این مقاله را به اشتراک بگذارید
ایمان در دوراهی شکنجه و شک
نگاهی به کتاب «سکوت» اثر شوساکو اندو؛ ترجمهی حمیدرضا رفعتنژاد
هوشیار مجتبوی
یک مومن در شرایط نامطلوب تا چه میزان بر ایمانش استوار میایستد؟ آیا ممکن است مومنی که با تمام قوا پا در راه ایمان و تقوا گذاشته به شرورترین شخصیت دینی تبدیل شود؟ اگر چنین است، چگونه این مسخ صورت میگیرد؟
مسئله ایمان و شک، به خصوص در مذهب مسیحیت بارها در آثار ادبی تجلی یافته است. حتی به لونی دیگر در فلسفه با شاهکار کی یر که گور یعنی «ترس و لرز» این موضوع با محوریت اضطراب واکاوی شده. اما دایره معنایی این سوژه گاه آن قدر وسیع به نظر میرسد که مخاطب با خود میگوید این سوژه ابد الآباد میتواند دستمایه نویسندگان قرار گیرد. اگر به این گزاره ظنین هستید، رمان «سکوت» را بخوانید. رمانی از شوساکو اندو که با ترجمان حمیدرضا رفعت نژاد در انتشارات فرهنگ نشر نو منتشر شده است. مقدمهی این کتاب هم به قلم کارگردان شهیر، مارتین اسکورسیزی است که سال ۲۰۱۶ فیلم اقتباسیاش به همین نام را اکران کرد. اسکورسیزی بیش از دو دهه به دنبال ساخت این فیلم بود چرا که به شدت مفتون رمان اندو شده بود. او در مقدمهای که در کتاب حاضر نیز مییابیدش این رمان اِندو را شاهکاری توصیف کرده که در نوع خود بی نظیر میداند. اسکورسیزی بی شک اگر تا این حد مجذوب اثر نمیشد بیش از بیست سال در فکر ساخت «سکوت» نمیبود.
اما «سکوت» داستان کشیشان پرتغالیای است که میخواهند با تبلیغ مسیحیت، این دین را در میان مردم ژاپن ترویج کنند. سال ۱۶۳۷ میلادی است که سه کشیش پرتغالی با نامهای سباستین رودریگز، فرانسیسکو گارپ و خوان دی سانتا مارتا بعد از خبر غمانگیزی که میشنوند آستین بالا میزنند تا صعبترین کار آن زمان را انجام دهند: ریشه دواندن مسیحیت در خاک ژاپن.
آنها شنیدهاند که استاد بزرگشان که با آن میبالیدند، یعنی کریستوائو فریرا، از دین مسیحیت برگشته است. فریرا از طرف انجمن عیسای پرتغالی به ژاپن رفته بود و البته بیش از سه دهه نیز در آنجا در بدترین شرایط و زیر بار شکنجه به تبلیغ مسیحیت میپرداخت. اما او سرانجام تسلیم میشود و پا بر شمایل مقدس میگذارد و تارک مسیحیت میشود. این اتفاق، آن قدر برای شاگردانش عجیب بود که تصمیم گرفتند برای اشاعه دین مسیحیت به ژاپن بروند و البته استاد را از نزدیک ببینند تا بفهمند این شایعه، یک شایعه است یا واقعیت. چرا استاد مثل سگ به پای ژاپنیها افتاد و این ذلت را به شهادت با عزت ترجیح داده است؟
شوساکو اندو، نویسندهی ژاپنی که سالها پیش دین بودایی را ترک گفته و مسیحی شده است، درست است که روایتگر قصهای تاریخی است اما در عین حال راوی منویات مومنی از راه بازگشته است که تا حدود زیادی منعکس کننده زندگی دینی/معنویِ خود اوست. او داستان را با ریتمی آرام و به شدت اضطراب برانگیز پیش میبرد. زبان ساده و در عین حال استعاری (تصویری) «سکوت» ما را خیلی زود در میان دریای چین، در ماکائو، و در ژاپن و طبیعت عجیبش قرار میدهد. سباستین رودریگز، فرانسیسکو گارپ و خوان دی سانتا مارتا راهی سفر خطرناکشان میشوند. خوان دی سانتا مارتا البته خیلی زود به دلیل بیماری نمیتواند آنها را همراهی کند اما آن دو کشیش دیگر به کمک ژاپنی آواره و الکلیای به نام کیچی جیرو که راهنمای سفرشان است پس از سختیهای فراوان به صورت پنهانی وارد خاک ژاپن میشوند آنها به صورت مخفی معدود روستاییان مسیحی بومی را ملاقات میکنند، و برایشان دعا میخوانند تا زندگیشان تبرک یابد.
نیمهی اول داستان با روایتی شاعرانه/عاشقانه از مسیح مواجه هستیم که در لابهلای نامهنگاریهای سباستین رودریگز گه گاه به طرز شفافی رخ مینماید. داستان به این صورت تبویب شده است: یک درآمد با زاویه دید سوم شخص؛ فصل اول، دوم، سوم و چهارم در فرم نامهنگارانهی اول شخص که توسط رودریگز روایت میشود؛ و فصلهای مابعد چهارم که دوباره زاویه دید به زاویه دید سوم شخص بازمیگردد و داستانِ سباستین رودریگز را دنبال میکند. پارههای نخست داستان که گفته شد تصویر عریانی از ایمان به مسیح را به نمایش میگذارد زمانی تا حدودی مخدوش میشود که شخصیت کیچی جیرو پر رنگ میشود. هر چند پیش از این تزلزل فریرا در ایمانش نشانهای بر روند داستانی «سکوت» بوده است. کیچی جیرو تمام خانوادهاش را توسط حکمرانان ظالم ژاپنی از دست داده است. مسیحیان ژاپنی نمیتوانستند برای همیشه دینشان را مخفی کنند، و حکمرانان زاپنی به مجرد کشف مسیحیان از آنها میخواهند که پا بر شمایل مسیح (ع) بگذارند و از دین مسیحیت اعلام بیزاری کنند. هیچ کدام از اعضای خانوادهی کیچی جیرو این کار را نمیکنند اما کیچی جیرو جان سختی آنها را ندارد.
