این مقاله را به اشتراک بگذارید
یک گفتوگوی بلند در خشونتی پنهانی
نگاهی به کتاب «پرنده شیرین جوانی» اثر تنسی ویلیامز/ ترجمهی نگار خلف
علیرضا پژمان
در حوزه ادبیات نمایشی نشر قطره پروپیمانترین کارنامه را بین ناشران ایرانی به خود اختصاص داده است. تقریبا هر آنچه علاقمندان تئاتر بدان نیاز دارند درمیان محصولات این ناشر می توان یافت. هم درحوزه متون تئوریک ترجمه و تالیف و هم در زمینه انتشار و ترجمه نمایشنامههای کلاسیک و معاصر ایران و جهان. نمایشنامهی«پرندهی شیرین جوانی» اثر تنسی ویلیامز (۱۹۸۳-۱۹۱۱) یکی از تازهترین آثار نمایشنامههایی است که به همت نشر قطره و با ترجمه نگار خلف به بازار کتاب عرضه شده است. از نمایشنامهنویسی که فخر ادبیات نمایشی آمریکا محسوب میشود.
نمیدانم فیلم «خواب زمستانی» کاری از نوری بیلگه جیلان کارگردان ترک را دیدهاید یا نه. البته در اینجا قصد همپوشانی این فیلم با نمایشنامهی «پرندهی شیرین جوانی» اثر تنسی ویلیامز را ندارم اما باید به نکتهای اشاره کنم که ویژگی هر دوی این آثار است، و البته خصیصهی برجستهای هم هست. بخش عمدهی «خواب زمستانی» که اثر سینمایی بلندی هم هست (مدت زمان فیلم تقریبا سه ساعت است) به گفتوگوی آدمهای داستان اختصاص دارد. در وهلهی اول نوعی ملال یقهتان را میگیرد وُ با خود میگویید: «اَه… چقدر حرف میزنند شخصیتها…» همان گفتوگو اما باز هم به طرز طاقتفرسایی ادامه پیدا میکند و این بار شما نه تنها بیحوصله نمیشوید که با خود میگویید: «عجب! کاش همین طور به حرف زدن ادامه بدهند!» شاید مهمترین دلیل جذابیت این گفتوگوها عریان شدن منویات و افکار شخصیتهای داستان است؛ شخصیتهایی که در ظاهر با دیگران یک جور رفتار میکنند و کم کم به واسطه همین گفت و گوها دیگر وجوه روحیات و اندیشههاشان برملا میشود.
در نمایشنامهی «پرندهی شیرین جوانی» با جنس و لون دیگری از این گفتوگوهای بلند رو به رو میشویم. بخش عمدهای از این نمایشنامهی تتقریبا بلند به گفت و گوهای شخصیتهایی با نامهای چنس و پرنسس اختصاص دارد. این بار خصیصههای دیگری از دل این گفتوگوها سر بیرون میآورد: نفرت و خشم پنهان، و همین طور دیالوگهایی هذیان آلود که به واقعیتهای تلخی اشاره دارد که در میان روابط فردی کاراکترها ریشه دوانده است و این خشونت پنهان در گفتوگوهاست که ما را به مطالعه ادامه «پرندهی شیرین جوانی» ترغیب میکند.
