این مقاله را به اشتراک بگذارید
هرمنوتیک در برابر سکولاریسم: راهبردی به نام روشنفکری دینی
اسماعیل نوشاد[۱]
- مسیحیت و مسأله سکولاریسم
بسیاری سکولاریسم را رخدادی مدرن می دانند که در پسِ رنسانس بر مسیحیت چیره شد و حوزه نفوذ آن را به مقوله های دینی تقلیل داد. به عبارتی دست مسیحیت با این روند از حوزه های قانون گذاری، قضایی، سیاست و امور اجرایی کوتاه و کشیشان مسیحی فقط جهت دخالت در امور دینی و تا اندازه ای فرهنگی مجاز شمرده شدند. چنین باوری بیشتر مربوط به روشنفکران غیر مسیحی و به ویژه مسلمان است. اما اگر بخواهیم به صورت درون متنی مسأله گسترش سکولاریسم در عالم مسیحی را پیگیری کنیم، این رویه برای مسیحیت یک سنت است. این گفته خود مسیح است که «مال قیصر را به قیصر و مال خدا را به خدا دهید». آباء اولیه کلیسا نیز به همین منوال عمل کردند و مسیحیت هیچ گاه ادعای اداره امور سیاسی و زمینی اجتماع انسانی را نداشت. حتی در دوران مقتدرترین پاپهای مسیحی نیز هیچ گاه مسیحیت تشکیل دولت سیاسی جهت انجام امور زمینی نداد و این امور همیشه در ید قدرت پادشاهان باقی ماند. لوتر نیز که در قرن شانزده بانی نهضت پروتستانتیسم و حذف واسطه گری کلیسا بین مردم و خدا گشت، در واقع ادعای بازگشت به مسیحیت اولیه و اصول مسیح و آبای کلیسا را داشت نه یک بدعت جدید؛ دلیل پذیرش گسترده نهضت دین پیرایی لوتر همین سابقه سنتی بود. بنابراین مسیحیت چنین ظرفیتی را از اول داشت و لوتر آن را احیا کرد. نکته دیگر این که مخاطب لوتر کلیسا و جامعه مؤمنان بود نه عموم جامعه. در واقع مدرنیسم از چند رانهی متفاوت مانند فلسفه های سوبژکتیو در حوزه های فکری، هنر و عرفانهای اومانیستی در حوزه های هنری و فرهنگی، اقتصاد بورژوازی در حوزه های اقتصادی و سرانجام نهضت اصلاحات مذهبی یا پروتستانتیسم در حوزه دین، در جامعه آن روز تشکیل و تحت بسته یکتایی نمایان شد.
- امتناع سکولاریسم مسیحی در اسلام
روشن است که بین اسلام و یهودیت از یک طرف و مسیحیت از طرف دیگر، تفاوتهایی بنیادی در ریشه ها، خوانشها و رویکردهاست. اسلام و یهودیت ادیانی شریعت محورند و به ویژه اسلام برای زندگی این جهانی برنامه و قاعده دارد. قاعده هایی که پس از رحلت/ غیبتِ نبی/ معصوم، به دلیل نیازهای متنوع زمینی از طریق دستگاه های فقاهتی هر چه بیشتر متورم و بازتولید می شوند. در حالی که مسیحیت یک دین رستگاری محور و غیر شرعی است که در حوزه های این جهانی قاعده های چشمگیری ندارد؛ تا آنجا که یکی از وعده های مسیح به یارانش «برداشتن شریعت از گردن آنهاست». مسیحیت در حوزه های زمینی و این جهانی همان طور که در بند یک آمد، بی ادعا است و این امور را به دولت می سپارد. بناراین، پیاده سازی سکولاریسمی که در غرب بر مبنای مسیحیت انجام گرفته، در جوامع اسلامی یک امر ممتنع است. مسیحیت از قبل منطبق با قالب سکولاریسم بوده است و مدرنیسم تنها این قالب را محقق کرد، در حالی که اسلام به دلیل وجود شریعت همه جا حاضر، فاقد چنین امکانی است. می توان گفت: کسانی که بدون در نظر گرفتن این وضعیت توپولوژیک اقدام به بومی سازی سکولاریسم در کشورهای اسلامی می کنند، بیشتر هزینه های مادی و معنوی بیهوده برای اجتماع ساخته اند تا این که مشکلی از جامعه را حل کرده باشند. تاریخ صد سال گذشته روشنفکری ایرانی مؤید این گفتار است.
