این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاریخ هنری در پرتو نظریات فلسفی
نگاهی به کتاب «درآمدی بر نظریه و اندیشه انتقادی در تاریخ هنر» اثر حمید کمرشکن
دکتر علی غزالیفر*
سال ۱۲۶۴ هجری شمسی کار نقاشی آغاز شد و سال ۱۲۶۹ تابلو به پایان رسید. محمد غفاری (۱۲۲۴-۱۳۱۹ ه.ش)، معروف به کمال الملک، تابلوی مشهور "تالار آیینه" را با رنگروغن در طی پنج سال روی بومی در ابعاد ۱۲۰×91 سانتیمتر رسم کرد. در تالار مجلل و بزرگی پر از آیینه، ناصرالدینشاه (۱۲۱۰-۱۲۷۵ ه.ش)، روبهروی پنجره بزرگی روی یک صندلی اعیانی نشسته، شمشیر را روی پاهای خود گذاشته و با دو دست آن را گرفته، و به بیرون خیره شده است. نور آفتاب نیمروزی به درون تابیده و بر کف تالار افتاده، فضای تالار کاملا روشن است و انعکاس آینهها در یکدیگر دیده میشود. به جز کف تالار که با قالیهای زیبایی فرش شده، سقف و دورتادور تالار آینهکاری شده است. سه چلچراغ بزرگ از سقف آویزان است و تصاویر آنها در آینهها افتاده است. اگر کسی به کاخ گلستان برود و تالار آیینه را ببیند، متوجه میشود که کمالالملک این تالار را بزرگتر و زیباتر از آنچه هست به تصویر کشیده است. چرا؟
وقتی به این تابلوی زیبا نگاه میکنیم، علاوه بر حظ بصری و تجربه زیباییشناختی، پرسشهایی به ذهن ما خطور میکند. در مواجهه با یک اثر هنری، احساس و افکار ما درهم میآمیزند. در اینجا نیز چنین پرسشهایی به ذهن خطور میکند: این تابلو چه نسبتی با وضعیت سیاسی و اجتماعی زمان قاجار دارد؟ آیا برای درک تابلو باید آن شرایط را بدانیم یا برعکس، تابلو باعث میشود که آن شرایط را بهتر بفهمیم؟ یا هر دو با هم؟ این اثر چه نسبتی با نقاشی سنتی ایران و نیز چه نسبتی با نقاشی پسارنسانس اروپایی دارد؟ وجوه شباهت و تفاوت نقاشی کمالالملک با نقاشان معاصرش چیست؟ جنبههای صریح و ضمنی این اثر هنری کداماند؟ عناصر برجسته آن چیست؟ ناصرالدینشاه قاجار یا آیینهها یا فضا؟ آیا نمادهای رمزی یا سمبلیک در این تابلو جای دارد؟ چگونه میتوان آنها را پیدا کرد؟ رمز آنها چگونه گشوده میشود؟ چه تکنیکها، مواد و رنگهایی برای تهیه آن بهکار رفته است؟ مخاطب این اثر کیست؟ خود شاه قاجار؟درباریان؟ خاندان سلطنتی؟ یا مهمانان و سفیران خارجی؟ آیا این نقاشی محافظهکارانه است یا نقادانه و روشنفکرانه؟ آیا روح این نقاشی مردانه است؟ اگر زنی آن را رسم میکرد، چگونه از آب درمیآمد؟ اصلا چه نسبتی میان این تابلو و جنسیت وجود دارد؟ آیا میتوان از این اثر هنری به ذهن نقاش راه یافت و ضمیر ناخودآگاه وی را کشف کرد؟ چرا کار این تابلو پنج سال به طول انجامید؟ آیا این امر دلالتهای خاصی دارد؟ چه تقابلها و دوگانههایی در این تابلو وجود دارد؟ اصلا یک سوال اساس: چه پرسشهایی را باید مطرح کرد؟ و چرا؟ بیاغراق میتوان هزاران پرسش دیگر درباره این این تابلوی نفیس مطرح کرد. حال اگر در مواجهه با فقط یک تابلوی نقاشی وضعیت این چنین باشد، در ارتباط با تاریخ هنر چه وضعی پیش خواهد آمد؟
هنر یکی از بزرگترین دستاوردهای انسان است و مانند سایر دستاوردهای انسان تاریخ دارد و بهخاطر سابقه بسیار کهنی که دارد، تاریخ آن هزاران سال را در برمیگیرد. لذا تاریخ هنر بسیار پیچیده و گسترده است. این را اضافه کنیم به تنوع فراوان هنرهای مختلف تا آشکار شود با چه پدیده بزرگ و پیچیدهای مواجهیم. این گستردگی و پیچیدگی تبعات زیادی دارد. یکی از آن تبعات در حوزه فهم رخ میدهد. ما در مواجهه با هنرهای تجسمی، آنها را فقط نمیبینیم، بلکه فهم ما نیز به کار میافتد و برای ما پرسشهای پیش میآید. اما نکته مهم و کلیدی آن است که طرح سوال مکانیسم خاصی دارد و امر بیقاعده و بدون ضابطهای نیست. اینکه چگونه و چه سوالاتی را باید در مواجهه با اثر هنری پیش کشید، چارچوب خاص خود را دارد. نظریه هنری کمک میکند که پرسشها را تنظیم و تدوین کنیم. در مرحله بعد میخواهیم به پرسشها پاسخ دهیم. روششناسی یا متدولوژی فرآیندی است که با این هدف انجام میشود که این نوع پرسشها پاسخ داده شوند. این کتاب به متدولوژی و نظریاتی میپردازد که در مواجهه با تاریخ هنر بهکار گرفته میشوند یا باید بهکار گرفته شوند.
