این مقاله را به اشتراک بگذارید
عشق و همه چیز!
نگاهی به کتاب «در مدح عشق» اثر آلن بدیو – نیکلاس ترونگ/ ترجمهی بابک داورپناه و امیر هوشنگ افتخاری راد
دکتر علی غزالیفر
راینر ماریا ریلکه (۱۸۷۵-۱۹۲۶)، شاعر بزرگ و مهم آلمانی، به جوانی که قصد دارد شعر بگوید توصیه میکند «از سرودن شعرهای عاشقانه پرهیز کن! زیرا دشوارترین نوع شعر است. به این دلیل که در طول تاریخ همه استعدادهای برجسته عالم شعر وارد این وادی شدهاند و تمام توش و توان خود را بهکار گرفتهاند. لذا شاعر باید بسیار قوی و خلاق باشد تا بتواند شعر عاشقانه موفقی بسراید».
این سخن درباره فلسفه نیز صادق است؛ زیرا پیشینه نظریهپردازی درباره این موضوع به ۲۵۰۰ سال پیش بازمیگردد. دستکم از افلاطون عشق موضوعی جدی برای تاملات فلسفی قرار میگیرد و این فیلسوف بزرگ مباحث متعدد و مفصلی درباره آن مطرح میکند. از آن زمان تاکنون کمتر فیلسوفی را سراغ داریم که درباره عشق سخنی نگفته باشد. از این روی، با انباشت عظیمی از دیدگاهها مواجهیم که برای هر کسی که بخواهد در این حوزه نوآوری داشته باشد، کار را دشوار میسازد. با وجود این، آلن بدیو، فیلسوف پیر فرانسوی، در عشق سخنان بدیع فراوانی گفته است.
مباحث بدیو درباره عشق در آثار اصلی او آمده است؛ آثاری کاملا دشوار و تخصصی که فقط معدوی از اهل فلسفه میتوانند به سراغ آنها بروند. اما او مباحث خود را منحصر به آن کتابها نکرده و هر وقت در هر جا مجالی بیابد، سخنان خود را متناسب با مخاطبان خود بازگو میکند. در این اثر کوچک نیز دیدگاه خود را درباره عشق برای مخاطبان عام توضیح میدهد. این اثر در اصل یک گفتگوی طولانی است که حالت پرسش و پاسخ آن به همان صورت حفظ شده است و خواندن آن را سادهتر و جذابتر میسازد.
بدیو با اینکه از نظر جسمی فرتوت است، اما از حیث اندیشه فیلسوف قوی و قدری است که به طور کلی در همه زمینهها از وضع موجود انتقاد میکند. عشق هم موضوعی نیست که از این رویکرد او مستثنا باشد. لذا او سخن خود را با انتقاد از عشق متعارف امروزی آغاز میکند. از نظر او عشق در خطر است؛ زیرا عشق بدون خطر است! عشقی که این روزها در همه جا تبلیغ میشود و همگان به دنبال آن هستند این است که عشق را بدون هیچ خطری در امنیت کامل تجربه کنند. اما چنین چیزی یک خطای بزرگ است؛ زیرا با حقیقت عشق در تضاد است. عشق مستلزم خطر کردن و دل به دریا زدن است. اما هیچکس عشق را اینگونه نمیخواهد. آنچه که امروزه عشق خوانده میشود، مبدا و آغازش خودخواهی محض است و هدف و غایتش رسیدن به لذت. مسیر بین این آغاز و انجام هم باید بدون هیچ خطر و دردسری طی شود. بیجهت نیست که عشق امروزی کاملا مشروط است. این سخنانی که بین عاشقان امروزی شنیده میشود همین دیدگاه را منعکس میکند؛ «عاشقت هستم به شرطی که با من ازدواج کنی»، «عاشقت هستم اگر برای من چنین و چنان کنی» و… .
البته بدفهمی در باب سرشت حقیقی عشق مختص به فهم عرفی عموم مردم نیست، بلکه حتی اندیمشندان نیز دچار کجاندیشی هستند. برخی آن را نوعی توهم به شمار میآورند و برخی دیگر نگاهی رمانتیک به آن دارند. از منظر این دسته اخیر، عشق در واقع خلسهای است که در یک مواجهه رخ میدهد و انسان را در بر میگیرد. بدیو همه این نظریات را رد میکند؛ زیرا هیچکدام از آنها به عشق نپرداختهاند و از چیز دیگری سخن میگویند. عشق را نمیتوان به هیچ چیزی تحویل کرد و فروکاست. عشق نه عاطفه طوفانی و آشفته است و نه ازدواج و نه سکس. عشق عشق است و به کلیت شخص و انسانیت تعلق میگیرد. برای مثال، میل جنسی متوجه اندام و اعضا جنس محالف است اما عشق متوجه خود شخص مقابل است. از نظر بدیو عشق نه توهم است، نه یک خلسه عاطفی و نه مشروط و نه برای لذت. عشق را باید ساخت و پرورش داد. عشق همچون آتشی است که باید آن را برافروخت و برای اینکه شعلهاش روشن بماند باید مرتب به آن سوخترسانی کرد و از آن مراقبت کرد. عشق یک ماجراجویی شکوهمند است که در آن انسان از خود فراروی میکند. عشق تلاشی دو نفره برای رسیدن به یگانگی است که هدف آن کشف حقیقت است. آری، کشف حقیقت و نه چیزی کمتر!
