این مقاله را به اشتراک بگذارید
زبان بهمثابه ذخیرهای فرهنگی
کاوه رضایی*
در تجربه زیست فرهنگی در دوره معاصر، با وجود منتقدانی که سعی بر زدودن آئورا (هاله) از اثر هنری دارند، همواره سخن از هنر با تاکید بر «اهمیت» آن همراه بوده است. اما جهان پیوسته اینگونه که ما در حال تجربه آن هستیم، سرریز از مفاهیم آشنای مدرن نبوده است. روزگاری طولانی و برای سدهها، آنچه امروز به معنای هنر و کار هنری میشناسیم، تنها نوعی مهارت و صناعت دستی محسوب میشد. نظر به هنر، به عنوان امری ویژه و دارای اهمیت فرهنگی، در تفکر نظاممند درباره هنر، در دوره مدرن، متولد، بالیده و نقد شد.
از سده هجدهم با پدیدآمدن حوزه زیباییشناسی یا به بیان فلسفیتر با بذل توجه به حوزه محسوسات، پرداختن به هنر در اندیشه متفکران اهمیت روزافزون یافت. به عبارت دیگر شکلگیری زیباییشناسی، متناظر با آغاز خودآیینی هنر، داستان هنر در دویستوپنجاه سال معاصر را رقم زده است، داستانی که بخشی از آن همسو با جریان زیباییشناسی و بخشی از آن در قالب رویکردی انتقادی (جریان ضدزیباییشناسی)، فرزند ناخلف آن است. به بیان دیگر تمامی تاریخ دویستوپنجاه ساله زیباییشناسی، تاریخ تدهین هنر به عنوان «محل رویداد حقیقت» نیست، بلکه از صدوپنجاه سال گذشته به اینسو، این جریان، هدف نقدهایی قرار گرفته است، و از این طریق الگوی ساخت هنر مدرن را در مسیر متفاوتی نسبت به نقطه آغاز تکوین آن قرار داده است. کتاب مجید اخگر با عنوان «بازیابی امر محسوس؛ هفت گفتار درباره زیباییشناسی» (نشر بیدگل)، با خوانش تاریخی هر دوی این بخشها، همصدا با چهرههایی که در دهههای اخیر به نقد جریان ضدزیباییشناسی پرداختهاند، در جستوجوی مفر برای بنبستی است که این جریان برای اثر هنری معاصر به وجود آورده است. تعدادی از این چهرههای منتقد جریان ضدزیباییشناسی، برای یافتن پاسخ، آهنگ احیای ارزشهای سنت زیباییشناسی و رمانتیسم آلمانی را کردهاند، و بخشی از کتاب اخگر نیز در گفتوگو با آنها شکل گرفته است.
گفتار یکم کتاب، درباره پدیدآمدن حوزه زیباییشناسی و تعقیب سرنوشت تاریخی زیباییشناسی نزد کانت و پس از کانت در حوزه فلسفه قارهای است. به بیان دقیقتر، یکم استقلال حوزه امور حسپذیر، و دوم پیداشدن نقشی «خاص» برای هنر (با ایجاد آشتی میان دو حوزهای که کانت در نقد اول و دوم خود مطرح کرده به واسطه حکم زیباییشناختی)، میراثی است که کانت برای اندیشمندان پس از خود باقی میگذارد. این نقش خاص هنر، پس از کانت صورتبندیهای متفاوتی مییابد و «…تمامی این صورتبندیهای متفاوت را میتوان به عنوان پاسخهای مختلفی به مساله جایگاه یا نقش خاص هنر و اثر هنری در جامعه مدرن و در نسبت با روند عمومی زندگی مدرن درک کرد.»
