رفتن به محتوا رفتن به فوتر

درباره کتاب «عباس کیارستمی و فیلم- فلسفه» / نوسان‌های شکاکانه

2 نظر

  • ناشناس
    ارسال شده 28 ژانویه 2018 در 6:13 ب.ظ

    فریدقدمی/ البته نگاه واحد و یکپارچه جریان چپ به مفهوم تفکر را دلیل دیگری بر نوع ارزیابی‌ها و تحلیل منتقدان آن دانست و گفت: از طرف دیگر در جریان راست و جریان‌های ادبی مرتبط با این جریان همه‌چیز دسته‌بندی و متمایز شده و مثلا ژانرها طبقه‌بندی می‌شوند یا می‌گویند نویسنده‌ای که داستان می‌نویسد فقط داستان می‌نویسد و کاری به جامعه و سیاست ندارد و سیاست‌مدار فقط باید مشغول سیاست باشد و کاری با عرصه فرهنگ نداشته باشد یا اقتصاددان هم کاری به حوزه دیگر ندارد. یعنی این تقسیم کار چارلز بابیجی را در کلیت تفکر راست لیبرال امروز می‌بینیم. در جریان چپ این مسئله پذیرفته شده که تفکر تنها یک ژانر دارد، کلیت دارد، ادبیات، سیاست، اقتصاد، روانکاوی و … همه در ارتباط با هم‌اند و ذیل یک کلیت معنا پیدا می‌کنند، ما ژانرهای مختلف تفکر نداریم. به همین دلیل متفکر چپ نسبت به همه‌چیز مسئول است، او وقتی رمان می‌نویسد به سیاست و اقتصاد و فرهنگ هم فکر می‌کند.

    او همچنین در ارزیابی از موضع و جایگاه ادبیات ایران نسبت به جمله “ادبیات صحنه جدال اجتماعی است” متذکر شد: ادبیات اصولا در تعریفی گسترده‌تر عرصه جدال است و نه صرفا جدال اجتماعی. هر نویسنده و روشنفکری که در حوزه ادبیات و تفکر کار می‌کند درواقع در حال جدال است و می‌جنگد تا در نهایت جامعه‌ای بهتر را محقق کند. در ایران دست‌کم در این یکی دو دهه اخیر نهادهای خصوصی مثل مطبوعات، جوایز ادبی و ناشران و … به شدت دوست داشتند ادبیات روشفکری ایران را تخریب و سرکوب کنند، حالا یا با نادیده گرفتن این ادبیات یا با توهین‌ها و هتاکی‌هایی که در قالب نقد می‌دیدیم. از طرف دیگر شاهد برجسته کردن آثاری بودیم که هیچ ارتباطی به جامعه و زندگی و شرایط اجتماعی ما ندارند ، کارهایی که بعضا نسبت به وضعیت موجود ما فانتزی محسوب می‌شوند.

    این نویسنده اضافه کرد: دولت هم همیشه آثاری را تبلیغ کرده و مورد حمایت قرار داده که در راستای منویات و خواسته‌های خودش باشد. عمده‌ترین جریان‌های ادبی که از سوی دولت حمایت شده یا ادبیات روستایی خرافه‌پرداز سطح پایین بوده یا یک ادبیات ایدئولوژیک پر از پیش‌فرض و اغلاط که هیچ‌گاه‌ هم هیچ‌کدام ارزش ادبی نداشته‌اند. نهادهای خصوصی مثل مهرنامه و تجربه و نشر چشمه و جوایز ادبی واو و مهرگان و … هم همیشه روی برجسته‌کردن کارهایی دست‌ گذاشته‌اند که من نام ادبیات خرده بورژوایی بر آن‌ها می‌گذارم، یعنی ادبیاتی که اساسا دغدغه‌ای به لحاظ فکری در آن‌ها مطرح نیست و اصولا فاقد تفکرند. نویسندگان مستقل ما هم تعداد اندکی هستند، ولی خب باز هم همین معدود نویسندگان هستند که واقعا ادبیات این مملکت را به پیش می‌برند و البته تاثیر‌گذاری خودشان را هم دارند و اتفاقا روز به روز هم تاثیرگذاری‌شان میان نسل جدید و مخاطبان جوان و دانشجو بیشتر می‌شود. من به یک دهه آینده خوش‌بین هستم و فکر می‌کنم ادبیات روشنفکری ایران تاثیر بیشتری روی مخاطبان خود می‌گذارد، علی‌رغم تمام هزینه‌هایی که دولت و نهادهای خصوصی می‌کنند تا این صداها شنیده نشود.