در مقدمه نمایشنامهی «پرندهی شیرین جوانی» تنسی ویلیامز نوشته است: «چهار نمایشنامهی اول من که دو تا از آنها در سن لوییس روی صحنه رفتند، به همان نسبت یا بیشتر خشن بودند. اولین نمایشنامهی من که حرفهای تولید شد و به برادوی رسید "نبرد فرشتگان" بود که نهایت خشونتی را داشت که میتوان در صحنه نشان داد. در طول نوزده سال بعد از آن فقط پنج نمایشنامه نوشتم که خشن نبودند… چیزی که مرا متعجب میکند میزان پذیرش رگبار خشونت از سمت منتقدین و تماشاچیان است…»
اما خشونت در نمایشنامهی«پرندهی شیرین جوانی» شکل ویژهای پیدا میکند. اول آنکه به صورت مرموزی وارد داستانِ نمایشنامه میشود، و دوم آنکه درست در جایی سر در میآورد که ما انتظارش را نداریم. طی چند صفحهی اول نمایشنامه و به واسطه دیالوگهای نمایش مخاطب تصور خاصی نسبت به کاراکترهای داستان پیدا میکند که بنا به طبیعت هر نوع روایت داستانیای مخاطب به آن اعتماد میکند. تنسی ویلیامز اما خیلی زود ما را نسبت به روایتش بی اعتماد میکند، چرا که کاراکترهای نمایشنامهاش رفتارها و دیالوگهای پیش بینی ناپذیری پیدا میکنند. هوشمندی مولف در این نکته نهفته است که در دست شخصیتهای نمایشنامهاش ماده مخدری میگذارد تا این روند نامعقول را طبیعی جلوه دهد؛ با این توضیح که مخدر دارد به عنوان محرکی قوی شکل طبیعی گفت و گو را مختل میکند. اما زمان زیادی نمیگذرد که میفهمیم این سوژه تنها بهانهای به دست شخصیتهای «پرندهی شیرین جوانی» داده است تا پرده از خشونت و البته نفرت پنهانیشان بردارند. همچنان که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم گاه خود تنسی ویلیامز هم از این حجمِ بیزاری حیرت میکرده است. وقتی با خودش فکر میکند میبیند حتما این احساسات از درون خود او برخاستهاند. تصمیم میگیرد، برود سراغ روانکاو. خودش مینویسد: «سال گذشته به ذهنم خطور کرد که سراغ روانکاوم بروم و این ایده را عملی کردم. او با کار من آشنا بود و زخمهای روحی درون آن را میشناخت. چیزی از شروع کار نگذشته بود که او از من پرسید: "چرا تو پر از نفرت، غضب و حسادتی؟"
نفرت کلمهای بود که در موردش بحث کردم. بعد از بحث و مناظرهی بسیار، به این نتیجه رسیدیم که نفرت لفظی موقتی است و فقط تا زمانی که جایگزین دقیقتری پیدا نکردهایم از آن استفاده میکنیم. اما متاسفانه من بیقرار شدم و مثل مرغ پرکنده شروع به حرکت بین اتاق روانکاو و ساحل (کارائیب) کردم. فکر میکنم قبل از اینکه تسلیم دکتر شوم توانستم او را متقاعد کنم که نفرت بهترین کلمه نیست و کلمهای دیگر برای آن هست که ما هنوز کشف نکردهایم و بحث را اینگونه کنار گذاشتیم.
غضب، اوه بله! و حسادت، بله! اما نفرت نه.»
چرا نفرت نه؟ چون حسی که اکنون نفرت مینامیم گاه حسی برآمده از رفتار طبیعی ماست؟ این احتمالا تز خشونت باری است اما در سراسر نمایشنامهی «پرندهی شیرین جوانی» این حس بر سر آدمهای داستان سایه انداخته است، آن هم بی آنکه به شکل مستقیم در رفتار کاراکترها بروز کند. اتفاقا در بیشتر اوقات این نفرت درونی به شکل صمیمانهای وارد گفتوگوهای نمایش میشود.
تنسی ویلیامز در نمایشنامهی«پرندهی شیرین جوانی» وجوه تازهای از مفاهیم کلان و تجربه شدهای نظیر عشق، نفرت و خشونت را پیش میکشد. این نکته وقتی تامل برانگیز میشود، که از بُعد اجرایی، به طرز ظریف و غیرمستقیمی در طول نمایشنامه پیاده میشود. به عبارت دیگر در این نمایشنامه، مفاهیم در سایه قرار دارند، در سایهی رفتارهای گاه بی معنی آدمها!
به نقل از الف کتاب
****
«پرندهی شیرین جوانی»
نویسنده: تنسی ویلیامز
مترجم: نگار خلف
ناشر: قطره؛ چاپ اول ۱۳۹۶
۱۳۲ صفحه؛ ۱۱ هزار تومان