در گفتار دوم، تجربه زیباییشناختی متمایز از هر گونه تجربه دیگر تبیین و از سوی دیگر، بر اساس سخن گادامر، این نوع از تجربه به عنوان الگوی تجربه به معنای عام مطرح میشود. گفتار سوم، بازخوانی مجدد میراث کانت در نقد قوه حکم از رهگذر بیان و بیانگری در هنر است. رمانتیکها و ایدهآلیستهای آلمانی پس از کانت، راه او را برای رسیدن وحدت میان مفهوم و محسوس، طبیعت و آزادی، و ذهن و عین ادامه دادند. در نتیجه موازی با اهمیت یافتن زیباییشناسی و فلسفه هنر، حوزه هنر نیز وظیفه سنگینتری بر دوشش گذاشته شد، و محل رویداد حقیقت، و کانون وحدت ذهن و عین شد. گفتار «حقایق دوگانه»، بحث واقعیت و واقعگرایی در هنر و نسبت آن با واقعیت در علوم تجربی مدرن را با تعریف و تمایزگذاری ریکور میان زبانهایی که برای بازنمایی واقعیت به کار میرود، پیش میبرد.
در گفتار پنجم، نویسنده تاریخ زیباییشناسی را از مجرای تشریح نسبت فرهنگ و جامعه سرمایهداری پی میگیرد، و حاصل شرح این نسبت، متناظر با خوانش فلسفی زیباییشناسی در گفتارهای دیگر است. گفتار ششم زمینهساز شکلگیری ایده اصلی و محوری کتاب است. این گفتار، رمانتیسیسم آلمانی را به عنوان نوعی رویکرد، ویژگی یا گرایش هنری فرهنگی بازشناسی کرده، و از این مجرا، و نیز تهیه فهرستی از ویژگیها و سویههای آشکار و پنهان رمانتیک، رمانتیسیسم را به عنوان سرمشق مدرنیسم هنری بازخوانی میکند. گفتار هفتم، «بازیابی امر محسوس: سنت فرهنگی آلمان و بازگشت به زیبایی شناسی»، هم محل گفتگوهای تازه است و هم در حکم نتیجهگیری برای آنچه تا پیش از این در کتاب آمده است. این گفتار برای برطرفسازی نسبت مسالهدار میان وجوه حسی و مفهومی (کلی و جزئی) در غالب هنر معاصر، پتانسیلها و ظرفیتهای سنت هنری آلمان را با محوریت هنرهای تجسمی بازخوانی میکند. به عبارت دیگر، نویسنده، مساله نسبت مشکلدار وجه حسی و مفهومی هنر معاصر را به مثابه مشکل آلمانها در عوان شکلگیری حوزه زیباییشناسی در حوزه هنرهای تجسمی میداند، و راهکارهای آنان را برای هنر معاصر مفید تلقی میکند.
«بازیابی امر محسوس» با مسالهای تاریخی روبهرو است اما در عین حال نوعی بازخوانی و مرور تاریخی نیست. به عبارت دیگر، کتاب شرح خطی تاریخ زیباییشناسی از باومگارتن تا زمان معاصر نیست، بلکه پیگیری سرنوشت زیباییشناسی چونان مدلی چندوجهی برای یافتن امکانهای تازه در خودش و یافتن راههای نپیمودهاش است، به عبارت دیگر نوعی گفتوگو با تاریخ است. نویسنده در هر فصل، از سویی این بدنه تاریخی را مورد مطالعه قرار میدهد، و در نتیجه، گفتارهای هر فصل منشوری چند وجهی از مدلی پیچیده و چند لایه میسازد. نویسنده در قالب هفت گفتار (مقاله)، سرنوشت هنر در دویستوپنجاه سال معاصر را با مرکزیت مفهوم و جریان زیباییشناسی زیر ذرهبین میگذارد و آن را تشریح میکند تا با تبیین و بازشناسی چرایی موقعیت اکنونی هنر، پیشنهادهای بیابد برای حل چالشهایی که هنر معاصر با آنها دست و پنجه نرم میکند.
* منتقد ادبی
به نقل از آرمان