این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاریخ تکرار نمیشود، درس میدهد!
نگاهی به کتاب «استبداد» اثر تیموتی اسنایدر/ ترجمهی پژمان طهرانیان
حمیدرضا امیدیسرور
تاریخ تکرار نمیشود، تاریخ درس میدهد! کتاب استبداد اثر تیموتی اسنایدر که با ترجمه بسیار خوب پپمان طهرانیان به همت نشر نو به بازار آمده است، با این جمله آغاز میشود. کتابی که به نیت دگرگونی ذهنیت ما در چگونگی استفاده از تاریخ برای درک بهتر وقایع امروز نوشته شده، از همان خط نخست، با اصلاح یکی از تصورات ما نسبت به سودمندی تاریخ آغاز شده است: تاریخ تکرار نمیشود، هیچ رویدادی در تاریخ امکان تکرار ندارد، اما موقعیتهایی مشابه اتفاق میافتند که میتوان از درسهایی که تاریخ میدهد، برای پشت سر گذاشتن آنها از آن مدد گرفت؛ کتاب «استبداد» نیز در چنین شرایطی زاده شده است.
حضور دونالد ترامپ در جایگاه یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا در ابتدا به یک شوخی میمانست. حتی وقتی رقبای جمهوریخواه خود را در انتخابات پشت سر گذاشت و به عنوان نامزد اصلی این حزب وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد؛ برداشت سطحی، افکار بیمایه و بیان پوپولیستی او چنان جلوه میداد که دست خالی جمهوری خواهان برای به میدان آوردن چهرهای مقبول به چنین وضعیتی انجامیده است. اما این پایان ماجرا نبود، در نهایت ناباوری، دونالد ترامپ رقیب دموکراتش را که بسیاری با قطعیت نخستین رئیس جمهور زن در تاریخ آمریکا میپنداشتند، پشت سر گذاشت. دموکراسی آمریکایی رویای زیبایی را در سر میپروراند، بعد از هشت سال ریاست جمهوری یک سیاهپوست (آنهم در کشوری با سابقه طولانی بردهداری که تا میانه قرن بیستم سیاهان از بسیاری حقوق اجتماعی و انسانی محروم بودند)، نوبت به یک زن رسیده بود که با ظاهر شدن در کسوت رهبر سیاسی امریکا ویترین جذابی برای دموکراسی آمریکایی در جهان بسازد. اما کاخ رویاها فرو ریخت و مردی انتخاب شد که حرفها و شعارهایش نه تنها سنخیتی با روح دموکراسی آمریکایی نداشت، بلکه سخنانی را مطرح کرد که بوی نژادپرستی و تبعیض جنسیتی نیز از آنها به مشام میرسید.(۱)
تیموتی اسنایدر، کتاب «استبداد» را در واکنش به انتخاب ناباورانه ترامپ نوشت. استاد تاریخ دانشگاه یِیل و یکی از مشهورترین مورّخان زندهی حال حاضر جهان، چنان از وقوع این اتفاق باور نکردنی دچار بیم و هراس شده بود که با نوشتن یک کتاب بدان واکنش نشان داد، کتابی که حاصل ترس از تبدیل شدن دموکراسیِ امریکا به حکومتی استبدادی نوشته شده است.
اما مگر میشود که دموکراسی آمریکایی، بعد از این همه سال به حکومتی استبدادی بدل شود؟ آن هم به واسطه انتخاباتی که کاملا مسیر قانونی و دموراتیک را پشت سر گذاشته است…این همان چیزی است که نویسنده کتاب بعید نمیداند و در مقدمه کتاب به صورتی گذرا به تبارشناسی تاریخی معضلات و مشکلاتِ امروزِ دموکراسی، اشاره میکند. چرا که تاریخِ قرنِ بیستمِ اروپا نشان میدهد که امکان شکستن جوامع و سقوط دموکراسیها همواره وجود دارد. سقوط دموکراسیها میتواند به نزول اخلاقی جامعه بینجامد، چنانکه همین مردم به واسطه شکاف های به وجود آمده به روی یکدیگر اسلحه بکشند.
بدنامترین حکومت استبدادی که در قرن بیستم به روی کار آمد و در نهایت باعث و بانی شکلگیری خونینترین جنگ تاریخ، یعنی جنگ جهانی دوم شد، از دل ساز و کاری کاملا دموکراتیک بیرون آمده بود. ماجرای قدرت گرفتن هیتلر شاید نعل به نعل همانند روی کار آمدن دونالد ترامپ نباشد، اما از جنبههایی بیشباهت به آن هم نیست. در این مورد نیز تاریخ تکرار نشد، اما تاریخ برای ما درسی دارد که از دل موقعیتی کم و بیش مشابه شکل گرفته. هیتلر نیز شخصیتی مشابه ترامپ داشت، همانقدر عوامفریب و سطحینگر که در سخنانش رنگ و بوی نژادپرستی مشهود بود، حضور او در عرصه سیاست نیز در ابتدا همانند ترامپ، همانقدر شوخی به نظر میرسید. اما طی چند رقابت انتخاباتی رفته رفته در عین ناباوری او و حزب فاشیست نازی توانستند نظر اکثریت را به خود جلب کرده و به شکلی کاملا دموکراتیک به قدرت برسند.
