این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره برخی نقدها نسبت به «لاتاری» (محمدحسین مهدویان)
فیلم بد، نقد بد
مهرزاد دانش
نگارنده فیلم لاتاری را دوست ندارد. قبلاً دلایلی در این باره بهاختصار با استناد به نوع روایت و شخصیتپردازی و سبک و غیره گفته شده است و بعداً بهتفصیل بدان پرداخته خواهد شد. اما این روزها در برخی رسانهها نظرهایی درباره این فیلم عنوان میشود که از حوزه معیارها یا سلیقههای سینمایی جداست و موضوع به بحثهایی همچون امنیت ملی و اینکه آیا ساخت و نمایش این فیلم به صلاح مملکت و سیاست خارجی و… است یا نه ربط داده میشود. چنین رویکردی نشان از این دارد که حوزه سینما نزد برخی، بسیار فراتر از حدود و ثغور ذاتی و وجودیاش اهمیت دارد. من چنین نمیاندیشم و حتی گمان میکنم چنین رویکردی، در چند سال اخیر موجب زحمتها و موانع زیادی بر سر راه سینماگران شده است.
صحبت معروف هیچکاک به اینگرید برگمن سر صحنه یکی از فیلمهایش که درباره نقشش بسیار از او سؤال میکرد (اینگرید! این فقط یه فیلمه!) اینجا کاربرد دارد. نگارنده به عنوان یک سینمادوست که چهارپنج دههی عمرش را پای این علاقه گذاشته است و طبعاً از گسترش اهمیت و آوازهی سینما خرسند است، نسبت به اینکه حوزه این اهمیت از مرزهای طبیعی سینما به جاهای دیگر سوق داده شود و برداشتها و تعمیمها و تکلیفهای بیمورد به سینما سرایت داده شود، احساس خطر میکند. فرقی نمیکند که یک فعال رسانهای جناح الف روزگاری به خانه پدری ایراد بگیرد و نمایشش را بر خلاف مصالح ملی و آیینی بداند و روزگاری دیگر یک فعال رسانهای دیگر از جناح ب همان ایراد را به لاتاری از زاویهای دیگر وارد کند.
اصولاً فیلم کاربردی مشخص دارد. مردمی را سرگرم میکند، اوقاتی از فراغتشان را پر میکند، ذوق هنریشان را ارضا میکند و نهایتاً تلنگری هم به برخی ادراکات و احساسات درونیشان میزند؛ همین. ممکن است کسانی این زمینهها را در فیلمی بیابند و خوششان بیاید و کسانی هم نه. منتها اینکه ماجرا به مسائل امنیت ملی ربط داده شود و مثلاً بابت اینکه شخصیتهایی از فیلم در کشوری دیگر، چند نفر را بزنند و بکشند احساس خطر کنند که رابطهی دو کشور مخدوش شود و بابت همین برای نمایش عمومی فیلم ایجاد حساسیت کنند امری نادرست به نظر میرسد. سالهاست یک جریان بدبین رسانهای و محفلی، این مشکل را به نحوهایی دیگر برای بسیاری فیلمها ایجاد میکند و به بهانهها و انگهای مختلفی همچون سیاهنمایی و خلاف امنیت ملی و فسادگستری و رواج ابتذال و تزریق عقاید انحرافی و مغایر با راهبردهای استراتژیک… جلوی نمایش فیلمهای مجاز مملکت را میگیرد و هنوز هم از القائات مسموم خود دست برنداشته است. بس نیست؟ حالا نوبت جریانها و رسانههای این طرفی است؟
اینکه در داستان فیلمی، شخصیتهایی از یک کشور به سرزمینی دیگر میروند و طی فعالیتهای جاسوسی یا خودسرانه و هر چیز دیگر، روندهایی تخریبی انجام میدهند، امری متداول در صنعت سینمای بسیاری از کشورهاست و تا به حال هم رابطهی کشورها بابت نمایش این نوع فیلمها چنان بههم نریخته که امنیت ملی را تهدید کند. این فقط یک فیلم است. سران هر دو کشور هم میدانند. این فیلم و هر فیلم دیگری بیانیهی رسمی وزارت خارجه یا سایر نهادهای حاکمیتی نیست. منتها برای بسیاری از ما که سینما را با حوزههایی بیربط همپوشانی میدهیم و گمان میکنیم سینما این گونه مهمتر نمود پیدا میکند، یک فیلم دوساعته را که یکیدو ماهی روی پرده است، تبدیل میکنیم به یک مانیفست ملی/ حزبی/ استراتژیک و خودمان آن قدر برایش داستان درست میکنیم که کشور همسایه هم ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرد و نسبت به موردی که از اصل حساسیتبرانگیز نبوده، حساس شود. فیلمها، چه خوب و چه بد، دایره اهمیتشان در همان محدوده سینما و کارکردهای سینماییشان است.
پس بیجهت از یک فیلم غول دوسر نسازیم. همین انگارههاست که سینما را به سمت سانسور سوق میدهد. شاید طرف مقابل بسیار مشتاق سانسور باشد، اما منِ رسانهپردازِ نوعی که در نشریه و رسانهی خود، خلاف سانسور صحبت میکنم، دستکم در موضعگیریهای قضاوتیام هم باید همین ایده را دنبال کنم؛ نه آن که آتشی را چنان علیه یک فیلم که به هر دلیل دوستش ندارم ملتهب کنم که زبانهاش کلیت خود سینما را تهدید کند.
لاتاری فیلم خوبی نیست. صحبتهای ناموجه و غریب سازنده فیلم هم در شباهتسازی بین فیلمش با شاهنامهی فردوسی در ترویج «فاشیسم» از آن افاضاتی است که مرغ پخته را هم به نشاط وامیدارد. ظاهراً دوست فیلمسازمان متوجه تفاوت سترگ یک اثر تاریخی/ حماسی/ اسطورهای/ افسانهای مبتنی بر حکایات کهن در جهانی خودساخته با یک اثر رئالیستی در جهان مدرن نیست و از آن فراتر معنای فاشیسم را درنیافته است که مفهومی متعلق به جهان مدرن سیاسی است. اما هیچیک از اینها دلیل مناسبی برای پرمخاطره دانستن این فیلم در حد خصومتسازیهای دیپلماتیک نیست. برای نقد یک فیلم بد، متوسل به شیوههای بد نشویم.
ماهنامه فیلم