این مقاله را به اشتراک بگذارید
پرسش از جهان کافکایی و تقدسزدایی از نویسنده پراگی!
نگاهی به کتاب «کافکا به روایت بنیامین» اثر هرمان شوپن هویرز/ ترجمهی کوروش بیت سرکیس
مجتاب هوشیار محبوب
«کافکا به روایت بنیامین» عنوان کتابی است به گردآوری هرمان شوپن هویرز که دربرگیرنده متنها، نامهها و یادداشتهای والتر بنیامین در طول یک دهه عمر خود است. متنهای بنیامین در این کتاب چهار اثر کامل دربارهی کافکاست، و بخش «استناد در نامهها» شامل مکاتبات این فیلسوف است با شخصیتهایی نظیر گرشوم شولم، تئودور آدورنو و ورنر کرافت. گردآورندهی این کتاب یادداشتهای بنیامین را به لحاظ زمانی به پنج بخش تقسیم کرده است: یادداشتهای تا سال ۱۹۲۸، یادداشتهای تا سال ۱۹۳۱، یادداشتهای تا ژوئن ۱۹۳۴، یادداشتهای تا اوت ۱۹۳۴ و در آخر یادداشتهایی که از سپتامبر ۱۹۳۴ به بعد به رشته تحریر درآمدهاند.
هرمان شوپن هویرز گردآورنده این کتاب از سرویراستاران مجموعه آثار بنیامین، شاگرد فیلسوفانی نظیر گئورک گادامر، ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو بوده است که تز دکتری خود را در سال ۱۹۵۶ با عنوان «پژوهشهایی در باب نظریهی زبان هایدگر» نوشت. او از دستیاران آدورنو در موسسهی پژوهشهای اجتماعی (مکتب فرانکفورت) بوده و طی درسگفتارهای خود در باب دیالکتیک روشنگری سهم مهمی در معرفی مکتب فرانکفورت داشته است. او در این کتاب (کافکا به روایت بنیامین) نخست متنهای کامل بنیامین بنا به اهمیتشان، بعد مجموعه نظرات مولف درباره کافکا که در مکاتباتش قابل استخراج بوده، و در نهایت یادداشتهای کوتاه بنیامین را در سه باب منتشر کرده است. کوروش بیت سرکیس مترجم این کتاب نوشته است: «نوشتارهای فلسفی او [هرمان شوپن هویرز]» بیشتر دربارهی پرسش از فلسفهی زبان، بازنگری اندیشهی انتقادی، زیباشناسی و نظریهی فرهنگ است که در آنها به عقاید و آرای هایدگر، کیرکگور و بنیامین نیز پرداخته است.»
فرانتس کافکا (۱۹۲۴-۱۸۸۳) از مهمترین نویسندگان سده بیستم به حساب میآید. اگر تنها معیار ما دامنهی تاثیر گذاری او باشد احتمالا او را باید در کنار دو نویسنده ایرلندی و فرانسوی یعنی جیمز جویس و مارسل پروست قرار دهیم، هر چند نویسندگانی نظیر میلان کوندرا خیلی زود و بدون شک انگشتشان را روی آثار فرانتس کافکا میگذارند… روی جهان عجیبی که دیرزمانی است با عنوان «جهان کافکایی» میشناسیم؛ جهانی غریب تمثیلی، آیرونیک و در آثار هنری-ادبی با شِمایی بدیع و نوآورانه. «کافکا به روایت بنیامین» سندی است از این که والتر بنامین سالهای بسیاری را روی آثار این نویسندهی پراگی مداقه کرده است. خصوصا نامههای بنیامین به گرشوم شولم، تئودور آدورنو و ورنر کرافت نشاندهندهی پیگیریهای بردوام او در این زمینه است. اما این شیفتگی بنیامین به کافکا نه تنها او را درگیر هالهی قدسی نکرده است، بلکه به دلیل تفاسیر این چنینی باعث شده رویکردی متن محور به آثار کافکا داشته باشد.
بدون تردید یکی از مهمترین علتهای تقدس مآبی در تاویل آثار کافکا، نوشتههای ماکس برود رفیق گرمابه و همپیالهی کافکاست. کسی که کافکا بخش مهمی از آثارش را بدو سپرد تا بعد از خواندن بسوزاند. ماکس برود احتمالا به فرانتس کافکا این قول را داده بود اما او نه تنها بعد از مطالعهی رمانهای معروف کافکا نظیر «محاکمه» و «قصر»، آنها را نسوزاند، که آنها را منتشر کرد تا کسانی همچون ام وِلک به ویراستار آثار کافکا بتازند. این مسئله موضوع جستار «آداب جوانمردی»، سومین مقالهی بنیامین در کتاب «کافکا به روایت بنیامین» است. درست یک بخش قبل از انتقاد تند و تیز بنیامین از ماکس برود. اما پیش از این انتقاد، بنیامین در بخش «آداب جوانمردی» طرف ماکس برود را میگیرد و مینویسد: «واهمهی نویسنده [فرانتس کافکا] از انتشار آثارش ناشی از این اعتقاد بود که آنها کامل نیستند و نه این که قصد پنهان کردن آنها را داشته باشد.» بنیامین در این بخش مینویسد: «حملهی او [ام وِلک] به برود سندی است بر ناآاهی او از تمام دغدغههایی که کافکا داشته است. در برابر این مرد دوچندان خاموش، از آداب جوانمردی او کاری ساخته نیست. تنها کاری که باید بکند این است که از ترک بلند اسب خود فرود آید.»
