این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره کتاب «فقط برایم نامه بنویس» نوشته اورلاندو فیجز
عشاق گولاگ
فرزانه محمدیخانقشلاقی*
گرهخوردن تاریخ و ادبیات به یکدیگر در قالب یک روایت داستانی، برای آنانکه بازسازی واقعیت در ادبیات را سرآغاز ادراک و فهم عمیقتر مسئله زیست در جهان انسانی میدانند، ژانری حائز اهمیت محسوب میشود. «فقط برایم نامه بنویس: عشاق گولاگ» (انتشارات مازیار، ترجمه غلامحسین میرزاصالح) نوشته اورلاندو فیجز انگلیسی در گستره متنوع آثار رئالیستی، در جایگاه حداکثری امکان بازسازی واقعیت بر اساس شواهد و اسناد ایستاده است. این اثر، روایتی مستندگونه و پژوهشمحور از داستان نامهنگاریهای دو عاشق، لف میشچنکو و اسوتلانا ایوانوآ، از ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۴در شوروی زمان استالین است. فیجز در ۲۰۰۷، یعنی زمان کشف این مجموعه مکاتبات خصوصی توسط موسسه مموریال که به پژوهش در تاریخ گولاگ (اردوگاههای کار اجباری در اتحاد جماهیر شوروی) پرداخته، در مسکو اقامت داشته است. «فقط برایم نامه بنویس» علاوه بر این نامهها از اسناد معتبر دیگر و مصاحبه با لف و اسوتلانا و خانواده و دوستان آنها و سایر زندانیان اردوگاه نیز بهره برده است. بدنه اصلی اثر، ترجمه نامههای منتخبی از این مجموعه، همراه با روایات، اسناد و حتی عکسهایی است که متن را روانتر، روشنتر و واقعگرایانهتر میسازد. این قطعات، که مستقیم از تاریخ آمدهاند، با کمترین میزان دخالت نویسنده برای ایجاد یک کل، در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
لف و اسوتلانا، هر دو، دانشجوی فیزیک بودند و خاطره نخستین دیدارشان نیز به دانشکده فیزیک مسکو باز میگردد. هر دو بر این باور بودند که عشقشان از نوع عشق در نگاه اول نبوده است، بلکه با «همدلی زیاد» ساخته شده است. لف بیش از هفتاد سال بعد از نخستین دیدارشان، در مصاحبهای گفت: «فقط این نبود که ما دیوانهوار همدیگر را دوست داشتیم، بلکه یک کشش ژرف و ناگسستنی بین ما بود.» فصل نخست کتاب، بازگویی این آشنایی همراه با شرحی از پیشنه متفاوت خانوادگی هر یک است. رابطه میان لف و اسوتلانا در حال جانگرفتن بود که خبر حمله آلمانها به شوروی در ۱۹۴۱، چگونگی فرجام آن را به حال تعلیق درآورد. لف برای رفتن به جبهه داوطلب و موظف به انتقال تدارکات از انبارهای مسکو به جبهه شد.
فصل دوم کتاب، شرح هرجومرج و بینظمی نیروهای شوروی، پیشروی آلمانها و درنهایت دستگیری لف توسط آلمانها است. آنها، لف را نخست به عنوان مترجم به کار گرفتند و سپس به بریگارد کار اجباری اعزام کردند. اما لف از اردوگاه فرار میکند و به منطقه تحت اشغال نیروهای آمریکایی میرسد. او پیشنهاد مهاجرت به آمریکا را، به دلیل دلبستگی به اسوتلانا و اینکه هنوز به وجود عدالت در شوروی ایمان داشت، نپذیرفت، و درنتیجه به ارتش سرخ تحویل داده شد. لف بر اساس قانون اتحاد جماهیر شوروی، به دلیل اسیرشدن در دست دشمن، متهم به خیانت بر ضد مام وطن و در ۱۹۴۵ به مرگ محکوم شد، اما بر طبق روال، حکم بلافاصله به ده سال اسارت در اردوگاه کاردرمانی یا گولاگ تبدیل گشت.
