این مقاله را به اشتراک بگذارید
مدرنیته مسخره!
«مستاجر» اثر رولان توپور
حسام اسماعیلی
مستاجر راجع به هویت است. ما انسان ها با چه ویژگی هایی شناخته می شویم؟ رنگ پوست و مو و چشم ؟ اما این ویژگی ها برای شناخته شدن توسط دیگرانند . یک انسان چگونه برای خودش شناخته می شود؟ گره کتاب از جایی شوع می شود که انسانی برای خود غریبه بشود. ترلکوفسکی از ابتدای کتاب شخصیتی سر به زیر و ساکت معرفی می شود ولی دست و پا چلفتی نیست. داستان مستاجر راجع به انسانی است که در محیطی اجباری گرفتار می شود ، محیطی که به ناچار مجبور به پذیرش آن است و گویی هیچ راه فراری از آن وجود ندارد. ترلکوفسکی از ناکجایی می آید که نویسنده راجع به آن توضیحی نمی دهد، محیطی مبهم که شاید خود ترلکوفسکی هم از آن نا آگاه است. ساختمانی که بیشتر اتفاق ها در آن در جریان است دچار سکون عجیبی است. گویی همه در آن مرده اند و حرکت در بین چنگال نیرویی برتر و جبار منجمد شده.
مخاطب با هیچ کس به جز ترلکوفسکی همراه نمی شود و داستان سراسر از دید اوست و رولان توپور هم به عنوان نویسنده ای آگاه تلاش می کند از این روند تخطی نکند. شخصیت اول داستان به گونه ای پرداخته شده است که مخاطب به او وابسته شود و همگام با او به شکی دچار ، که خوره ی روح و ذهن می شود. بذر شکی که در دل ترلکوفسکی کاشته می شود او را تا پایانی شوم همراهی می کند. او اول داستان دچار نوعی احساس تشدید کننده ی عاطفی می شود که برای او ناشناس است و از منبعی کشف ناشدنی می آید. در اوایل کار همه چیز عادی و بدون مشکل پیش می رود. ترلکوفسکی که با صاحبخانه بر سر قیمت خانه کنار می آید به ظاهر راضی و خشنود به خانه ی جدید نقل مکان می کند. او به زودی متوجه می شود که در خانه جریانی مرموز در حال تکوین است. اول از همه او متجه رفتار خاص همسایگانش می شود که با کوچکترین سر و صدا شروع به کوبیدن به دیوار و سقف می کنند. و حوادث عجیبی که زنجیره وار از پی هم می آیند. مستاجر بی شک داستانی گروتسک است. رولان توپور که در درجه ی اول نقاش و کاریکاتوریستی چیره دست به شمار می آید گویی با نوشتن مستاجر نیز سعی در ترسیم کاریکاتوری می کند که خنده ای تلخ را گوشه ی لب مخاطب می نشاند. زهر خندی که مخاطب را سرزنش می کند و سیاه است. سیاهی بی انتهایی که ترلکوفسکی در آن دست و پا می زند.
مرموز و ترسناک؟
خواننده در برخورد اول با کتاب آن را در ژانر مرموز و ترسناک جا می دهد در حالی که اصلا این طور نیست. مستاجر رازی را بیان نمی کند که بخواهد به آن پاسخ دهد یا آن را آشکار کند. خانه ای که ترلکوفسکی اجاره می کند گونه ای استعاره از جهان است و ترلکوفسکی استعاره از انسانیت و او در این جهان هویت و انسانیت خویش را از کف می دهد و تبدیل به موجودی دیگر می شود و همه با شخصیت های داستان با یکدیگر همکاری می کنند تا وجود ترلکوفسکی را از او بگیرند و هویتی دیگر به او ببخشند. اما سوال اصلی کتاب در این جا است که آیا همه ی این ها در ذهن ترلکوفسکی است یا واقعا این حوادث در اطراف او در جریان اند؟ مستاجر به صورت درد آوری مضحک است. نمی توان آن را ادامه نداد. مهیج است و مخاطب را چنان به دنبال خویش می کشد که احساس بی اختیاری می کند.
