این مقاله را به اشتراک بگذارید
سیاست و هنر معاصر
«هنر و ترس» عنوان کتابی است از پل ویریلیو که بهتازگی با ترجمه کامران برادران توسط نشر مانیا هنر منتشر شده است. پل ویریلیو در دنیای انگلیسیزبان بهواسطه نظریهپردازیهایش درباره زیباییشناسی و سیاست شناخته میشود. او در این کتاب نیز به دو موضوع هنر معاصر و سیاست سکوت انسانی توجه داشته است. ویریلیو نظریهپردازی است که سال ١٩٣٢ در پاریس به دنیا آمده و وامدار تجربه خود از جنگ جهانی دوم است. به این واسطه فاجعه آشویتس همواره جایی در تاملات او داشته است. جان آرمیتج در مقدمهای که در ابتدای کتاب «هنر و ترس» آمده، درباره تجربه ویریلیو از جنگ جهانی دوم نوشته: «ویریلیو هماره از مهیبترین و هولناکترین ویژگیهای عصرمان تاثیر پذیرفته است. با این وجود، جنگ جهانی دوم و به ویژه تراژدی اردوگاههای کار اجباری و اردوگاههای مرگ نازیها بود که شدت خشونت انسان را به ویریلیو آموزاند. به عبارت دقیقتر، فاجعه اردوگاه مرگ نازیها ویریلیو را ترغیبکرد تا به بدن انسان و تواناییاش برای سکوت احترام بگذارد. بنابراین ویریلیو، به اشکال مختلف، درک ما را از تنگنای اخلاقی سکوت و کشمکش زیباشناختی متعاقبش، که به صدادار کردن صوتی-تصویری نهفته در قلمرو هنر معاصر مرتبط است، شکل میدهد و دگرگون میکند.» ویریلیو نقدهای نظری زیادی را در باب مشخصههای غیرانسانی جنگ در معنای کلیاش پیش کشیده و به دنبال «انسانگرایی خاص خود» بوده است. در این میان ارزیابی زیباییشناسی و اخلاقیات ادراک انسانی در کار ویریلیو از اهمیت زیادی برخوردار است. «هنر و ترس» شامل دو مقاله «هنری قسی» و «سکوت در دادگاه» است. در مقاله دوم ویریلیو در پی پردهبرداشتن از سکوتی است که توانایی سخن گفتن را از دست داده است. در بخش دیگری از مقدمه کتاب، درباره اندیشههای پایانی ویریلیو در این کتاب نوشته: «هنر معاصر دارد به خاطر بلاواسطگیاش بازی را به صدادار بودن واگذار میکند و این انگاره مقاومت همیشگی اوست در برابر پایان واکنشهای بیمانند به آثار هنری و تحمیل مستمر عمل واکنشی شرطی. در اینجا هدف ویریلیو به هم ریختن آن هنرهای گرافیکی است که بیمحابا بر سرعت صدا تکیه دارند. این استراتژی نمونه بارز موضع هنری و شفقتآمیز ویریلیو و تحلیلهای رادیکال فرهنگی پیش از این اوست. بهعنوانمثال، در هنر موتور و سکوت در دادگاه، ویریلیو پرفورمنسهای چندرسانهای و جیغکشان و زمخت استرلاک، هنرمند بدن، را رد میکند. آنگونه که ویریلیو اشاره میکند، به چالش کشیده شدن مسائل فراخشونت و فراجنسیتی که امروزه بر پردههای فرامدرنیته حکومت میکنند اهمیت بنیادین دارد، البته با فرض اینکه این مسائل محرک اصلی ناامنی اجتماعی و بحران در هنر فیگوراتیو هستند. بنابراین ویریلیو هنر رسانه جمعی را پرمخاطرهترین چالشی میداند که تاکنون برای کنترل اکثریت خاموش با صدایی جعلی انجام شده که میان نظرسنجیهای عمومی، سانسور سازمانیافته و تبلیغات دستبهدست میشود. بنابراین ویریلیو بر امحای هنرمند مدرن با هنرمندان معاصر و فرامدرنی چون استرلاک مویه میکند. چنین فقدانی برای او توهین به کسانی است که هنوز مشتاق حرف زدناند، حتی زمانی که خاموش میمانند. ازاینرو، ویریلیو در پی آن است که از خلال عرصه هنر معاصر نیروهایی را آشکار کند که در پایان نظاممند سکوت بصری و ژست هنرمند دخیل بود.»
به نقل از شرق