  • ناشناس
    ارسال شده 28 ژانویه 2018 در 6:19 ب.ظ

    سهیل سمی می‌گوید: این استقبال مسئله قطعی نیست که بتوان با یک حکم قطعی کتاب‌های ایرانی را با آثار خارجی مقایسه کرد. کتاب‌های ترجمه‌شده‌ای دارم که هیچ اقبالی از آن‌ها نشده است در صورتی که برخی از کتاب‌های فارسی اقبال بیشتری داشته‌اند. این مسئله را باید درنظر داشت که تعداد کتاب‌های خوب خارجی زیاد است، زیرا دنیای خارج از ایران یک کشور و دو کشور نیست؛ تعداد کارهای خوب و قابل توجه آن‌ها در مقایسه با ایران بیشتر است.

    او در ادامه بیان کرد: حس می‌کنم خواننده‌ها ممکن است بعد از نیم قرن عادت کرده باشند در کتاب‌های ترجمه با خلأهایی روبه‌رو شوند که مشخص شود به خاطر سانسور بوده است، اما این مسئله را برای کتاب فارسی نمی‌پذیرند زیرا زبان و فرهنگ این کتاب‌ها برای خودشان است. طبیعتاً کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای به کتاب ایرانی اعتماد نمی‌کنند مگر این‌که کتابی بیاید و بتواند در بازار خودش را ثابت کند.

    سمی با بیان این‌که مهم‌ترین دلیل استقبال از آثار ترجمه یک قاعده ریاضی، یعنی بیشتر بودن تعداد آثار خوب ترجمه است، گفت: کتاب‌های فارسی گاهی بیشتر از کتاب‌های ترجمه مخاطب دارند؛ به طور مثال کتاب‌های محمود دولت‌آبادی هنوز خوانده می‌شوند و مخاطب سراغ آن‌ها می‌رود یا کتاب‌های احمد شاملو هنوز تیراژ خوبی دارند، کارهای نیما یوشیج همین‌طور یا کتاب‌های دیگر نویسنده‌های فارسی‌زبان مانند حسین سناپور و جوان‌ترها. البته حکم کتاب‌های کم‌مایه و میان‌مایه که یک موج یکی – دوساله در بازار راه می‌اندازند و بعد هم اسمی از آن‌ها به میان نمی‌آید، نیز مشخص است.

    او افزود: حرف شما که از ترجمه استقبال بیشتر است بیراه نیست؛ در مجموع استقبال از آثار ترجمه بیشتر است زیرا سنت آن‌ها در ادبیات روایی بیشتر از ماست و این کار را بهتر از ما بلدند. طبیعی است که خواننده ایرانی را جلب می‌کنند. مسئله سانسور در رمان ایرانی یک عامل دافعه است. مردم نیز گوش‌شان از دلیل و برهان پر است، و دیگر خودشان تصمیم می‌گیرند؛ کسی که مثلاً ۲۰ هزار تومان از شکم زن و بچه خود می‌زند و می‌خواهد رمان بخرد، نمی‌رود کتابی که با تفکر سانسورزده نوشته شده یا با سانسور مواجه شده باشد بخرد. من هم باشم نمی‌خرم.

    این مترجم با بیان این‌که فکر می‌کند فیلمنامه‌نویسان ما بیشتر از رمان‌نویسان موفق بوده‌اند، گفت: نویسنده‌های ما در حد فیلمنامه‌نویس‌ها رشد نکرده‌اند. دلیل این موضوع این است که سینمای ما از مرزهای کشورمان بیرون رفته است اما در ادبیات این بده بستان را نداریم و اگر هم باشد بیشتر به صورت فرمالیته است؛ یعنی اگر تولد مولانا باشد فقط چند مسئول به کشور ترکیه می‌روند یا از آن‌جا می‌آیند ایران.

