این مقاله را به اشتراک بگذارید
روح ناآرام یک آقای شاعر
نگاهی به کتاب «لطفا این کتاب را بکارید» اثر ریچارد براتیگان؛ ترجمهی مهدی نوید و لیلا صمدی
هوشیار مجتبوی
ریچارد براتیگان (۱۹۸۴-۱۹۳۵). ریچارد براتیگان، شاعر و نویسندهی امریکایی که البته در ایران خیلی خوب میشناسندش. تقریبا همهی رمانهای او را خواندیم: «ژنرال جنوبی اهل بیگ سور»، «صید قزل آلا در آمریکا»، «در قند هندوانه»، «هیولای هاوکلاین»، «در رویای بابل»، «پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد» و «یک زن بدبخت». از براتیگان تعدادی داستان کوتاه و همین طور چند مجموعه شعر نیز برگردانده شده است. از شعرهایی که برگردانده شده میتوان به «کلاه کافکا» با ترجمهی علیرضا بهنام، «دری لولا شده به فراموشی» با ترجمهی یگانه وصالی، «خانهای جدید در آمریکا» با برگردان محسن بوالحسنی و سینا کمالآبادی و همین طور «لطفا این کتاب را بکارید» به ترجمهی مهدی نوید اشاره کرد.
کتابی که اکنون راهنمای آن را میخوانید هم «لطفا این کتاب را بکارید» نام دارد اما صرفا شعرهای این دفتر شعر معروف براتیگان را دربرنمیگیرد. گزینه اشعار «لطفا این کتاب را بکارید» به ترجمه مهدی نوید و لیلا صمدی متشکل است از بخشهای اصلیای با عناوین « قرص ضد فاجعهی معدن اسپرینگ هیل»، «لطفا این کتاب را بکارید»، «مفت سوار جلیل»، «30 ام ژوئن، ۳۰ ام ژوئن»، «بار زدن جیوه با چنگک»، «عکس دسته جمعی بدون آدمهای سرشناس نور موجود»، «موفق باشی کاپیتان مارتین» و «رومل تا اعماق مصر به راه خود ادامه میدهد».
شاید مهمترین مشخصهی شعرهای براتیگان رهایی از قید و بند آنچه روشنگری میخوانیم باشد. این انتلکتوآلیته گاه در شکلهای آوانگارد شعری و گاه در درونمایههای جدی ِ سیاسی، اجتماعی و … بروز میکند. براتیگان در زمانه و کشوری شعرهای خود را به نگارش درآورده است که شاعران بسیار زیادی در فرم تجربههای متفاوت و عجیبی کرده بودند. شعر براتیگان اما به شدت ساده است. این سادگی گاه آن قدر لخت میشود که چیزی بیش از «سادگی» از آن بیرون میزند.
او در شعری با عنوان «شیر برای اردک» مینویسد:
بنگ!
بی سکس/۲۰ روز
ظاهر جنسیام
به درد لای جرز هم نمیخورد.
بمیرم هم
نمیتوانم حتا مگسی مونث را به خودم جلب کنم.
عنوان عجیب شعر وقتی عجیبتر مینُماید که متن شعر را میخوانیم. شعری برهنه، با ساختاری موجز و محتوایی آشکارا بی ظرافت که مخاطب را تا حدود زیادی سردرگم میکند. براتیگان به خوبی میتواند در فواصل کوتاهِ تصاویری که در شعرهایش خلق کرده، خلئی جدی ایجاد کند. او در شعر «آب دهانهای در هم آمیخته» مینویسد:
دختری
با دامن کوتاهِ سبز رنگِ نه چندان قشنگی
از خیابان پایین میآید.
تاجری میایستد، برمیگردد
به پشت دختر زل میزند
که به یخچالی کپک زده میماند
در حال حاضر ۲۰۰۰۰۰۰۰۰ نفر
در امریکا زندگی میکنند.
اما تمامی شعرهای او به دنبال هنجار گریزی از فرمی که معمولا شعر مینامیم، نیست. به عنوان نمونه او در شعر «بازگشت رودها» دست به شکل تجربه شدهی شعر، آنچنان که معمولا به آن دست میزند، دست نمیبرد.