بیشک هیتلر نیز همانند سیاستمداران مشابه او، اعتقادی به دموکراسی نداشت، اگرچه ناچار شد از آن برای رسیدن به قدرت استفاده کند. (هیتلر پیش از آن یکبار سعی کرده بود به تقلید از فاشیستهای ایتالیایی و موسولینی با شبهه کودتایی بعد از رژهای اعتراضی به همراه حامیانش قدرت را بدست گیرد، اما طرفدارانش اندک بودند و نهایتا او دستگیر و چند سالی به زندان افتاد). عدم اعتقاد هیتلر به دموکراسی باعث شد بعد از به دست گرفتن قدرت رفته رفته نهادهای دموکراتیک را تضعیف کند.
براساس چنین تجربیاتی اسنایدر اساس کتاب خود را به تجربه آموختن از تاریخ گذارده است. او معتقد است بازگشت به تاریخ و مورد توجه قرار دادن آن وقتی که نظم سیاسی به مخاطره افتاده اساسا سنتی غربی محسوب میشود. براساس چنین سنتی است که اسنایدر با رویکردی تاریخشناسانه به ریشهیابی مسائل امروز جامعه آمریکا و غرب میپردازد و در این رهگذر از آنچه در قرن بیستم در غرب رخ داده و به ویژه ساز و کار برآمده از شیوه زمامداری حکومتهای فاشیست، نازیست و کمونیست بیست اصل را بیرون کشیده و به شکلی موجز اما دقیق آنها را ثبت کرده است. بر این اساس نیز کتاب خود را به بیست فصل تقسیم کرده، در آغاز هر فصل ابتدا به بیان یک اصل پرداخته و در ادامه براساس ایده مطرح شده در آن با اشاره به وقایعی تاریخی به تبیین رخدادهای امروز جامعهی امریکا و غرب میپردازد تا مخاطب را به درکی تازه از موضوع برساند؛ درکی که کمک میکند نسبت به وضعیتِ امروز غرب دریافتی عمیق یافت. عناوین درسهایی که او در این کتاب به مخاطب ارائه کرده بدین قرار است: «پیشاپیش اطاعت نکنید»؛ «از نهادها دفاع کنید» «حواستان به کشور تک حزبی باشد»، «در مورد چهره جهان احساس مسئولیت داشته باشید»، «اصول اخلاق صنفی – حرفهای را ازیاد نبرید»،«حواستان به شبهه نظامیان باشد»، « اگر مجبورید مسلح باشید فکورانهتر عمل کنید»، «با زبانتان مهربان باشید»، «تحقیق کنید»، «حواستان به کلمات خطرناک باشد» و….
در چنین احوالی نشانههای ساده، گاه پیامهایی مهم در خود دارند که بیتوجهی به آنها میتواند به پشیمانی عمیقی بینجامد. زبان یکی از مهمترین ابزارهای چهرههای عوامفریبی است که به کمک آن تنها میخواهند خود را با مردم و حتی در مواردی از مردم نشان دهند و به مدد آن مخاطبان را فریفته و با خود همراه سازند. در میان واژگانی که آنها از آن استفاده میکنند گاه کلماتی بسیار خطرناک وجود دارد که اسنایدر در فصل هفدهم از توجه به این واژگان میگوید. کلماتی گاه ساده همانند وطن پرستی که در این موقعیت طنینی هولناک پیدا میکنند. به زعم نویسنده کتاب افراطیگری، تروریسم و دشمن، از همین واژههای خطرناک است که اغلب از سوی دولتمردان عوامفریبی چون ترامپ برای توجیه نظرات خود، با دستاویز قرادادن اینکه امروز در وضعیتی استثنایی قرار داریم، بکار می رود.
