این مقاله را به اشتراک بگذارید
بالاخره کلاه سرمان میرود یا نه؟
احسان راسخی
کتابخوانها هم با هم متفاوتاند. جدای از بحث سلیقه در خواندن محتوا، خریدن و یا نخریدن کتابی خاص هم آنها را به بحث با یکدیگر وامیدارد. در میان قشر فرهنگی هستند کسانی که اصرار دارند همه کتابهای موردعلاقه را بخرند و شمار دیگری به دلایلی پا روی نفسشان میگذارند و به کتابهای دیجیتال و امانت از کتابخانهها اکتفا میکنند.
موضوعی که مدتها ذهنم را به خود مشغول کرده و مرا به کلنجار رفتن با دوستان واداشته این است که کتاب بخرم یا نه؟ بهتر است بگویم بابت هر کتابی که دوست دارم و هر زمان که آن را میخوانم از آن لذت میبرم پولی پرداخت کنم یا نه؟
در محل کارم، دو نفر از همکاران با اینکه از کتابخوانان حرفهای و اهلفن محسوب میشوند در باب خرید کتاب نظرات متفاوت و متناقضی با هم دارند.
یکی از آنها که نویسنده قابلی نیز هست در خرید کتاب حدی نمیشناسد. حتماً باید از هر نسخه کتابی که در بازار هست یکی داشته باشد. افراط او حتی برای خانوادهاش هم مشکلاتی به وجود آورده است. با اینکه کتاب اصلیترین ابزار حرفهاش محسوب میشود اما باز فرصت خواندن خیلی از کتابها را تا آخر عمر هم شاید پیدا نکند. او با اینکه در نهان هم میداند در خواندن بسیاری ناکام خواهد ماند، اما باز به امید روزی که سروکلهی چشمانش در بین کاغذهای کتب مهجور پیدا شود آنها را میخرد. از بسیاری از کتابها هم بیش از یک نسخه دارد!
همکار دیگرم هم از صاحبنظران حوزه کتاب است و بخش قابل توجهی از زندگی و تلاش خود را به این بخش معطوف ساخته است. به نظر او حقیقتاً کتابهای ضروری که یک نفر باید داشته باشد بیش از یک قفسه نخواهد بود. جمع کردن کتاب هم هزینههای خودش را دارد. علاوه بر پولی که برای خرید باید بپردازیم به فضای کافی در خانه هم نیاز داریم. سختترین قسمت کتابداری هم اثاثکشی است که حقیقتاً سخت است. با این همه گرانی هم که نمیتوانی تا مدتها صاحب خانهای شخصی شوی.
در هر حال من ماندهام بین این دو فرهیخته اهلفن و صاحبنظر که چه باید کرد. هر کاری که پیرامون این موضوع انجام دهم نقض یکی از دو نظر است.
به نظر میرسد نظرات دوست دوم از امتیاز بالاتری برخوردار باشد اما نه آنقدر که فقط تعداد کمی کتاب در گوشهای از خانه و یا در کمدی کوچک داشته باشیم.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که عصر جمعه که هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشید وسوسه شوید به سراغ کتابی که دوستش دارید (برای من گتسبی بزرگ و یا وداع با اسلحه و …) بروید و چند خطی را محض تفریح بخوانید و یا آنقدر کتاب داشته باشید تا بتوانید برای سفری احتمالی خوراک روحی کافی فراهم کنید. این اولین دلیلی است که مرا وادار میکند هر کتابی را که دوست دارم بخرم، اما به تضمین اینکه حتماً بخوانمش.
به نظر میرسد مهمترین نکته رعایت اعتدال است. چرا باید آنقدر کتاب داشته باشی که در انباری و یا کمد دیواری و یا پستوی خانه خوراک حشرات شوند و یا از بوی کهنگیشان بفهمی که نم کشیدهاند؛ یا آنقدر کتابخانهات وسعت داشته باشد که در خانه نتوانی راحت راه بروی! این را هم نمیتوان پذیرفت که کل کتابها یک قفسه بیشتر نباشد و بعد از مدتی فراموش کنی که چه عنوانی را خواندهای و یا نخواندهای!
هزینه کتاب در سبد خرید ماهیانه مثل مبلغی که برای خرید گوشت و صورتحسابهای آب و برق میپردازیم باید مجزا و سازماندهی شده باشد اما نه آنقدر که سایر هزینهها را تحتالشعاع خود قرار دهد. خوبیها هم مثل چیزهای دیگر نیازمند انضباطند. همانقدر که داشتن پالتویی با جنس خوب در زمستان اهمیت دارد، داشتن کتابهایی که از بودنشان در کنار خود لذت میبریم هم مهم است.
به نقل از الف کتاب