این مقاله را به اشتراک بگذارید
پول با ما چه میکند؟
نگاهی به کتاب «پول» اثر اریک لونرگن/ ترجمهی احد علیقلیان
دکتر علی غزالیفر
مارگارت شلگل با تعجب میپرسد: «آیا قعر مغاک زندگی انسان، نه فقدان عشق، بلکه فقدان پول است»؟ یعنی نداشتن پول نداشتن عشق است؛ زیرا بدون پول امکانی برای عشقورزی وجود ندارد. اگر عشق، به عنوان یکی از پالودهترین و خالصترین وضعیتها و عواطف انسانی، چنین رابطه تنگاتنگی با پول داشته باشد، دیگر چیزها نیز بیارتباط با آن نخواهد بود. به نظر میرسد که در زندگی انسان چیزی نیست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با پول ارتباطی نداشته باشد. این ارتباط پیچیده و تنگاتنگ است. اگر نسبت چیزی با پول تغییر کند، خود آن نیز تغییر میکند؛ مثلا با توجه به تغییر چگونگی نسبت عشق با پول، خود آن عشق نیز دگرگون خواهد شد. از این روی، شاید غلط نباید که امروزه پول را ملات زندگی بشری تلقی کنیم. اما آیا ما این ملات را خوب میشناسیم؟ اصلا چرا باید بشناسیم؟
کتابهای زیادی درباره پول نوشته شده است. هر روز نیز شاهد انتشار کتاب جدیدی در این موضوع هستیم. کتابفروشیها پر است از کتابهایی که میخواهند راههای پولدرآوردن و روشهای پولخرجکردن را به ما آموزش دهند. با وجود تنوعی که در این کتابها وجود دارد، اما میتوان همه آنها را در یک مطلب مشترک دانست؛ همه آنها به این مسئله میپردازند که ما با پول چه کنیم؟ اما این کتاب مسئله کاملا متفاوتی را مطرح میکند: پول با ما چه میکند؟
ممکن است کسی بگوید که مبحث پول مربوط به علم اقتصاد است و هر چه درباره آن لازم باشد، اقتصاددانان میدانند و میگویند. اما نویسنده با این عقیده مخالف است. از نظر او نگاه غالب در اقتصاد همان تلقی سادهانگارانه است؛ پول وسیله است. بله، پول وسیله هم هست، اما فقط وسیله نیست. خود پول چیزی فراتر از یک ابزار است و عاملی مهم و مؤثر در زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست. نویسنده از مباحث مالی و اقتصادی بیاطلاع نیست؛ زیرا او در این زمینه کارشناسی صاحبنظر است. اریک لونرگن در عرصه مالی و بانکداری شخصیت شناختهشدهای است. او در لندن مدیر صندوق تأمین سرمایهگذاری بانک است. بنابراین او کاملا با مباحث مالی و اقتصادی مربوط به پول آشناست، اما آنها را وافی به مقصود نمیداند. از نظر او علم اقتصاد نیز همان نگاه کلی را دارد، اما دقیقتر و پیچیدهتر. از منظر دانش اقتصاد، پول گنجیه ثروت، واحد محاسبه و واسطه مبادله است. این موارد توصیف محدودی برای پول است و بسیاری از ویژگیهای مهم پول را نادیده میگیرد. بر این اساس، ما پول را خیلی کم میشناسیم، یا دقیقتر بگوییم، فقط با جنبههای کمی از پول آشنا هستیم. پول کارکردهایی دارد که کاملا از جنس متفاوتی است. اگر میخواهیم پول را بهتر بفهمیم و بیشتر از آن سر دربیاوریم، باید از فلسفه نیز استفاده کنیم. لذا او در این اثر با نگاهی فلسفی به سراغ پول میرود و کارکردهایی را بررسی میکند که در کتابها و کلاسهای متعارف مربوط به پول به چشم نمیخورد.
