این مقاله را به اشتراک بگذارید
دیکتاتور در پیشگاه تاریخ
امید دنیاپیشه
تاریخ معاصر جهان کمتر شاهد محاکمه دیکتاتورها و مستبدانی بوده است که سالها در مسند قدرت بوده و بدون پاسخگویی به نهاد یا سازمانی، در عرصه سیاست یکهتازی کرده و منابع کشورشان را به نابودی کشاندهاند. اگر از محاکمه نه چندان جدی کسانی چون حسنی مبارک در مصر یا تیرباران موسولینی در ایتالیا و چائوشسکو در رومانی درگذریم، شاید مهمترین و جالبتوجهترین دیکتاتور قرن بیستم که بازجویی و محاکمه شد، صدام حسین، حاکم بلامنازع عراق، بود. طرفه آنکه، صدام در یکی از بحرانیترین نقاط جهان و در اوج تنشهای خاورمیانه هدایت کشورش را برای بیش از دو دهه به دست داشت، و نهتنها مخالفانش را با مکارانهترین شیوهها سرکوب میکرد که همسایگانش را نیز از تجاوز و تعدی به خاکشان در امان نگذاشت.
برای سالیان سال و بهویژه در دوران حیات صدامحسین کتابهای متعددی درباره او به رشته تحریر درآمد که نویسندگان آنها تلاش کردند راهی به سوی دهلیزهای تاریک و مبهم حکومت دیکتاتورمآبانه، زندگی شخصی وی و شیوههای حکومتگریاش بگشایند. ولی در غیاب دسترسی به اسناد دستاول و از همه مهمتر شخص صدام حسین که به مانند بسیاری از دیکتاتورها از رسانهها بهعنوان تریبون یکطرفه استفاده میکرد، بسیاری از اطلاعات و تحلیلهای صورتگرفته پایه و مبنای درستی نداشته و بیشتر مبتنی بر اطلاعات دستچندم و برگرفته از گزارشهای مخالفان بوده است. بسیاری از این روایتها تصویری مضحک از صدام به نمایش میگذاشتند که در عالم واقع نمود عینی نداشت. کتاب «بازجویی از صدام: تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور» نوشته جان نیکسون که اخیرا با ترجمه هوشنگ جیرانی وارد بازار کتاب ایران شده است، صفحه تازهای درباره زندگی سیاسی و شخصی صدام حسین میگشاید که پیش از این برای بسیاری از علاقهمندان به تاریخ و سیاست در خاورمیانه ناشناخته بود. این کتاب اطلاعات دستاولی دراینباره که صدام واقعی که بود، چگونه تصمیمگیری میکرد و اساسا چگونه به سیاست و امنیت ملی عراق و تحولات خاورمیانه مینگریست در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
کتاب حاضر را میتوان چکیدهای از صدها ساعت بازجویی صدام حسین دانست که روز ١۴ دسامبر ٢٠٠۴ پس از ٢۴٠ روز زندگی مخفی در مزرعهای نزدیک تکریت – زادگاهش – و درحالیکه در گودالی مخفی شده بود، به دام نیروهای ویژه آمریکایی افتاد. جان نیکسون که در زمان بازداشت صدام، تحلیلگر ارشد سازمان سیا در امور رهبری عراق، بود و برای کمک به دستگیری وی در این کشور مستقر شده بود، این بخت را پیدا کرد تا نخستین کسی باشد که حاکم پیشین عراق را «تخلیه اطلاعاتی» میکند، چراکه صدام حاضر نبود تا «بازجویی» شود. وی در مقدمه کتابش ضمن بیان اینکه آمریکا تا چه اندازه درباره نقش صدام در منطقه پرتلاطم خاورمیانه دچار «بدفهمی» بود، بر این نکته تأکید میکند که «در آغاز روند بازجویی، حس میکردم که صدام را میشناسم ولی در هفتههای بعد متوجه شدم که ایالات متحده در سطحی وسیع، هم درباره شخص او و هم پیرامون نقشی که بهعنوان دشمن قاطع جریانهای رادیکال در دنیای اسلام داشت، از جمله افراطیگری سنی دچار بدفهمی بوده است».
نیکسون در تحلیل و ارزیابی خود به این نتیجه میرسد که آمریکا در برکناری صدام حسین مرتکب اشتباه شد، چون اگر به عراق حمله نمیشد و واشنگتن با یک «صدام حسین پا به سن گذاشته و بدون قیدوبند کنار میآمد»، اولا گروه داعش ظهور نمیکرد و ثانیا ایران قدرتمندتر نمیشد. نویسنده شرح مفصلی از مراحل جمعآوری اطلاعات، بازجویی از افراد نزدیک به صدام، نحوه بررسی صحت و سقم اطلاعات و نحوه بازداشت دیکتاتور عراق را بازگو کرده و شرح میدهد که چگونه مأمور شد تا کار دشوار شناسایی وی را انجام دهد، از آنجا که این افسانه بر سر زبانها افتاده بود که صدام چندین بدل دارد. او سالها تصاویر و فیلمهای صدام را با تیزبینی خاصی دیده بود تا به دلیل عدم دسترسی سیا به داخل عراق، بتواند اطلاعات باارزشی از آنها درباره سلامت و وضعیت جسمانی وی کسب کند.