هانریش بل نویسنده معروف آلمانی (۲)در رمان «آدم کجا بودی؟» به شکلی تاثیرگذار به استفاده از کلمات توسط چنین قدرتطلبانی اشاره می کند، نکتهای که از کارکرد زبان و کلمات در دستان چنین حکومت هایی اشاره دارد: «بعد از هیتلر، همهی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیر بناهای آن آورده است؛ اما یک چیز نابود شدهی اساسی بود که هرکسی نمیفهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت…»
تیموتی اسنایدر به عنوان تاریخنگاری موفق، آثارش همواره با استقبال روبه رو شده، نوشته های او به سی زبان ترجمه شده اند و جوایز مهمی همچون جایزه هانا آرنت، جایزه کتاب لایپزیک، جایزه کمیته آشویتس هلند، جایزه رالف والدوامرسون درعلوم انسانی، و جایزه ادبی فرهنگستان ادب و هنر امریکا را کسب کرده است. او متولد سال ۱۹۶۹ است و علاوه نوشتن برای مطبوعات عضو دائمی انسیتوی علوم انسانی وین نیز هست.
خلاصه سخن اینکه مردم از اشتباهات تاریخی مصون نیستند اما با خواندن کتابهایی نظیر «استبداد» میتوان به دریافت درسهایی از تاریخ رسید که ما را در رهایی از چنین اشتباهاتی کمک میکند. «استبداد» اثری است خواندنی که از دل واقعیات تاریخی بیرون آمده است. اهمیت کتاب تنها در همین بیست درسی که در قالبی کوتاه به مخاطبان ارائه کرده نیست. بلکه بیرون کشیدن موقعیتهای مشابه تاریخی و نحوه تببین و انطباق آن به رخدادهای این روزگار، به طور غیر مستقیم به خواننده می آموزد که چگونه در موقعیتهای دیگر نیز ، از تجریههای تاریخی برای درک بهتر روزگار خود بهره بگیرد و به مدد آموختن از اشتباهات پیشینیان به تکرار تجربیات تلخ گذشته ناچار نباشد. اسنایدر این کتاب را برای مردم آمریکا نوشته و معتقد است که مردمِ امروز آمریکا، برخلاف همه پیشرفتهایی که صورت گرفته، آنچنان باهوشتر از مردم اروپا نیستند که گرفتار امثال نازیها، فاشیستها و کمونیستها شدند، موقعیتهای سیاسی و اجتماعی در هر دوره توسط عوامفریبان میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و در نهایت حکومتی غیر دموکراتیک از درون ساز و کاری دموکراتیک بیرون بیاید. اما خواننده کتاب به روشنی درمییابد آنچه اسنایدر می گوید، تنها محدود به آمریکا نیست، اتفاقی است که در هرگوشه دنیا میتواند بیفتد، بهخصوص اگر مردمانش از درسهای تاریخی غافل باشند. مگر نه اینکه خود ما نیز چندی پیش، تجربه ای مشابه را پشت سرگذاشتیم!
پایان بخش کتاب، پیگفتاری تحت عنوان «تاریخ و آزادی» است، متنی کوتاه که کامل کننده بیست فصل پیشین است. اسنایدر در این صفحات با اشاره سیاست اجتناب ناپذیری، از رابطه تاریخ و آزادی می گوید، به خصوص از تصور اینکه تاریخ تنها یک سمت و سو دارد و آن چیزی نیست جز لیبرال دموکراسی. به خصوص بعد از فروپاشی حکومت های کمونیستی، با چنین تخیلاتی که راه برای بازگشت حکومتهایی باز شد که اغلب تصور می کردند دیگر بازنخواهند گشت.
این ویژگی کتاب که اصالت بحثهایش محدود به جغرافیایی خاص نیست، باعث شده در مدتی کوتاه در دیگر زبانها نیز به اثری در خور اعتنا بدل شود، چنان که در ایران نیز همزمان چند ترجمه از آن به بازار آمده است. ترجمه موفق پژمان طهرانیان که به همت نشر نو در اختیار علاقمندان قرار گرفته، متن خواندنی و موجز کتاب را با نثری روان و در عین حال بسیار روشن و قابل فهم برای مخاطبان کتاب که از هر طیف و گروهی می توانند باشند، به فارسی برگردانده است.
پی نوشت:
۱- ماجرای پیروزی ناباورانه دونالد ترامپ تا حد زیادی به ماجرای پیروزی محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ شباهت دارد. مردی که حضورش به شوخی انتخابات آن دوره شبیه بود به تدریج با فرصتطلبی و عوامفریبی بر رقبای نامدار خود پیروز شد.
۲- هانریش بل به عنوان نویسندهای شاخص در نسل بعد از جنگ، در آثار خود بسیار درباره جنگ جهانی دوم و تبعات و تاثیر آن بر حیات سیاسی و اجتماعی مردم این کشور پرداخته است.
به نقل از الف کتاب
****
«استبداد»
نویسنده: تیموتی اسنایدر
مترجم: پژمان طهرانیان
ناشر: نشرنو، چاپ اول ۱۳۹۶
۱۲۰ صفحه، ۱۱ هزار تومان