مسخ
ترلکوفسکی در اواسط داستان به صورتی کاملا جنون آمیز به موجودی تبدیل می شود که هیچ شباهتی به او ندارد . او به موجودی شگفت آور و عجیب و غریب تبدیل نمی شود بلکه به انسانی با هویتی اجباری مسخ پیدا می کند. گونه ای مسخ انسانی که وجودیت را به بازی می گیرد.
جهانی که توپور خلق می کند جهان مرموز و خونسردی است گویی هر فضای خالی چشمی برای تعقیب انسان هاست و انسان بالاجبار آن را می پذیرد و آن را به گونه ای که هست قبول می کند.. هر چند ترلکوفسکی به عنوان انسانی که این توطئه را فهمیده دست به اعمالی هنجار شکن و نو می زند.استلا که برای ترلکوفسکی بیچاره تنها امید و نماینده ی عشق است نیز از دید ترلکوفسکی جزوی از توطئه به حساب می آید و توپور با این کار حتی عشق را هم مفهومی سیاه و مضحک نمایش می دهد.
مدرنیته ی سیاه
مستاجر رمانی است مدرن که مدرنیته را به سخره گرفته است و جهانی در آن وجود دارد که بسیار شبیه جهان مدرن ما انسان هاست. مستاجر به عنوان کتاب داستان کاملا موفق عمل می کند که در نسخه ی سینمایی آن شاهدش نیستیم. فیلمی که رومن پولانسکی بزرگ از روی این کتاب ساخت بی شک به تغییرات زیادی نیاز داشت تا بتواند همانند رمان عمل کند. استلا که برای ترلکوفسکی بیچاره تنها امید و نماینده ی عشق است نیز از دید ترلکوفسکی جزوی از توطئه به حساب می آید و توپور با این کار حتی عشق را هم مفهومی سیاه و مضحک نمایش می دهد.
در ادبیات گروتسک کمتر رمانی یافت می شود که اینقدر مضحک و اینقدر سیاه باشد.در ادبیات گروتسک کمتر رمانی یافت می شود که اینقدر مضحک و اینقدر سیاه باشد. توپور که در ابتدا کار خود را به عنوان تصویر گر و کاریکاتوریست شرع کرد در همه جای جهان از چنان محبوبیتی برخوردار است که کمتر کسی به آن دست می یابد. ننقاشی هایی تقریبا در بیشتر مجلات فرانسوی و حتی در مجلات خارجی نیز خودنمایی می کند. مستاجر بی شک رمانی است ترس آلود و مبهم که می توان از آن نتیجه های بی شماری گرفت و هر کس از دید خود به داستان به گونه ای می نگرد و با آن انس می گیرد.
5 نظر
Jonathan The Great
عالی. هم رمان، هم فیلم، ترجمه و نیز نقد آن بی نقص و دقیق اند.
مهربانو
داستانش جوریه که آدم رودنبال خودش میکشونه ولی آخرش سیاهی ونیستی هست ازخوندنش پشیمونم .
Masoodi
فوق العاده بود کتابش پیشناهاد میکنم صوتی شم گوش کنین بینظیر بود
ثآرا میران
اولش فکر میکنی یه داستان عشقی هست ،بعد نه انگار جنایی هست ، و دوباره نه … انگار تبدیل میشه به یه داستان دراکولایی و بعد هیچکدوم این ها نیست .
فقط یک آدم اجتماعی ، جویای صلح و عشق، و معمولی البته ، بر اثر قوانین خشک و دست و پاگیر و متعصبانه ، به فردی شکاک و پرخاشگر و بدبخت تبدیل میشه .و از موجودیت خودش دور میافته.
و این عین زندگی ماست .
زهره امینی
کتاب فوق العاده ای بود؛ در حقیقت همه ما در این جهان به گونه ای مسخ شده ایم و با خود بیگانه ایم.