این مقاله را به اشتراک بگذارید
ضیافتی برای خوشبختی و اخلاق
فرزانه محمدیخانقشلاقی*
پرسش از جوهره خوشبختی، و نقش آن در زندگی انسان، پیوسته با تاریخ تفکر همراه بوده است. پویش در پاسخهایی که از روزگار باستان تا به امروز، در حوزههای مختلف، به پرسش از این مفهوم گریزپا داده شده، بار گرانی است که کتاب «در جستوجوی خوشبختی» (ترجمه افشین خاکباز، فرهنگ نشر نو) نوشته سیسلا بوک، نویسنده و متفکر حوزه اخلاق، بر دوش دارد.
«در جستوجوی خوشبختی» چونان ضیافتی است، که در آن، فارغ از بند زمان، اجتماعی از فیلسوفان، متفکران دینی، شاعران، و نویسندگان قدیم و جدید همراه با دانشمندان علوم طبیعی و اجتماعی عصر ما گرد هم آمدهاند تا درباره خوشبختی مباحثه کنند. نتیجه توفانی خواهد بود از اندیشههای گوناگون، که برای مخاطب به مثابه مجالی است برای تفکر و ادراک گستره کلان و وجوه متنوع مفهوم گریزپای خوشبختی.
سیسلا بوک در کتاب «در جستوجوی خوشبختی»، دو هدف عمده را در ۹ بخش دنبال میکند. هدف نخست، قراردادن یافتههای جدید دانشمندان علوم طبیعی و علوم اجتماعی در کنار سنتهای تفکر فیلسوفان، اندیشمندان دینی، تاریخنگاران، شاعران، و نویسندگان است؛ از منظر بوک «بررسی همزمان برداشتهای متفاوت از خوشبختی به ما اجازه میدهد غنای آنها را بسنجیم…» هدف دوم، بررسی رابطه مساله خوشبختی و اخلاق است. نویسنده در سراسر کتاب، برای تمرکز بر جنبههای اخلاقی و فراهمآوردن امکان دستیابی به درک کاملتر موضوع، در مقابل نظرات مختلف درباره شرایط خوشبختی، پرسشهایی را مطرح میکند که آنها را پرسشهای «بله، اما» مینامد. به عبارت دیگر بحث بدون سیستم منظم از پیش معینشده، بلکه بیشتر به شیوه نوشتههای مونتنی، مانند گفتوگو و تفکر همزمان به پیش میرود، و کموبیش با شکاکیت مونتنی.
کتاب مسیرش برای جستوجوی خوشبختی را از تجربه میآغازد. نویسنده تاکید میکند که برای دریافت ادراک روشنتری از خوشبختی باید تجربه خوشبختی یا خوشبختی به مثابه یک تجربه انسانی، از نظر بگذرد. او ابزارهای متعددی را برای دریافت شکلهای متنوع تجربه خوشبختی پیشنهاد میکند، از جمله دروننگری، استفاده از خودزندگینامهها، روایتهای افراد از زندگی خود، آثار هنری، پژوهشهای علمی و تجربههای فکری. از منظر بوک، بدون درنظرگرفتن آنچه خودمان به شکل تجربی درباره خوشبختی آموختهایم و آنچه دیگران در خودزندگینامهها یا ادبیات و هنر به ما منتقل میکنند، نتیجهگیری از یافتههای فیلسوفان و دانشمندان علوم اجتماعی ره به خطا میبرد و نیز تهی از اندیشه و یکسویه خواهد بود. اما در لایهای عمیقتر باید پرسید که آیا خوشبختی همین تجربه یا تجربههای خوشایند است؟ برای پاسخ یا به عبارت دقیقتر، به چالشکشیدن این پرسش، نویسنده از ماشین تجربه رابرت نوزیک یاد میکند. در این آزمایش فکری نوزیک پیشنهاد میکند تصور کنید به ماشین تجربهای متصل هستید که رها از واقعیت، مغز را چنان شبیهسازی میکند که شما مدام در حال تجربه خوشایند باشید. آیا حاضرید تا پایان عمر به این دستگاه متصل باشید تا تجربههای زندگی شما را از پیش برنامهریزی کند، تجربههایی که واقعی نیستند، اما سراسر رضایت بخشاند؟ آیا چیزی جز این تجربه خوشایند نمیتواند در زندگی اهمیت داشته باشد؟ آیا تجربه خوشایند بهتنهایی برای خوشبختی کافی است؟