اما آنچه در مقالهی «ماکس برود: فرانتس کافکا.» میخوانیم نگرش انتقادی بنیامین به تز بنیادی برود در باب آثار کافکاست؛ تزی که البته تا سالها بعد در تاویلهای روی آثار کافکا تاثیرگذار بود. ایدهی اساسی ماکس برود در تفسیرش از جهان و آثار کافکا ایدهای است با همان هالهی قدسی که پیشتر از آن سخن گفتیم. بنیامین مینویسد: «تز مولف این است که کافکا در راه تشرف به مقام قداست است. اما از طرف دیگر رویکردی که به مسئله دارد از هر جهت ساده لوحانه است. بارزترین خصلت این شیوهی برخورد، فقدان فاصله انتقادی است.»
نگاه دقیق و وسواس بنیامین در تحلیل نوشتههای برود، بیش از همه در جایی از مقالهاش نمود پیدا میکند که به عکس کافکا و برود اشاره میکند. آنجا که برود ذیل عکسی که منتشر کرده مینویسد: «فرانتسِ ما». بنیامین معتقد است شیوهای که برود برای نوشتن در باب زندگی و آثار کافکا اختیار کرده است شیوهای است درآمیخته با نوعی پارسایی که برآمده از تظاهر به همنشینی با نویسنده است. او بنا به همین گزاره میگوید ماکس برود با این احوال، زهد فروشی را به حد اعلا رسانده است.
بنیامین در یادداشتها و مقالاتی که بر آثار کافکا نوشته است نشان میدهد چطور میتوان جهان داستانی نویسنده را فارغ از نگرشی برون ذات بررسی کرد. او برای همین هم مهمترین منبع تحلیل آثار کافکا را متنِ اثر قرار میدهد. جالب است که او در اولین جستار این کتاب «فرانتس کافکا: به مناسبت دهمین سالگرد مرگ او» از تمثیل استفاده میکند؛ عنصری که کاربرد آن در ادبیات مدرن با فرانتس کافکا رویهای تازه آغاز کرد. تمثیلی که بنیامین از آن بهره میبرد بازگوییِ حکایتی است که پیشتر الکساندر پوشکین روایت کرده است. صدراعظم پوتمکین، از افسردگی شدیدی رنج میبرد و کوچکترین زمانش را هم برای رتق و فتق امور صرف نمیکند. کارها روی هم تلنبار شده است و اطرافیان پوتمکین جسارت آن را ندارند که به صدراعظم نزدیک شوند تا اینکه کارمند دونی به نام شوالکین در تعجب همگان میگوید اصلا لازم نیست این قدر سخت بگیرند و کافی است تمام اسناد را به او بسپارند تا بروَد امضای صدراعظم را پای برگهها بیاورد. او وارد اتاق پوتمکین میشود، پوتمکین مثل خواب زدهها، مات و مبهوت او را نگاه میکند و شوالکین بی حرف پس و پیش پروندهها را یکی یکی زیر دست پوتمکین میگذارد و صدراعظم هم بی آنکه چندان دقتی به خرج دهد ماشین وار همهی پروندهها را امضا میکند. شوالکین سینهاش را بالا میگیرد، و همهی پروندهها را نزد کارمندان ارشد میبرد تا به آنها بفهماند که لازم نیست همه چیز را این قدر سخت بگیرند. همه متحیرانه تمام پروندهها را باز میکنند و میبینند زیر پای پروندهها چنین امضا شده است: شوالکین … شوالکین… شوالکین.
بنیامین میگوید این داستان که بشارت دهندهی آثار کافکاست در سیطرهی رمز و رازهایی است که جهان آثار کافکا را دربرگفته. جهانی پر از آدمهایی شبیه شوالکین عجول و آسان گیر و شخصیتهایی نظیر «پوتمکین مفلوک و نیمه مدهوش که در جایی پرت و ممنوعه، غرق در عالم خواب و رویاست، از تبار توانگرانی است که در آثار کافکا در نقش قاضی یا سر منشی در قصر و اتاقهای زیر شیروانی زندگی میکنند. افرادی که با وجود صدرنشینیشان، همیشه جزو درماندگان یا بهتر بگویم، جزو غرق شدگاناند…»
بنیامین در «کافکا به روایت بنیامین» روایتی کافکایی از کافکا به دست میدهد، روایتی که از عناصر دنیای آثار کافکا ساخته شده است.
به نقل از الف کتاب
****
« کافکا به روایت بنیامین»
گردآورنده: هرمان شوپن هویرز
مترجم: کوروش بیت سرکیس
ناشر: ماهی؛ چاپ دوم ۱۳۹۳
۲۳۹ صفحه؛ ۱۱ هزار تومان