این مقاله را به اشتراک بگذارید
کوهستان پرمنظره ایبسن
«جان گابرییل بورکمن» از آخرین نمایشنامههای هنریک ایبسن و درواقع نمایشنامه ماقبل آخر اوست. اثری که در سال ١٨٩۶ نوشته شد، یعنی وقتی که ایبسن در شصتوهشتسالگی بهسر میبرد و تقریبا ده سال بعد از نوشتهشدن «جان گابریل بورکمن» بود که نمایشنامهنویس مشهور نروژی از دنیا رفت. پیشتر این نمایشنامه مشهور ایبسن به فارسی ترجمه شده بود اما بهتازگی نیز ترجمه ناصر ایرانی از این اثر توسط نشر نی منتشر شده است. ایرانی این کتاب را از ترجمه انگلیسی اینگا- استینا اوبنک و پیتر هال به فارسی برگردانده و همچنین آن را با ترجمه انگلیسی مایکل مهیر تطبیق داده است. مایکل مهیر ایبسنشناس مشهور و نویسنده یکی از بهترین زندگینامههای ایبسن است. او معتقد است که آثار ایبسن را امروز «نمیتوان بدون هرس اجرا کرد» و تکرار کلمات در نمایشنامههای ایبسن را خستهکننده دانسته و از اینرو آنها را حذف کرده است. اما پیتر هال و اینگا- استینا اوبنک نظر دیگری داشتهاند. ایرانی در بخشی از مقدمهاش نقلقولی از این دو مترجم آورده که نشاندهنده نظر آنها درباره زبان و جملههای ایبسن است: «ایبسن از امکانات اصطلاحات بومی خود بهخوبی آگاه بود و میتوانست محدودیتهای این اصطلاحات را به قدرت مبدل سازد- و بدینترتیب زبانی خاص خود خلق کند. شخصیتهای او کلمه واحدی را مکرر در مکرر به کار میبرند زیرا آدمهایی هستند اسیر چنگال اضطراب که میکوشند زندگی درونی خود را بیان کنند… شخصیتهای ایبسن لحظهای در حضیض بهسر میبرند و لحظهای دیگر در اوج، لحظهای صراحت عامیانه در کلامشان موج میزند و لحظهای دیگر ابهام شاعرانه (غالبا هنگام یادآوری گذشتهها) زیرا گستره بینششان چنین است. آنان بدون دستاویز الکل یا جنون، که بسیاری دیگر از نمایشنامهنویسان در اختیار شخصیتهایشان قرار میدهند، از مسائل روزمره دفعتا به دامن اوهام میجهند…» ایرانی در ادامه مینویسد که دریافتن این نکات بود که روشن ساخت ایبسن در قرن نوزدهم همان اسلوبی را در نوشتن آثارش به کار میبرده که بکت و پینتر و دیگر نمایشنامهنویسان قرن بیستمی از آنها استفاده میکردند. در نتیجه اینگا-استینا اوبنک و پیتر هال بیآنکه به حذف تکرارها در اثر ایبسن بپردازند به ترجمه آن دست زدند و به همین خاطر هم ایرانی ترجمه آنها را اساس ترجمه خودش قرار داده است. هرچند که در مواردی ترجمه مایکل مهیر را ترجیح داده است. پیش از شروع نمایشنامه، متنی درباره آن آمده که برگرفته از مقدمههای مترجمان است. در بخشی از آن میخوانیم: «آنچه جان گابریل بورکمن را تا حد یک شاهکار کمنظیر تئاتری ارتقا داده قدرت تکنیک آن است. یک جنبه این قدرت تکنیک، ساختار متداخل نمایشنامه است: هر پرده درست از جایی شروع میشود که پرده قبلی پایان یافته است، یا حتی پیش از آن. این ساختار ما را به لحظههایی از تئاتر ناب – از غافلگیری تکاندهنده و درعینحال انتظار برآوردهشده- روبهرو میکند؛ مثل صحنه آغازین پرده دوم که پرده بالا میرود تا ردپای پرده اول را به ما نشان بدهد که در وجود بورکمن، این گرگ بیمار و ناپلئون ازپادرآمده، تجسد یافته درحالیکه فریدا فولدال هنوز دارد رقص مرگ را مینوازد که در پایان پرده اول در طبقه پایین، ارهارت را – و ما را- ناراحت کرده بوده است.»
به نقل از شرق