این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی
در ستایش سینما
نیره رحمانی/ مد و مه
جشنواره فیلم امسال از نیمه گذشته، با توجه به فیلمهایی باقی مانده و آنچه نشان داده شده، بعید به نظر می رسد فیلم بهتری از مغز های کوچک زنگ زده ساخته هومن سیدی ببینیم. بزرگترین هنر سیدی این است که خود را تکرار نمی کند، هر فیلم تازه اش اثری است متفاوت با آنچه پیشتر از او دیده ایم. قصه ای تازه، شخصیت هایی تازه و مهمتر از آن فضایی تازه که چه واقع گرایانه باشد و چه کاملا سینمایی، در دنیای خود فیلم پذیرفتنی و قابل قبول است.
سینمای هومن سیدی سینمای یک عاشق سینماست، سینمای کارگردانی که در لحظه لحظه آثارش می توان عشق او به تصویر و قصه گویی را دید. سینمایی که در ستایش از سینماست، شاید رد تاثیرپذیری او از فیلمهای گوناگونی در آثارش قابل مشاهده باشد، اما آنچه در نهایت پیش روی مخاطب قرار می گیرد تمام کمال فیلمی است هومن سیدی. برای نمونه صحنه حمله دسته جمعی آدمهای شکور تا حد زیادی یا آور سکانس درگیری افتتاحیه دارو دسته های نیویورکی مارتین اسکورسیزی است، که در اینجا اجرایی بسیار زیبا، بومی شده و از همه مهمتر به جا و پذیرفتنی در منطق روایی فیلم را شاهد هستیم.
به نظر من مغزهای کوچک زنگ زده تا به امروز بهترین فیلم اوست، جذاب ترین آنها به لحاظ مضمونی و خوش ساخت ترینشان در پرداخت سینمایی. فضای فیلم زنده و تاثیر گذر است، شخصیت ها جاندار و پذیرفتنی هستند و روابط آدمها گرم به تصویر کشیده شده است. بهتر از همه اینکه در طول مدت زمان فیلم، ریتم پرکشش آن هیچگاه از نفس نمی افتد. مغزهای کوچک زنگ زده بی تردید یکی از برترین فیلمهای جشنواره امسال است، جشنواره ای که هیچ یک از آثارش من مخاطب را به وجد نیاورده است، جز همین یکی!
****
مغزهای کوچک زنگزده و زیبایی شناسی زشتی!
محسن خیمهدوز/ اعتماد
داستان فیلم درباره لمپنهای حاشیهنشینی است که با استثمار دیگران، از جمله کودکان برای گدایی، روزگار میگذرانند. اغلبِ افراد، پدر و مادر مشخصی ندارند. به ناموسکشی میرسند. بینشان درگیری ایجاد میشود. یکدیگر را میکشند و با ورود پلیس فیلم تمام میشود. فیلم مغزهای کوچک، فیلمنامهای بد و فرمی درخشان و موضوعی خوب و پرداختی متوسط دارد. کارگردانی خوب (هومن سیدی) و بازیهای معمولی (فرهاد اصلانی و سجادیحسینی) و بازیهای بد دارد (نوید محمدزاده و مادر خانواده). چند نکته خوب دارد، از جمله:
– اگر نمیتونی مسئلهای رو حل کنی، حذفش کن.
– گله گوسفندان چون مغز ندارن، به چوپان نیاز دارن.
و یک پایان بد برای یک موضوع خوب دارد؛ اینکه با ورود پلیس و نیروهای قضائی، مسئله فیلم حذف میشود و فیلم، تبلیغگر حذف مسئله میشود، نه تشویقگر حل آن. فیلم در بسیاری از لحظات، بهویژه در یکسوم آغازین، بیدلیل شلوغ و گوشآزار است. (شبیه تئاترهای آماتوری که فکر میکنند هرچه بیشتر داد و فریاد بزنند، هنریترند) «مغزهای کوچک زنگ زده»، در حوزه «زیباشناسی زشتی» یک فیلم دیدنی است (به دلیل قاببندیهای خوب آن)، اما در روایتِ زیستِ لمپنی و بیان زیباشناسانه خشونتِ لمپنی، از فیلمفارسیهای دهه ۴٠ عقبتر است. (بهترین الگو در این مورد همچنان فیلم «قیصر» است). فیلم در حوزه سینمای عامهپسند قصهگوی حادثهای، فیلم خوبی است و فروش خوبی هم خواهد داشت.
