این مقاله را به اشتراک بگذارید
قرن وحشت
صادق دارابی*
«پزشک قانونی بغداد» نوشته برهان شاوی نویسنده عراقی، رمانی مهیج و وحشتناک است که با خواندنش مو به تن آدم سیخ میشود؛ چونان که از اسمش پیداست نشان از نوعی وحشت و تزلزل در عراقی بحرانزده دارد که همیشه بوی خون و باروت میدهد. این رمان با ترجمه غسان حمدان مترجم و شاعر عراقی که خود دستی درنوشتن رمان و داستان دارد به فارسی ترجمه و توسط نشر بوتیمار منتشر شده است.
از همان فصل اول با عنوان «بریدن سر با کارد آشپزخانه در وان حمام» حس میکنی کتاب بوی خون میدهد، دارد از قتل یک انسان بیگناه توسط جزمیتگراها صحبت میکند. ورودی داستان با وضع متفاوت آدم (نگهبان) پزشک قانونی و دلشوره پنهانی او و رفتن به اتاقش در طبقه زیرزمین صحبت میکند. و دیدن فیلمی که جوان شانزدهسالهای را به بدترین وضع سرش را از بدنش جدا میکنند.
در «پزشک قانونی بغداد» قهرمان داستان با حوادث دلخراشی روبهرو میشود. در فصل دوم داستان آدم (نگهبان) با جسد دختری جوان روبهرو میشود که برای کالبدشکافی آورده شده. در اینجا ناگهان خواننده به یاد همان زن اثیری «بوف کور» هدایت میافتد. نوعی سفر تخیلی و خروج ناآگاهانه از زمان. البته با این تفاوت که در «بوف کور» لایه رویی داستان روشن نیست اما در «پزشک قانونی بغداد» لایه داستان کاملا روشن است و نمود عینی دارد. چون نگهبان پزشک قانونی همین که چشمش به جسد دختر جوان میافتد ناگهان ترسی عجیب همه وجودش را فرامیگیرد. جسد با حالتی ترسناکی چشمانش را باز کرده به نگهبان نگاه میکند بعد هم یقه پیراهنش را به طرف خود میکشد. نگهبان وقتی خود را از دست مرده نجات میدهد با تمام توان به طرف طبقه همکف میدود و برای اطمینان از رهایی برمیگردد و به پشت سر نگاه میاندازد. ناگاه جسد را میبیند که از جایش بلند شده و برایش لبخند میزند. «پزشک قانونی بغداد» درعین اینکه با تعدد روایتهای متفاوت از مرگ انسانهای بیگناه آمده اما قصه منسجم و بسامان است که از چند داستان مرتبط با یکدیگر ترکیب یافته است. قصه کشتن جوان با کارد آشپزخانه در وان حمام، کالبدشکافی دختر جوان، و داستانهای دیگر که شاید بتوان به آن با عنوان رمانی متفاوت و ژانری جدید نگاه کرد. و شاید هم ظاهری رئالیستی… از جمله خصوصیات دیگر این رمان در عین تکصداییبودن انعکاس نوعی روایتهای چندصدایی است. محوریت قصه که از زبان آدم یا همان نگهبان پزشک قانونی است ولی بیانگر روایتهای پیچیده و درهمتنیده است. هنوز یک سالونیمی از استخدام نگهبان نگذشته که با حوادث مختلفی روبهرو میشود. از جمله حوادث تکاندهنده رمان فروش اعضای جسد مردهها است. وقتی مردههایی را که برای کالبدشکافی میآورند اعضای مهم بدنشان را جدا و به شکلی قاچاقی به زنان جادوگر میفروشند. از نظر آدم برای آنها این کالبدشکافی بدن انسان هیچ فرقی با بدن گاو و گوسفند ندارد. و بدون هیچ احساس یا عاطفهای این اجساد را تکهتکه میکنند.
البته این برمیگردد به نگاه فلسفی برهان شاوی به جهان پیرامونش، نگاه به زندگی و جهان پس از مرگ و بیتفاوتبودن به زندگی؛ جهانی که پر از صحنهها و حوادث تکاندهنده است. این شاید نگاه پوچ به جهان انسانی است که پر از لاشههای متحرک و پر از رازورمزی است که جوهر اصلی آن را روح میداند و جسم را عرضی که در لحظه مرگ به هر طریقی از هم فرومیپاشد.
در فصل سوم داستان در نگاه آگوستینی به دنیا مناقشه میکند . آگوستین معتقد است انسان به خاطر گناه اولین به زمین رانده شد و خداوند برای بخشیدهشدن او و رجعتش به بهشت مسیح را فرستاده. و هر کس به مسیح ایمان بیاورد بخشیده میشود. اما پزشک قانونی از طریق راوی یا همان قهرمانش آن را نوعی اضطراب ناشی از ترس میداند.
نکته دیگری که برهان شاوی در رمانش از آن رمزگشایی میکند قتل زنان است. راوی از خودش میپرسد چرا تمام اجساد متعلق به زنان است و بهجز جسد یک پسر هشتساله جسد هیچ مردی میانشان یافت نمیشود؟ جسد پیرزنی هفتادساله، جسد زنی جوان که با کارد سرش را بریدهاند، و همینطور جسد پنج زن که یکباره به پزشک قانونی میآورند. و شاید هم نوعی نگاه هیولایی و بدبینی به زن در جهان سوم باشد که خواننده را در جدالی تنبهتن مجبور میسازد تا از آن رمزگشایی کند. بههرحال «پزشک قانونی بغداد» با فضایی مدرن و استفاده از یک راوی و خردهروایتهای آمیخته با فضایهایی متفاوت که فصل به فصل فضاها تغییر میکند و روایت گاهی از محور تکگویی خارج و داخل خطی چندگویی با شخصیتهای مختلف میشود، مسیری که راوی را روی یک خط محوری و متصل بههم حر کت میدهد. البته با یک روایتِ اولشخص که مدام ذهن خواننده را درگیر خودش میکند. علاوه بر این زبان و فرم یکدست رمان و شخصیتهای مختلف آن موازی شخص اول در حرکتاند. «پزشک قانونی بغداد» موضوع اصلیاش مرگ است… مرگهایی که ذهن خواننده را بههم میریزد و در کنار این موضوع نگاهی فلسفی به جهان پیرامون خودش دارد.
این رمان همانطور که شروع خوبی دارد از همان آغاز خواننده را با فضایی مخوف و ترسناک روبهرو میکند. فضایی که همه یکسر ترس و اضطراب است. پر از دلشوره، از همان نوع دلشورههایی که راوی دارد. و همینطور با پایانبندی خوب و منسجم… چونانکه با ترس شروع شده با همان ترس پایان مییابد و خواننده را در نوعی بلاتکلیفی رها میکند: «هیشکی نمیاد، آدم.. هیشکی نمیاد… نمیدونم… یا شاید یکی میاد…»
* شاعر و مترجم، از آثار: عروسی زین نوشته طیب صالح
به نقل از ارمان
*****
«پزشک قانونی بغداد»
نویسنده: برهان شاوی
مترجم: غسان حمدان
ناشر: بوتیمار