گستردگی و پیچیدگی هنرها باعث شده که نتوان یک نظریه کلی و خالص داشته باشیم که با آن از پس فهم و تفسیر و تبیین همه آثار هنری بربیاییم. به همین دلیل با مجموعه بسیار متنوعی از نظریهها سروکار داریم. هر کدام از نظریهها به جنبه خاصی از اثر هنری میپردازد و در همان زمینه روشنیبخش است. البته همانطور که هر نظریه مزیت خاصی دارد، هر کدام محدویت خاص خود را نیز دارد. به دلیل همین محدودیت نمیتوان هر نظریهای را برای هر اثر هنری بهکار گرفت. به عبارت دیگر نظریههای گوناگون نسبت یکسانی با همه آثار هنری ندارند. دیگر اینکه برای نقد آثار هنری هم نیازمند نظریه هستیم؛ زیرا بدون مبنای نظری امکان داوری و گفتگو درباره آثار هنری وجود ندارد. نظریات معیار داوری همگانی در این زمینه هستند. با در نظر گرفتن این چند نکته باید این مطلب را هم بیفزاییم که در مواجهه با تاریخ هنر این مطلب از هر نظر مضاعف میشود. واضح است که نمیتوان برای پدیده بزرگی همچون تاریخ هنر فقط با یک نظریه واحد و کلی به همه آثار هنری پرداخت. هدف این کتاب نیز بهکارگیری نظریات گوناگون برای بررسی و تدوین تاریخ هنر است. البته در این اثر تمرکز بر هنرهای تجسمی است و نه همه هنرها.
پس از مقدمه، فصل اول به کلیاتی درباره خود مفهوم نظریه اختصاص دارد. از فصل دوم تا ششم، مهمترین نظریات مطرح میشود. هرمنوتیک، شمایلنگاری و شمایلشناسی، نشانهشناسی، نظریات مارکسیستی، نظریات فمنیستی، مطالعات پسااستعماری، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، شالودهشکنی و پستمدرنیسم مواردی هستند که هر کدام در بخش جداگانهای توضیح داده میشوند. بهخاطر اهمیت روانکاوی، یک فصل کامل، فصل پنجم، به آن اختصاص یافته است و نظریات سه روانکاو بزرگ بررسی میشود؛ فروید، یونگ و لکان. از ویژگیهای مثبت کتاب این است که مباحث همراه با مثال است. در فصل آخر نیز مثالهای گوناگونی برای هر کدام از نظریهها مطرح میشود و بررسی میگردد؛ یعنی نظریات بر آثار هنری بهطور مفصل تطبیق داده میشود. این نوع بررسی علاوه بر تقویت یادگیری، نحوه بهکارگیری و عملیاتیکردن نظریهها در تاریخ هنر را هم بهخوبی نشان میدهد. همچنین نویسنده از ذکر مثالهای ایرانی غافل نمانده و تا جایی که توانسته است نظریات را در بررسی هنرهای ایرانی نیز بهکار گرفته است.
این کتاب علیرغم حجم نهچندان زیادش، در موضوع خود اثر جامعی است و تقریبا همه نظریات مربوطه را گردآوری کرده است. تالیفیبودن آن برای مخاطبان ایرانی نیز مزیت دیگری برای آن بهشمار میآید، بهویژه که نثر روشن و روانی هم دارد. اگرچه مخاطبان اصلی این اثر دانشجویان رشتههای هنر هستند، اما عموم علاقمندان میتوانند از آن بهره گیرند.
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
*****
«درآمدی بر نظریه و اندیشهی انتقادی در تاریخ هنر»
نویسنده: حمید کشمیرشکن
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۶
۲۲۸ صفحه، ۲۳۰۰۰ تومان