این مقاله را به اشتراک بگذارید
آخرین مصاحبهها و گفتگوهای دیگر
«آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر» مجموعه کتابهایی است شامل مصاحبه با نویسندگان مطرح جهان، که اخیرا در نشر ثالث به چاپ رسیده است. در هرکدام از کتابهای این مجموعه چند مصاحبه با یک نویسنده به همراه آخرین مصاحبهای که او پیش از مرگ انجام داده، به چاپ رسیده است. گابریل گارسیا مارکز، رِی بِرَدبری و روبرتو بولانیو از جمله نویسندگانی هستند که در این مجموعه، مصاحبههایی با آنها به همراه آخرین مصاحبهشان گردآوری و ترجمه شده است.
کتاب «گابریل گارسیا مارکز» از این مجموعه با ترجمه لیلا سبحانی، شامل مقدمهای از دیوید استریتفلد و پنج مصاحبه با مارکز است با عنوانهای «رماننویسی که به نوشتن ادامه خواهد داد»، «ادبیات و سینما»، «قدرت تصور در ماکوندو»، «زنها؛ خرافات، وسواسها و سلیقهها؛ آثار»، «تمبری فقط برای نامههای عاشقانه» و «دیگر نمینویسم» که این آخری، آخرین مصاحبه با مارکز است که در سال ٢٠٠۶ منتشر شده است. آنچه میخوانید سطرهایی است از همین مصاحبه: «حالا که فهمیدم میتوانم بیاینکه بنویسم بخوانم، ببینم چقدر میتوانم ادامه دهم. فکر میکنم لذت خواندن را چشیدهام. بعد از همه آن چیزهایی که نوشتهام، میدانید؟ با وجود این اگر همین فردا یک رمان به ذهنم برسد، رمان شگفتانگیزی از کار درمیآید! واقعا با تجربهای که دارم تمامکردنش نباید مشکل باشد؛ مینشینم جلو کامپیوتر و پشت سر هم کتاب بیرون میدهم… اما آیا مخاطب نمیگوید در واقع یک چیزهایی را سمبل کردهاید. علاوه بر آن بعد از من همهچیز پیرامون پیشرفتهای تکنولوژیکی جریان دارد، باید برای پیوستن به جنبشی که آن روز اتفاق میافتد، آماده شویم. خیلی دوست دارم ایدهای مطرح کنم، اما احساس نیاز نمیکنم بنشینم و داستانی سرهم کنم. مخاطبها باید بدانند اگر دیگر چیزی منتشر نمیکنم، به خاطر این است که باید به خواندنش بیرزد.»رِی بِرَدبری، نویسنده مشهور ژانر علمی – تخیلی، دیگر نویسندهای است که گفتگوهایی با او به همراه آخرین مصاحبهاش، یکی از کتابهای مجموعه «آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر» را به خود اختصاص داده است. کتاب «رِی بِرَدبری» از این مجموعه شامل مصاحبههای سَم وِلِر، زندگینامهنویس بِرَدبری، با اوست که با ترجمه مرجان مردانی منتشر شده است. سَم وِلِر در آغاز مقدمه این کتاب درباره این مجموعه و آشناییاش با بردبری مینویسد: «مصاحبههایی که در این مجموعه گردآوری شدهاند بین سالهای ٢٠١٠ تا آوریل ٢٠١٢ صورت گرفتهاند. اولین بار در ٢٠٠٠ هنگامی که در مجله شیکاگو تریبون گزارشی خبری را آماده میکردم، رد بردبری را ملاقات کردم. یعنی همان سالی که بردبری هشتادساله شده بود. بلافاصله ذکر خاطرات دوران کودکی (با اختلاف حدودا پنجاه سال) و بزرگشدن در مناطق ایلینویز شمالی و کالیفرنیای جنوبی پیوندی را میان ما به وجود آورد. ما وجوه مشترک بسیاری داشتیم و از آن جمله کنجکاوی و لذت نوشتن بود. بدین ترتیب همکاری میان ما آغاز شد و من رسما زندگینامهنویس او شدم.» آنچه میخوانید قسمتی است از آخرین مصاحبه بردبری: «خیلی