*****
نبوغ
محسن جعفری راد/ سینما سینما
یکی از بهترین فیلمهای جشنواره است و بهترین فیلم کارنامه هومن سیدی. مصداق ها فراوانند. سیدی بعد از تجربه های ساختاری متفاوت – به خصوص فرم بصری و طراحی میزانسن- فیلم هایی مثل اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو حالا در فیلم جدیدش فضای بصری را به طور کامل با فضاسازی داستان و علت و معلول روایت منطبق کرده و دیگر فیلمبرداری کارش، جلوه گرانه و خودنمایانه نیست، بلکه کاملا در راستای داستانگویی از آن استفاده ای هویتمند شده است. لوکیشن و جغرافیای انسانی روایت کاملا ضرورت و کارکرد دراماتیک پیدا کرده و به دراماتیزه کردن مکان در یک روایت سینمایی کمک کرده است. شخصیت ها را می توان با پوست و استخوان لمس کرد و به طور توامان حس همدلی و همدذات پنداری داشت.
از لحاظ ایده¬پردازی داستانی، ماجرای چوپان و گوسفند به خوبی با شناسنامه شخصیت ها ارتباط لازم را پیدا می کند. ماجرای گوسفندهایی که شاهین خودش را به آنها شبیه می داندو برادر بزرگش را چوپان گله که در انتهای فیلم جایشان عوض می شود و در یک فرایند سریع برادر کوچکتر(شهروز) به یک چوپان بدل می شود تا عقده گشایی ها، نعره زدن ها،سرکوب کردن ها و …نسل به نسل در چنین جغرافیایی بچرخد و قربانی بگیرد. ایده ای که حتی به جامعه های بزرگتر چه از لحاظ اجتماعی و چه سیاسی قابل تعمیم است.
بازی ها طبق معمول نقطه قوت کارگردانی سیدی هستند. از کارهای قبلی اش امیر جدیدی در آفریقا و سیزده را به عنوان بازی خوب به خاطر داریم و سیامک صفری در اعترافات و … نوید محمدزاده در خشم و هیاهو و حالا دوباره سیدی یک برگ برنده رو کرده است. کار روی تک تک جزئیات شخصیت و نقش شاهین با بازی محمدزاده تا به طور همه جانبه یک پرسونای جدید خلق کند. پیش فرض این است که این شکل چهره پردازی و طراحی شخصیت، صرفا به خاطر متفاوت نمایی اجرای محمدزاده باشد اما آن دندان های پوسیده با فاصله،آن شکل راه رفتن با تیک عصبی،آن شکل دویدن با خمودگی و … کاملا با توسری خوردن و بی دست و پا بودن شخصیت شاهین هم خوانی دارد و محمدزاده یک بار دیگر ما را شگفت زده کرده است. بازی اش را بگذارید کنار محسن ابد و یک روز و پارسای خشم و هیاهو و فیلم های دیگرش را به کار دقیقش بر صداسازی و زبان بدن دست پیدا کنید. بقیه بازیگران هم متقاعدکننده ظاهر شده اند. از فرهاد اصلانی که یک پدرخوانده تقلبی را خوب پرداخت کرده تا بازیگران کم نام و نشان که در حد و اندازه بازیگران حرفه ای توانسته اند از عهده نقش برآیند.
سیدی در نقطه اوج روند کارگردانی اش، فراتر از نمونه هایی مثل ابد ویک روز (به عنوان یکی از نمونه های موثر از لحاظ پردازش زندگی طبقه فرودست جامعه و روابط رو به فروپاشی) حرکت کرده که نشان می دهد تجربه لازم را بر پیوند میان جزئیات روایی و ساختاری با کلیات پیدا کرده است. فیلمی با تلخ ترین لحن ممکن که گاهی با موقعیت های بامزه و کمیک از تلخی اش کاسته می شود تا سیدی نشان دهد هوش طنزآفرینی هم دارد. همان طور که در بازیگری اش این هوش را اثبات کرده است.