رودریگز در روایتش میآورد: «اصلا نمیتوانم سرزنشش کنم. حالم از چرب زبانیهایش به هم میخورد… اصرارش کردم که اعتراف کند و با فروتنی به تمام گناهان گذشتهاش اعتراف کرد… به او گفتم که هیچ وقت این حرف مولایمان یادش نرود که: هر که نامم را در پیشگاه دیگران تصدیق کند، من هم نزد خداوندِ بهشت شفاعتش را میکنم و هر که در برابر مردم منکرم شود، من هم نزد خدای بهشت منکرش میشوم…» او در گزارشش به مقامات ارشد دینیاش و همین طور ما مینویسد:«این جا بود که کیچی جیرو مثل سگی لگد خورده زانو زد و از سر پشیمانی دست به پیشانی کوبید. این مرد ذاتا بزدل است و گویی یک جو شجاعت در سرپای وجودش نیست. ارادهاش بدک نیست، اما رک و پوست کنده به او گفتم اگر میخواهد بر این ارادهی ضعیف و ترسش طوری غلبه کند که تا یکی به او توپ و تشر زد دست و پایش نلرزد، باید ایمانش را قوی کند، نه این که مدام ساکی بخورد.»
اما دیری نمیپاید که رودریگز شرایط عجیب و البته به شدت دشوار بومیان مسیحی در ژاپن را به عینه میبیند. ژاپنیها به هیچ روی اجازه نمیدهند دینی وارداتی به خاکشان نفوذ کند. آنها هر کس که مسیحی به زعم خوداشن فریب خوردهای را به حکومت معرفی کند در سکه غرق میکنند و البته به طرز فجیعی مسیحیان را میکشند؛ دیگهای آب جوش، یا مثلا بستنشان به تیرهای در ساحل دریا که در جزر و مد آب قربانیان را غرق میکند از این دست شکنجهها هستند. کافی است مسیحیان از دینشان برنگردند.
اولین بحث شخصیت اصلی داستان «سکوت» یعنی کشیش رودریگز با یک ژاپنی بودایی را بخوانیم:
«پدر گاهی اوقات شجاعت مایهی دردسر دیگران میشود. ما اسمش را شجاعت کوکورانه میگذاریم. و خیلی از کشیشها معتصبانه به این شجاعت کورکورانه چسبیدهاند و نمیفهمند که فقط موجب دردسر ژاپنیها میشوند.»
«یعنی تنها کار مبلغان همین بوده؟ فقط دردسر درست کردهاند؟»
«اگر خلاف خواست مردم چیزی را بهشان تحمیل کنید، آخرش مجبورند بگویند: "بابت هیچ چیز ازتان ممنونیم!" تعالیم مسیحیت هم در این جا همین طور است. ما دین خودمان را داریم، دین جدید، آن هم از نوع وارداتیاش را نمیخواهیم. من خودم در مدرسهی علمیه تعالیم مسیحیت را یاد گرفتهام، اما به نظرم به درد این کشور نمیخورند.»
کشیش رودریگز هم مثل کشیش فریرا ایمانی پرجوش و استوار در خود احساس میکند. اما موضوع این است که بعد از دستگیری کشیشها حکمرانان ژاپنی میگویند اگر آنها دست از دینشان برندارند در برابر چشمانشان پیروانشان را تا حد مرگ شکنجه میدهند. بخش اعظمی از رمان «سکوت» در باب سکوت خدا، عیسی بن مریم و همین طور کشیش رودریگز نسبت به شکنجهی مسیحیان است. مخاطب طی پیش روی قصه، دائم این سوال را از خود میپرسد که حد طاقت کجاست؟ آدمهای مومنی نظیر رودریگز در کجای داستان وا میدهند وُ تسلیم میشوند؟ رودریگز شاهد شکنجههای عجیب ژاپنیهاست و میبیند بومیان ژاپنی چطور در برابرش جان میدهند. او دارد مسیر غم انگیزی را که فریرا رفته، میپیماید؟ فریرا اکنون یک مسیحی از دین برگشته است، مثل ژاپنیها لباس میپوشد، زنی ژاپنی اختیار کرده و البته در نعمت و رفاهی که حمرانان ژاپنی در اختیارش گذاشتند زندگی میکند. رودریگز اینها را به عینه دیده است. سرنوشت او و مبلغان دیگر هم سرنوشت همو خواهد بود؟
رمان «سکوت» خصوصا اگر فلیم اسکورسیزی را ندیده باشید، رمانی است به شدت جذاب و البته اضطراب آور. شوساکو اندو در «سکوت» روایت عجیبی از مسئله ایمان به دست میدهد که میتواند هر مخاطبی با دغدغههای تئولوژیک را میخکوب کند.
به نقل از الف کتاب
*****
«سکوت»
نویسنده: شوساکو اندو
مترجم: حمیدرضا رفعتنژاد
ناشر: نشر نو؛ چاپ دوم ۱۳۹۶
۲۳۰ صفحه؛ ۲۰ هزار تومان