصیتی، یک روانشناس، یک آدم منطقی و یک عقل گرا نیز وجود دارد. آثار وی، «دو قتل در خیابان مورگو»، «نامهای در پرواز»، «سوسک طلایی»، «اسرار ماری روژه»و«مائلزل کیش میکند»حاکی از عصیان، معماها و تجسس درونی وی هستند. پو در کتاب اورکا با تصویر زنان داستانش، استعداد خود را در چنین چیزهایی تجزیه و تحلیل کرده و به مسائل خستهکنندهی فلسفی پرداخته است. وی رمان پلیسی-جنایی«دو قتل در خیابان مورگو» را براساس عشقی دور از تصورات و خیالپردازی نوشته است. از آنجا که دغدغهی کتاب، یافتن راه حلی روانشناختی است، بدیهی به نظر میرسد که موضوع کتاب جنایی باشد، ولی اینطور نیست. بااینحال تحول شخصیت اصلی داستان، مانند یک مسألهی ریاضی منطقی است.
پو، پس از گذر از دوران اولیهی داستاننویسیاش، به مهارت و استادی در نوشتن و همچنین بینش عمیقی در خلق آثارش دست مییابد. «او با طرح جزئیات موشکافانه و روندی معقولانه به خلق آثاری اصیل میپردازد. »بدین ترتیب به فلسفهی نگارش خود دست مییابد. گواه آن شعر «کلاغ»است، این شعر به او الهام نشده است بلکه از روی منطق و دلیل سروده شده است! مبارزهطلبیهای وی در این شعر قانعکننده نیست. (شعر کلاغ در زبان انگلیسی بسیار مورد تحسین قرار گرفته است). با اینکه کلاغ بانگ رنجها، دردها و فریادهای عالمانه است، روانپریشی و هراس رکن اساسی آن را تشکیل میدهند.
پو به عنوان نظریهپرداز داستان، در این ژانر ادبی به یک فرم هنری برتر دست پیدا میکند که هدفش به هیچ وجه واقعگرایی نیست. وی از منحصر به فرد بودن سوژههای آثارش، هماهنگی جزئیات، زبان موجز، هماهنگی زمان و مکان و گرهگشایی غایی دفاع میکند. «او کلامی نمینویسد مگر اینکه در گرهگشایی و نتیجهی داستانش نقش داشته باشد. »با اینکه وی وامدار بعضی نویسندگان رمانتیک مثل شلی است، منحصر به فرد است، زیرا«هر کلمه از نوشتههایش بازتاب تصورات درونیاش است. »آثار وی بیانگر هراس درونی و هوش و استعدادی لا ینفکاند که از ذهن یک کارآگاه هوشمند تراوش میکند. این کتاب با زبانی موجز و بیتفاوت و با طرحی فانتزی، خواننده را به درک معمای هراسانگیز وضعیت کنونی بشر راهنمایی میکند. در میان آثار پو، «سقوط خاندان آشر»بسیار تأثیرگذار بوده است. قهرمان این کتاب تصویر شخصیت پو است، شخصیتی مغلوب هیولاها و زندگی از همپاشیده، شخصیتی منزوی و حساس، نقطه تلاقی هراس و تقدیر کتاب( Metzengerstein )است. تمامی این نشانهها و احساسات ویژه و احساس گناه و مجرم بودن در طول داستان تجزیه و تحلیل میشوند و بسط پیدا میکنند. ولی در داستان«عشق آشکار»اثری از عوامل ماوراء الطبیعه نیست در عوض تکتک عناصر داستان در اوج خود هستند، درست مانند آثار داستایفسکی.
بودلر در ترجمهی آثار پو، توانسته است به بهترین وجه به سبک وی دست یابد. تأثیر پو بر بودلر و همچنین تاریخ ادبیات پر واضح است. تأثیرات پو نشان از دنیای آثارش دارند. بودلر نیز در دنیای درون خود به واقعیتی مشابه رسیده و بداقبالی، به واقعیتی مطلق برای او بدل شده است.
چنین برمیآید که پو از جمله نویسندگانی بوده که به طرز خارق العادهای در مورد موضوعات گوناگون و حتی متناقض مینوشته است. بااینحال عشق به انزوا و وسوسهی نیستی، موضوعات اصلی اشعار بودلر و مالارمه بودهاند، چنانکه موضوعات اصلی پو نیز بودهاند. برداشت آنها از خلق آثار ادبی کلاسیک، -عقلگرایی، نفی برتری، عرفان و همچنین علاقه به طنز و نفرت از دموکراسی-باعث شد تا آنها به نظریهی عقلگرایی و در عین حال ضد انقلابگرایی تمایل پیدا کنند. بدین ترتیب تصویر موراس به عنوان آوازهخوان اشعار آنها شکل میگیرد. عقدهها و سرگذشت پو سوژهی جالبی برای مطالعات روانشناسان سرشناس از جمله ماری بناپارت و ژاک لاکان بوده است. (تحلیل کتاب«نامهای در پرواز»اثری ماندگار از این دو است). ارتباط رمزآمیز وی با دنیای خارج، موضوع اصلی کتاب باشلار تحت عنوان«آب و رؤیاها»است. از سوی دیگر نظریههای هنری به پل والری و تی-اس الیوت در خلق آثارشان کمک کرد. همچنین پیدایش رمان پلیسی به جریانی بدل شد که منجر به خلق سبکهای ادبی قرن بیستم گردید. در نهایت، میتوان گفت که برخی نویسندگان قرن بیستم تحت تأثیر پر سوناژهای ساخته و پرداختهی این دوره هستند. هایسمن در واقع رودریک آشر جدید است.
زندگی این نویسنده در شرق آمریکا در بوستن و چارلستون گذشت. او میخواست غرب را فتح کند و بدین ترتیب کلام خود را یافت. وی استاد ترکیب چیزهای مختلف و فاتح کلام، تجسم یک نویسندهی کامل است. کسی است که خود را میان نوشتن و زندگی کردن تقسیم میکند. او مدرنیته را در کنار خیالات و هراسهای پایاننایافتنی آورده است، ترسهای شبانه، هراس از مرگ، سکوت و نیستی، آثار پو از اعماق وجودش، از جراحات پنهان و وسوسههای بشری نشأت گرفتهاند. شیوهای که پیش از پو، دانته و بعد از وی کافکا به کاربرده بود. شیوهای که هرگز کهنه نمیشود. سقوط خاندان آشر یک اثر انسانی است.
(*) Le Myste?re et L?angoisse/Grands Ecrivains Magazine
سمرقند – شماره ۱۳