در جلسهای که ساعاتی قبل از انتقال صدام به پایگاه گارد پیشین ریاستجمهوری عراق برگزار شد نیکسون درباره اینکه چطور میتوان صدام حقیقی را شناسایی کرد، میگوید: «گفتم که دنبال یک تتوی قبیلهای میگردم که نشان وابستگیاش به قبیله ابونصیر است. یکی از آنها پشت دست راستش بین انگشتهای میانی و سبابه است؛ دیگری روی مچ دست راستش است… [همچنین] اشاره کردم که صدام زخمی روی ران چپش دارد که ناشی از جراحتی است که در زمان تلاش برای ترور رئیسجمهور قاسم در سال ۱۹۵۹ برداشته است و اینکه لب پایینیاش به یک طرف کشیده میشود، شاید به خاطر عمری سیگارکشیدن باشد».
پس از اینکه شناسایی صدام با موفقیت به پایان میرسد (نیکسون جزئیات جالب آن را در کتاب خود آورده است)، کار اصلی او و تیم سیا آغاز میشود؛ بازجویی از مردی که مسبب دو جنگ بزرگ منطقهای بود، شورشهای شیعیان و کردها را شدیدا سرکوب کرده و با رسواییهای خانواده خود دستوپنجه نرم کرده بود؛ از سوی دیگر، رقابتهای درون حکومتی را به نفع خود مصادره کرده و در اواخر عمرش امور حکومتی را به معاونان و شورای فرماندهی انقلاب سپرده بود تا با خیالی راحت به نوشتن رمان روی بیاورد.
صدام در این بازجوییها، اطلاعات و دیدگاههای خود را درباره طیف وسیعی از مسائل بازگو میکند که پیش از این جایی گفته نشده بودند. از جمله آنها میتوان به محورهای زیر اشاره کرد: دلایل شروع جنگ هشتساله ایران و عراق، حمله شیمیایی به حلبچه، پیشینه خانوادگی و نحوه صعودش به بالاترین مدارج قدرت، پاکسازی حزب بعث، نحوه برخورد با اعضای خانوادهاش، مقابله با مخالفانش بهویژه شیعیان، کردها و حتی وهابیت، بحث سلاحهای کشتارجمعی، نحوه مواجهه با آمریکا و برخی رهبران منطقهای و نگاهش به تاریخ عراق.
یکی از بخشهای جذاب کتاب، آوارگی صدامحسین، پسران و رئیس دفترش در زمان حمله آمریکا به عراق است. «در یکی از شبهای نخست پس از ترک بغداد، سمیر (راننده صدام) ماشین را کنار خانهای پارک میکند و صدام از او میخواهد که از صاحبخانهها بپرسد آیا به او و مهمانانش برای آن شب جا میدهند. پیرزنی در را باز کرده و از پذیرش آنها سر باز میزند. وقتی سمیر اشاره میکند که رئیسجمهوری فقط یک جای خواب میخواهند، پیرزن سمیر را سرزنش میکند که الان موقع مهمانی نیست و دیروقت است. به گفته سمیر، صدام از این نکتهسنجی زن خندهاش گرفته بود». یا نمونه دیگر؛ وقتی که جان نیکسون بحث ایران را پیش میکشید، صدام «نمیتوانست نفرتش را از ایرانیها پنهان کند. گاهی اوقات صرف حرفزدن درباره ایرانیها او را پریشان میکرد. در یک موردی اشاره کردم که ایالات متحده آمریکا و ایران مشترکات زیادی دارند. از او پرسیدم آیا خبر دارد که برخیها، از لسآنجلس بهعنوان «تهرانجلس» نام میبرند چون جمعیت زیادی از ایرانیها آنجا زندگی میکنند. صدام شروع کرد به خندیدن. گفتم مردم ایران حتی برای قربانیان یازدهم سپتامبر شمع روشن کردند. در این موقع، صدام ناراحت شد. با خنده تمسخرآمیزی گفت، «این نفاق است. اوههه، برو، برو پیش دوستان ایرانیات. بله، با هم رفیق شوید. ببین که این رفاقت چقدر طول میکشد!»
او همچنین توصیف جالبی از صحنه اعدام صدام ارائه میکند: «در ویدئویی که با تلفن همراه ضبط شده بود، صدام در حالی دیده میشود که بالای یک سکوی موقت برده میشود و در پایین، مأموران اعدام ایستادهاند. ما شاهد جماعت شیعه خشمگینی بودیم که فریاد انتقام از حاکم سنی پیشین خود سر میدادند… برای من، رکن نهایی موجهنشاندادن عملیات آزادی عراق فرو ریخت». نویسنده کتاب در فصلهای پایانی اثرش به جلسات خود با جورج بوش، رئیسجمهوری آمریکا، اشاره میکند و اینکه وی چقدر علاقهمند بود تا هرچه بیشتر درباره مقتدی صدر، رهبر جریان صدر، بداند اگرچه او را فردی «لات و تبهکار» میدانست و حتی بارها پرسیده بود که باید او را به قتل رساند یا نه.
بهطورکلی، کتاب «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور» را باید روایتی از ظهور و سقوط دیکتاتوری دانست که با نیروهای قدرتمندی در داخل و خارج از عراق درگیر بود، و از سوی دیگر نقدی است بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، که بدون درسگرفتن از اشتباهات حملات پیشین خود، همواره دچار فراموشی شده و دست به تهاجمی دیگر میزند و این دور باطل همچنان ادامه دارد.
به نقل از شرق
****
«بازجویی از صدام»
نویسنده: جان نیکسون
مترجم: هوشنگ جیرانی
ناشر: پارسه
۲۵۰۰۰ تومان