مسیر کتاب با شرکت در ضیافتی از اندیشهها و پرسپکتیوهای مختلف در باب خوشبختی، از سقراط، افلاطون، ارسطو و سنکا تا کانت و پاسکال ادامه مییابد. بخشهایی با عناوین «تعریفهای ناسازگار» و «در باب زندگی خوش»، جمعآوری موازی این نگاههای متفاوت و گاه متناقض است. بر اساس آنچه این اندیشمندان در طول تاریخ در باب خوشبختی گفتهاند، خوشبختی را میتوان از دو سوی کلی دید و تعریف کرد، خوشبختی به مثابه احساسی ذهنی و درونی، و خوشبختی به مثابه موقعیتی عینی و بیرونی. از منظر نویسنده، با وجود در اولویتبودن تجربه ذهنی خوشبختی اما «هریک از این دو دیدگاه میتواند به رفع اشتباهات و پیشداوریهای دیدگاه دیگر کمک کند.» بوک، همراه با روایت این دیدگاههای ذهنی و عینی، بحث را از منظر اخلاقی نیز دنبال میکند. او پرسشهای اخلاقی را در جایجای اثر در مقابل نظرات و دیدگاههای مختلف در باب خوشبختی مطرح میکند، و درنتیجه وارد نوعی گفتوگو میشود؛ گفتوگویی که ره به پاسخ قطعی نمیبرد، اما وجوه گسترده و پیچیده موضوع را به نمایش میگذارد. در بخشی با عنوان «سنجش»، از تاریخچه تلاش برای سنجش و اندازهگیری کمی خوشبختی سخن به میان میآید، و درنهایت به دنبال پرسش از چگونگی وجود علم خوشبختی، نویسنده از پژوهشگرانی نام میبرد که با مطالعات میانرشتهای و همکاری مشترک در حوزههای علوم طبیعی و اجتماعی، و انسانگرایی، نتیجهگیریهای سطحی در حوزه خوشبختی و اخلاق را به چالش میکشند. بخش ششم با عنوان «فراسوی خلق و خو» درباره رابطه میان خلقوخو با شادی و افسردگی بحث میکند، و اینکه تمایلات گوناگون انسانی چگونه با خوشبختی یا شوربختی مرتبط میشوند. بخش هفتم، اندیشه فروید در «تمدن و نارضایتیهایش» و راسل در «فتح خوشبختی» درباره خوشبختی، را کنار هم قرار میدهد و خوانشی مقایسهای از این دو نظرگاه ارائه میدهد. در این میان نویسنده نقبی نیز به شرایط و زمینههایی که این دو اثر در آن شکل گرفتهاند، میزند و تاثیر تجربه بر نویسنده و نحوه عکسالعمل به آن را مورد مطالعه قرار میدهد. بخش هشتم، مساله توهم درباره خوشبختی خویشتن، و چگونگی وظیفه اخلاقی خود فرد و دیگران نسبت به این توهم را مورد بررسی قرار میدهد. بخش نهم نیز نتیجهگیری و پایان سخن کوچکی درباره مسیری است که کتاب پیموده. بهواقع کتاب سیسلا بوک، بدون آنالیزهای ساختارمند، و بدون نتیجهگیریهای قطعی، تنها به مثابه چراغی است بر گستره عظیم چیستی خوشبختی و رابطه آن با اخلاق. کتاب مخاطب را با فوج عظیمی از اندیشهها، برای تفکر و تعمق تنها میگذارد، و بدون هیچگونه دستورالعمل ویژه برای خوشبختی، مخاطب را با حساسیتهایی تازه ایجادشده، برای مواجهه با زندگی و خوشبختی (بهعنوان یکی از مفاهیم پیوسته به زندگی انسانی) به میدان نبرد بازمیگرداند.
* منتقد و پژوهشگر
به نقل از آرمان