اریک لونرگن در این اثر خود چهار ویژگی فلسفی پول را به تفصیل بررسی میکند؛ وابستگی متقابل، مهار آینده، اندازهگیری و افسون. این چهار ویژگی میتوانند اهمیت و جذابیت عمیق و فراوان پول را بهتر تبیین کنند. پول بر ما اثر میگذارد و این اثرگذاری هم گسترده است و هم عمیق؛ یعنی هم حوزههای گوناگونی را در برمیگیرد و هم تا اعماق ما جریان دارد. پول حتی احساسات، عواطف، ارزشها و باورهای ما را نیز دستکاری میکند. اثرات پول فقط فردی نیست و میتواند کلیت جامعه را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. برای مثال پول میتواند جوامعی برخوردار از آرامش ایجاد کند، میان نسلها پیوند محکمی برقرار کند، ریسک را در روابط اجتماعی موجه سازد، باعث حس منزلت ما شود و نیز میتواند در انسانها ترس یا جنون هم بهوجود آورد. واقعیت این است که ما نمیتوانیم پول را بهطور کامل مهار کنیم و در بسیاری از موارد این خود پول است که ما را محدود میکند یا در مسیر خاصی به پیش میبرد. به همین دلیل فهمیدن عمیق کارکردها و اثرات پول بر ما نهتنها مفید، بلکه ضروری است.
نکته مهم مطالب این کتاب آن است که هدف تنها آشناشدن به مباحث نظری نیست، بلکه نویسنده قصد دارد با توجه به شناخت ژرفتری که نسبت به پول بهدست میآوریم، راهحلهایی عملی هم برای برخی از مشکلات مالی پیدا کند. رکود، هراس و دیگر بحرانهای مالی مشکلاتی است که دغدغه نویسنده را تشکیل میدهند. با توجه به اینکه پول یک وسیله محض نیست و خود عاملی مؤثر بر ماست و ارتباطی با جنبههای عاطفی و احساسی ما دارد، میتوان در بحرانها به شکل دیگری عمل کرد. برای مثال ژاپن در اوائل دهه نود میلادی گرفتار بحران مالی و اقتصادی بدی بود و دچار رکودی طولانی در زمینه سرمایهگذاری شد. یک استاد اقتصاد دانشگاه پرینستون در همان زمان مقالهای نوشت و راهحلی برای بحران مالی ژاپن پیشنهاد کرد. او به ژاپن توصیه کرد که بانک مرکزی پول چاپ کند و در اختیار مردم قرار دهد. چاپ پول با تغییری که در روحیه مردم ایجاد میکرد، باعث رونق معاملات و روابط تجاری میشد و میتوانست، دستکم، به عنوان آخرین راهحل روزنه امیدی برای خروج از رکود باشد. میتوان حدس زد که هیچکس این پیشنهاد را جدی نگرفت و ژاپن هم آن را انجام نداد؛ زیرا هم میترسیدند که پول بدون پشتوانه چاپ کنند و هم کسی باور نمیکرد که راهحل آن مشکلات بزرگ به همین سادگی باشد. بعدها فهمیدند که آن راهحل چندان هم بد نبود. به هر حال نظر یک استاد دانشگاه چیزی نیست که خیلی جدی گرفته شود. اگرچه آن اقتصاددان بعدها رئیس هیأت مدیره بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا شد و رهبر یکی از قدرتمندترین نهادهای سیاستگذار جهان شد. آن استاد بن برنانکی است که به مدت هشت سال، از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴، اقتصاد ایالات متحده را رهبری میکرد.
این کتاب انباشته از اینگونه نمونههای جالب است. مباحث نظری در کنار مصادیق عینی مطرح میشود و خواننده هم مطالب را بهتر درک میکند و هم بیشتر لذت میبرد. همچنین، علاوه بر آن چهار ویژگی کلی، موضوعات دیگری نیز بررسی میشوند. اخلاق، جهانیبودن، دیگران، سیاست، کار، جامعه، بانک و بانکداری از جمله مواردی است که در لابهلای فصول کتاب مورد بحث قرار میگیرند. میتوان در پایان نتیجه گرفت که آنچه مارگارت شلگل درباره رابطه میان عشق و پول میگوید، قابل تسری به سایر امور نیز هست. اما خانم شلگل کیست؟ او قهرمان زن رمان معروف ادوارد مورگان فاستر (۱۸۷۹-۱۹۷۰) است؛ هواردز اِند. آن رمان هم به جنبههای پنهان پول میپردازد و نشان میدهد که پول با شخصیتهای مختلف اجتماعی چه میکند، یا بهتر است بگوییم چهها که نمیکند!
به نقل از الف کتاب
****
«پول»
نویسنده: اریک لونرگن
مترجم: احد علیقلیان
ناشر: نشر نو، چاپ دوم ۱۳۹۶
۱۹۲ صفحه، ۱۷۰۰۰ تومان