خوششانس بودم که در دوازدهسالگی مسیر زندگیام را پیدا کردم. بیشتر جوانها حتا بعد از پایان دوران دبیرستان هم مسیر زندگیشان را نمیدانند. بیشتر آدمها در آن سن و سال هنوز تردید دارند. ولی من تصمیم گرفته بودم جادوگر شوم، چون در کودکی عاشق بلکاستون جادوگر بودم. بعد از تماشای برنامه او در سالن تئاتر جِنِسی وو کگان ایلینویز، دو بار دیگر هم در سالهای ١٩٣۵ و ١٩٣۶ برنامههای او را در سالن اورفیومِ اینجا، در لسآنجلس، تماشا کردم و تماشای آن اجراها زندگی من را عوض کرد. به نظرم دوست داشتم جادوگر شوم، چون دوست داشتم کنترل جهان را به دست بگیرم. جادوگرها کنترل فیزیک جهان را در دست دارند. آنها میتوانند بگویند: دور شو، برگرد، تغییر شکل بده، زیبا شو. بعد حالا فکر کن آدم از تماشای بلکاستون به سراغ تماشای مرد نامرئی اچ جی ولز برود و مردی که معجزه میکرد. تمام این موارد موضوع نبرد بر سر قدرت است. مرد نامرئی قدرتمند است چون کسی نمیتواند او را ببیند…» دیگر کتاب مجموعه «آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر» به گفتگوهایی با روبرتو بولانیو، نویسنده شیلیایی، اختصاص دارد. این کتاب که با ترجمه بهار سرلک منتشر شده است، با مقالهای مفصل از مارسلا والدز درباره روبرتو بولانیو آغاز میشود و بعد از این مقاله، چند مصاحبه با بولانیو، از جمله آخرین مصاحبه او، آمده است. آنچه در ادامه میخوانید قسمتی است از یکی از مصاحبههای این کتاب که عنوانش «همه ما مرهون سروانتسیم» است: «فکر نمیکنم بیشتر از نویسندههای دیگر در آثارم به موضوع حلوفصل کینهها پرداخته باشم. من روی یک نکته تاکید دارم. تاکیدی که شاید حتا این خطر را برای من داشته باشد که آدم خودنمایی جلوه کنم (البته به هر حال خودنما هستم). من اصرار دارم که هر گاه مینویسم تنها چیزی که مجذوبش میشوم خود نوشتن است: یعنی مجذوب فرم، ضرباهنگ و پیرنگ داستان میشوم. از بعضی طرز فکرها خندهام میگیرد. بعضی آدمها، بعضی کارهای خاص و مسائل مهم این آدمها من را به خنده میاندازد؛ فقط به این دلیل ساده که وقتی با چرندیات این آدمهای باد به غبغب انداخته مواجه میشوم، هیچ چارهای جز خندیدن ندارم. در مفهومی خاص تمام ادبیات سیاسی است. منظورم این است که ادبیات در وهله اول غور در سیاست است و دوم اینکه ادبیات برنامهای برای سیاست است. اولی به واقعیت اشاره دارد- به کابوسها یا رویاهای خیرخواهانهای که ما به آنها واقعیت میگوییم – که در هر دو صورت به مرگ و نه فقط ازبینرفتن ادبیات بلکه به نابودی زمان ختم میشود. دومی به تکههای کوچک و قسمتهای ماندگاری که میمانند، اشاره دارد و به خرد. البته میدانیم که در مقیاس انسانی مسائل، ماندگاری یک توهم است و استدلال حفاظی شکننده که جلو سقوط ما را به پرتگاه میگیرد. اما به حرفهایی که زدم اصلا توجه نکنید. من فکر میکنم انسان فقط از روی حساسیت مینویسد، همین.»
به نقل از شرق
1 Comment
داود صباغ
باسلام.طراحی جلداین کتابهاواقعاافتضاح است.این نوع کاریکاتورهابیشتربه درد کتابهای سبک میخورد.عنوان”آخرین مصاحبه”،عنوان سنگین ودراماتیکی است وبه نظرمن طراحی کمیک تناسبی باآن عناوین ندارد.