از آنجایی که عشق با انکشاف حقیقت ربط دارد، پس برای فلسفه شرط لازم است و بدون آن هیچکس فیلسوف نمیشود؛ همانگونه که علم، هنر و سیاست نیز سه شرط ضروری دیگر فلسفه هستند. از نظر بدیو فیلسوف، عاشقی است که در عین حال فعال سیاسی و شاعر و دانشمند است. البته مسئله فقط به ارتباط میان این امور خلاصه نمیشود، بلکه شباهتی نیز میان آنها وجود دارد. اصلا به دلیل همین سنخیت است که بین آنها رابطه وثیقی شکل میگیرد. عشق حقیقی ویژگیهایی دارد که آن را شبیه سیاست و هنر و علم میکند. عشق شبیه سیاست است؛ زیرا هیجانبخش است و ناراضی از وضع موجود و نیز نوعی اشتراک در آن وجود دارد که باعث میشود بین عاشق و معشوق جامعه کمونیستی کوچکی شکل بگیرد. لزوم خلاقیت در عشق و ساخت و پرورش آن پای هنر را به میان میکشد و با حکم عجیب بدیو درباره عشق که آن را دارای صورتی ریاضیوار میداند، عشق با علم پیوند برقرار میسازد.
درست است که بدیو در این گفتگوها دیدگاه بدیع خود را مطرح میکند، اما از نظریات دیگر فیلسوفان پیش از خود نیز بهره برده و با عنایت به آنچه آنان گفتهاند نظریه خود را سامان داده است. او نهتنها کاملا به نظریات افلاطون، پاسکال، کییرکگور ژاک لاکان، سیمون دوبووار اشاره میکند، بلکه از نظریات نویسندگانی چون مارسل پروست و دیگر شاعران نیز غافل نمانده است. البته ارزش اثر منحصر به نظریات کلی نیست و نکات دقیق و مهم فراوانی در لابهلای صفحات کتاب پخش شده است. او حتی صادقانه از تجربیات شخصی خود در عشق هم سخن میگوید و از آنها نیز برای ساختن نظریه خود استفاده میکند. در عشق منظر شخصی و دیدگاه کلی در هم ادغام میشوند و تصویری درخشان میبینیم. با توجه به این سخنان، تردیدی نیست که خواندن این اثر مفید است، اما حتی میتوان ادعا کرد مطالعه چنین اثری ضرورت دارد. چرا؟
روابط افراد انسانی با هر چیزی چالشی و حتی بحرانی است. در گذشته این مسئله در ارتباط با طبیعت بیشتر بود، اما هر چه تاریخ جلوتر آمده رابطه انسان بیشتر معطوف به جنس خود شده است. امروزه امکان ارتباط میان افراد بسیار بیشتر و آسانتر از گذشته است. در نتیجه، امکان شکلگیری روابط عاشقانه هم بیشتر شده است. صد البته این امر بدین معنا نیست که عشق حقیقی نیز به همان نسبت افزایش یافته است. فقط امکان عشق بیشتر شده و نه خود عشق. چه بسا کسی ادعا کند که در بیشتر موارد روابط انسانی بد و مخرب است و به هر دو طرف آسیب میزند. باید بفهمیم که عشق عواطف افسارگسیخته و ناپرورده نیست که با تحقق ازدواج همه چیز از هم بپاشد. عشق حقیقی نیاز به فهم و فرهیختگی بالایی دارد. دانش دقیق و عمیق و نیز کنش خلاقانه شرط لازم داشتن عشق حقیقی است؛ عشقی که برای انسان ضرورت دارد. و اصلا انسان بدون عشق چیست؟ حال اگر انسانیت انسان در گرو عشق است، "در مدح عشق" کتابی در مدح انسانیت است. چنین کتابی ضرورت دارد تا انسانیت را بیشتر بفهمیم و انسان بهتری شویم.
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
****
«در مدح عشق»
نویسندگان: آلن بدیو – نیکلاس ترونگ
مترجمان: بابک داورپناه و امیر هوشنگ افتخاری راد
ناشر: چشمه، چاپ اول ۱۳۹۶
۸۸ صفحه، ۷۵۰۰ تومان