- از سکولاریسم به سوی هرمنوتیک یا تأویل در روشنفکری دینی
۳٫۱- هر منوتیک یا تأویل چیست؟
هرمنوتیک در ابتدا دانشی بود که از طریق متکلمان و عالمان علوم دینی در جریان تفسیر متون دینی قوام یافت. این دانش در ابتدا قواعد صحیح تفسیر متن به معنای بازگشت به معنای اولیه و اصلی متون یا تأویل متون بود. اما به مرور زمان این علم از حوزه علوم دینی خارج و به علوم انسانی، تحلیل مسأله فهم و حتی ابعاد انتولوژیک جهان انسانی تسری یافت. به همین دلیل چیستی این دانش، روشمندی آن و موضوع آن محل تحلیل ها و جستارهای فلسفی دامنه داری قرار گرفت. برخی نحله های فلسفه قاره ای روشمندی این دانش را نمی پذیرند و یا برخی پست مدرنها بازگشت به معنای اصیل را زیر پرسش می برند و امکان فهم نهایی را قبول ندارند و معتقدند که فهم رخدادی است که در اندیشه مفسر و در زمان حال و نه گذشته، با توجه به وضعیت و شرایط روز شکل می گیرد. برخی دیگر از متفکران انگولاساکسون مانند هرش نیز سعی دارند که دوباره اصالت معنای نهایی و وجه رئالیستی و روشمندی موضوع را با در نظر گرفتن شرایط مفسر احیا کنند.
اجازه دهید به مسأله بازگردیم. می خواهیم یک راهبرد منطقه ای با استفاده از دانش هرمنوتیک که برخی روشنفکران جهان اسلام در برابر مسأله شریعت، تحت عنوان «روشنفکری دینی» پی ریزی کردند را دنبال کنیم.
- رویگردانی از سکولاریسم با راهبردی هرمنوتیکی: گفتمان روشنفکری دینی
در بند دوم گفتیم که سکولاریسم بنا به وضعیت توپولوژیک ویژه شریعت اسلامی، در جهان اسلام ممتنع است. تجربه های تاریخی قرن گذشته تأییدی در این راستا هستند. روشنفکری دینی، پس از انقلاب اسلامی واکنشی به این موضوع بود. پیامد این امر، روشنفکران دینی سعی کردند تا با اتخاذ یک رویکرد هرمنوتیکی مناسب شرع اسلامی را با حفظ اصول و روش مناسب با وضعیت روز تطبیق دهند. پروژه هایی مانند «قبض و بسط تئوریک شریعت» تلاشهایی در این جهت بوده است. بدین ترتیب سعی گردید تا با توجه به رخدادهای شناختی مدرن، فهم تازه از شریعت اسلامی ایجاد گردد. این روش مختص ادیان شریعت محوری مانند اسلام است و راهبردی هوشمند در راستای ورود و به روز رسانی فهم دینی در جهان امروز و با حفظ اصول است. این تجربه شکست راهبرد سکولاریزه کردن دیانت اسلامی را در پشت سر داشت و با کنار گذاشتن این روند، سعی کرد تا از طریق القای تفسیرهایی نو اندیشه های دینی را به روز گرداند. به این ترتیب اصول دین ثابتند ولی دست مفسر در تفسیر فروع دین باز بوده و می تواند با استفاده از مقولاتی مانند «شأن نزول آیات» و یا دلیل عقلی وضع حکم، این قواعد را بروز رسانی کند.