تمام رودها به دریا میریزند؛
اما دریا هنوز پر نشده است؛
رودها به همان جایی باز میگردند
که از آن آمدهاند.
امروز باران میبارد
در کوهها.
بارانی ست گرم و سبز
با عشق
در جیبهاش
چرا که بهار این جاستٌ
و خیال مرگ
نمیپرورد.
بخشی از کتاب حاضر به دفتر شعر معروف او یعنی «لطفا این کتاب را بکارید» اختصاص دارد. در این کتاب، و در باب معرفی این مجموعه میخوانیم: «لطفا این کتاب را بکارید مجموعهای است مشتمل بر هشت شعر که روی پاکتهای بذر داخل یک پوشه نخستین بار در تیراژ شش هزار نسخه و با سرمایهی شخصی در بهار ۱۹۶۸ چاپ و منتشر شد. دو لبهی داخل پوشه هشت پاکت بذر (چهار گل و چهار سبزی) را در خود جای دادهاند. روی هر پاکت شعری چاپ شده که عنوانش نوع بذر موجود در آن پاکت است.» دستورالعمل کاشت هم پشت هر کدام از آن هشت پاکتها ضمیمه شده بود.
در بخش شعرهای «مفت سوار جلیل» شخصیت اصلی شعرها شارل بودلر معروف است. شاید بتوان رواییترین شعرهای براتیگان را در همین بخش جست. شعر «هتل امریکایی- قسمت ۲» را بخوانید:
بودلر با یه دائم الخمر
تو محلهی میخوارهها و ولگردای سان فرانسیسکو
تو سرسرا نشسته بود.
دائم الخمره یه میلیون سالش بود
و میتونست دایناسورها رو
به خاطر بیاره.
بودلر و دائم الخمره
پتری ماسکاتل میخوردن.
بودلر گفت: «هماره مست باید بود.»
دائم الخمره گفت: «من تو هتل امریکایی زندگی میکنم.
و میتونم دایناسورها رو
به خاطر بیارم.»
بودلر گفت: «باید هماره مست شوید»
براتیگان شاعر، شعرهایی است که از دل آشوب برآمدهاند اما نمیخواهند شکلی از آشوب داشته باشند. روح ناآرام آقای شاعر گاه اتفاقهایی کوچک را به اتفاقهایی بزرگ استحاله میکند و گاه از کنار مصیبتی مثل جنگ طوری عبور میکند که هوادارن جنگ را حسابی دلخور میکند. سوژهی جانهای از دست رفته جایگزین رشادتهای سربازان میشوند و اندوه به جای مانده از این «از دست رفتن» سراسر شعر را پر میکند.
اما بیشتر شعرهای او، شعرهایی است که اتفاقهای پیش پا افتاده را موضوع خود قرار دادند. براتیگان برای رویدادهای شاعرانه وقعی نمیگذارد، او شاعر لحظات عادیای است که کمتر شاعری سراغشان میرود.
تکهای فلفلِ سبز
از کاسهی چوبیِ سالاد بیرون افتاد
خب، که چی؟ (شعر «آمبولانس هایکو»)
یا
با کلاهی که بر سر گذاشته
پنج اینچی بلندتر از
یک تاکسی ست. (شعر «مرد»)
از طرفی بسیاری از رویدادهای ساده با استعارهای عجیب در شعر او ظاهر میشوند. بیایید آخرین شعری که از او در این راهنما میخوانیم، همین شعرش باشد؛ «شعرِ طبیعت».
ماه
هملت است
که با موتور سیکلتی
از جادهای تاریک
پایین میآید.
او یک کتِ
چرم مشکی و
چکمه پوشیده است.
جایی
برای رفتن
ندارم.
تمام شب را
خواهم راند
به نقل از الف کتاب
*****
«لطفا این کتاب را بکارید»
نویسنده: ریچارد براتیگان
مترجمان: مهدی نوید و لیلا صمدی
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۶
۱۹۶ صفحه؛ ۱۷ هزار تومان