در سال ۱۹۴۶ لف با ناامیدی تمام، از محوطه تهیه الوار در زندان پچورا (نزدیک به قطب شمال)، نامهای برای عمهاش نوشت و در آن، حال اسوتلانا را که در این سالها با یاد او اما در بیخبری گذشته بود جویا شد. این نامه همه چیز را دگرگون کرد. اسوتلانا که از زندهبودن لف ناامید شده بود با شنیدن خبر، شروع کرد به نوشتن نامه و این آغاز نامهنگاریهایی بود که تا زمان آزادی لف، به مدت هشت سال و نیم ادامه داشت. نامهها در ابتدا با توجه به قوانین مربوط به سانسور، با رمزنگاری و احتیاط کامل نوشته میشدند، اما به مرور با یافتن راههایی برای دورزدن ماموران سانسور و با قاچاق نامهها، روند دیگری پیدا میکنند.
در طول این سالها لف و اسوتلانا، با وجود قوانین سختگیرانه گولاگ، به واسطه هماهنگی رمزنگارانه در نامهها، چهار مرتبه موفق به دیدار یکدیگر میشوند. فصلهای سوم تا یازدهم کتاب، گزیدهای از نامههای لف و اسوتلانا به یکدیگر، همراه با بازسازی تاریخی و روایاتی است که به کاربسط محتویات درون نامهها میپردازد.
این نامهها چونان ماکت کوچکی از زندگی، انباشته از شرح روزمرگی، امید و ناامیدی، عشق و گاه مشاجره، غم و حتی گاه شادی، و به عبارت دیگر خود زندگی است، ولی زندگی سخت و سرد در سایه نظامی بیرحم. محبت میان لف و اسوتلانا به کالبدی نیاز داشت تا باقی بماند و صاحبانش را امید حیات ببخشد، و کلمه این کالبد را فراهم میآورد. کلمه نجاتدهنده عشق و دوستی، امید و زیست انسانی این دو، لف و اسوتلانا، و به ویژه لف است. لف در یکی از نامههایش به اسوتلانا مینویسد: «نامههای تو همیشه مونس من هستند و جایگزین هر چیزی که از دست دادهام ــ مردم، موسیقی، کتاب.» و اسوتلانا که به شعر و شاعری روی آورده مینویسد: «مدتها در درگاه ایستادم/ اما بعد به خود آمدم و روانه شدم/ در راه میان خردهسنگها/ یافتم نشانه آرامش و شادی را/ نعل اسبی که آویزم بر فراز درگاهت/ آوردم که کنم تقسیم شادیام با تو…»
این نامهها با وجود محدودیتهایی که نویسندگانش با آن مواجه بودند علاوه بر روایت تاریخ شفاهی اردوگاههای کار اجباری، آشکارگی ضعفها و ظرفیتهای انسانی، فرای زمان و مکان است. به عبارت دیگر اثر بسان ماشین زمان عمل میکند و خواننده را به میان موقعیت تاریخی و داستانی پرتاب میکند، اما کار عمده تشریح و جستوجو و حتی انتخاب موضوع اصلی اثر به عهده خود خواننده است. به واقع موضوع اصلی اثر چیست؟ تاریخ شفاهی شوروی زمان استالین و گولاگ؟ مسخشدگی انسانهای حتی هوشیار با ایدئولوژیهایی که نهاد قدرت مبلغ آنها است؟ داستان ظهور ظرفیتها و امکانات انسانی در موقعیتهای ویژه و چه بسا دردناک تاریخی؟ و یا داستان معجزه کلمه برای زیست انسانی؟
با مرگ استالین و بخشودگیهای گسترده زندانیان سیاسی، لف نیز با اندک تخفیفی در ۱۹۵۴ آزاد میشود، و در ۱۹۵۵ اجازه اقامت در مسکو را به دست آورده و با اسوتلانا ازدواج میکند.
*منتقد و پژوهشگر
نام کتاب: فقط برایم نامه بنویس
نویسنده: اورلاندو فیجز
مترجم: غلامحسین میرزاصالح
ناشر: مازیار
آرمان