    او با تأکید بر این‌که ما با جهان تبادل ادبی نداریم، بیان کرد: این موضوع برای کسانی که خط مشی را ترسیم می‌کنند نه مهم است و نه برای‌شان الویت دارند. چطور سینمای ایران از فیلم‌فارسی به یک سینمای آبرومند تبدیل شده است؟ ممکن است نقدهایی به آن وارد باشد، مثلاً این‌که این فیلم‌ها آپارتمانی هستند، اما فیلمنامه‌های خوب و کارگردان‌های خوب داریم. ادبیات ما با جهان چه تعاملی دارد؟ به کشورهای اطراف‌مان نگاه کنید؛ مثلاً در ترکیه و افغانستان، نویسنده‌هایی که در این کشورها مطرح می‌شوند، یک پای‌شان در کشور خودشان است و پای دیگرشان در کشورهای خارجی. آن‌ها با کشورهای دیگر در تعامل هستند. از نویسنده‌ای که در تهران و در یک آپارتمان زندگی کرده و ۳۰ سال در آن‌جا بوده، نمی‌توان توقع «دن آرام» داشت؛ معلوم است درباره آپارتمان حرف می‌زند.

    سمی بیان کرد: ما زمانی آدم‌هایی مانند صادق هدایت و احمد شاملو داشته‌ایم که هنوز هم در ادبیات ما شأنی برای خود دارند، ولی این افراد تک‌ستاره بودند اما جریان‌ساز نبودند. اگر اهمیت ادبیات فهمیده شود و کسانی که خط مشی‌ها را تعیین می‌کنند بدانند که ادبیات یک کالای لوکس که بود و نبودش فرقی ندارد، نیست، بین نویسنده‌ها رقابت ایجاد می‌شود.

    او افزود: به نظر می‌رسد هیچ‌چیزی درست نیست. زمانی که یک جورچین را به من بدهید و من همه‌اش را به هم بریزم چه امتیازی به من می‌دهید؟ بر روی هر تکه از جورچین دست بگذارید خراب است، در صورتی درست می‌شود که از اول جورچین را بچینید. حالا باید از اول خط مشی‌های فرهنگی نوشته شود.

    این مترجم درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت: الان رسانه‌ها بیشتر مجازی هستند. مردم صداوسیمای ایران را دیگر می‌شناسند و جای بحثی وجود ندارد. الان رسانه‌ها فیس‌بوک و اینستاگرام و تلگرام هستند؛ مثلاً کسی که ۵۰۰ هزار فالوئر دارد زمانی که عکس جلد کتاب خود را بگذارد حداقل هزار نفر از این فالوئرها کتابش را می‌خرند.

    او با بیان این‌که شبکه‌های مجازی بر استقبال مخاطبان تأثیر دارند، اظهار کرد: این تأثیر مانند همان جورچینی است که گفتم، این تأثیر از مجرای درست نیست و بیشتر بیمارگونه است، زیرا باعث می‌شود کتاب مزخرفی که نه به درد فرهنگ این کشور می‌خورد و نه تداعی‌کننده تجربیات این ملت است، ناشر و نویسنده را میلیادر کند و بعد فراموش شود.

    سمی خاطرنشان کرد: من این‌ها را می‌بینم و تشخیص می‌دهم ولی دلیل نمی‌شود راه‌حل داشته باشم زیرا سیاست‌گذار نیستم. این کژی‌ها باعث ناامیدی شدید مترجمان خوب شده است. من فقط از طرف خودم حرف نمی‌زنم. مترجم از هر نسلی می‌شناسم؛ از ۷۰ سال تا جوان ۳۰ ساله. مترجمان بسیار خوب و نویسنده‌های خوب و یا نویسنده‌هایی که می‌توانستند خوب باشند خیلی مأیوس هستند و هر روز وضع بدتر می‌شود.

ارسال نظر

0.0/5