یکی از خطرهایی که این راهبرد را تحدید می کند، عدم خودآگاهی روشنفکران دینی به وضعیت گفتمانی خویش و انحراف به سوی سکولاریسم در اثر مقاومتها و شکستهای طول مسیر است. به هر صورت این روند منتقدان پرقدرتی هم در جبهه سنت گرایان و هم در جبهه سکولارها دارد، اما این دلیل نمی شود تا اصول گفتمانی زیر پا گذاشته شده و جریان به جهت همدلی روشنفکران سکولار، به سمت سکولاریسم منحرف گردد. به نظر می رسد که نظریاتی مانند «رؤیای رسولانه» یک انحراف از مسیر هرمنوتیکی گفتمان روشنفکری دینی به سمت سکولاریسم مسیحی باشد. در جریان تفسیر بایستی هر دو طرف قضیه یعنی اصول دیانت و وضعیت معاصر پاسداری شود. انحراف به هر یک از دو سمت این جریان را از ریل خارج کرده به سمت بن بستهایی می برد که هم سنت گرایی و هم سکولاریسم در جامعه مذهبی فعلی مدتهاست در انتهای آن نشسته اند.
- سخنی با منتقدان سکولار
به نظر می رسد که بیشترین خطر برای گفتمان روشنفکری دینی از جانب روشنفکران سکولار جامعه امروز ایران است. آنها با اشتباهی فاحش، روشنفکران دینی را رقیب خود می دانند. در حالی که مخاطب روشنفکران دینی طلاب و نخبگبان حوزه های علوم دینی و به عبارتی «جامعه مومنان» هستند. مخاطبی که سکولاریسم در جهان اسلام با توجه به وضعیتی که در بند دو آوردیم، هیچ بسته فکری برایش ندارد و راهی را که در مقابل آنها پیش گرفته است تنها به بن بست و درگیری ها و صف کشی های خونبار اجتماعی می انجامد. در حالی که روشنفکری دینی همواره یک روش جایگزین برای همزیستی مسالمت آمیز شریعت و ملزومات دنیای مدرن باقی می گذارد. توصیه ما به این دسته از روشنفکران آن است که حداقل در این زمینه – با توجه به ادعاهایتان- از غربی ها پیروی کنید و وارد حیطه تخصصی دیگران نشوید. به همان گونه که لوتر و دکارت و گالیله و خاندان مدیچی در غرب مدرن هر کدام به خویشکاری ویژه حوزه خود پرداختند. و البته روشنفکری دینی نیز باید بفهمد که، با توجه با جهان مقدری که پیش روی ماست، مخاطب بسته فکریش طلاب علوم دینی و با اندکی ارفاق «جامعه مومنان» هستند. گوناگونی و جداسری حوزه های مختلف تمدنی از ویژگی های بارز این تقدیر است. هرچند ما معتقدیم که اندیشه ایرانی این توان را دارد که عقلی جهانشمول برای از آن خود کردن و در عین حال پاسداشت این گونه گونی، تقویم کند. این کار را یکبار فارابی در مقابله فلسفه و علوم غربی انجام داده – هرچند نتوانستیم از نتایج آن بهره ببریم- است و چرا دوباره نشود؟
[۱] دانشجوی دکترای فلسفه
1 Comment
سمیه ابوطالبی فرد
سلام
من چون غیر ریاضی(اونم در سطح پایین)چیز دیگه ای نخوندم و این یکی از حسرتهای زندگی منه ،برداشت سطحی و کمی از نوشته های پربار شما دارم ولی لذت می برم از همان اندک.
درست مثل وقتی که فیلم زندگی ملاصدرا رو دیدم و رمان زندگیش رو خوندم.
نامتان پرآوازه،همکلاسی عزیز.