این مقاله را به اشتراک بگذارید
جنون خردمندان یا هشیاری ابلهان؟
نگاهی به کتاب «ذهن ارتجاعی» اثر کُری رابین/ ترجمهی شهریار خواجیان
دکتر علی غزالیفر*
فیدل کاسترو (۱۹۲۶-۲۰۱۶) که تا آخر عمر کل هیکلش در ریش و سیگار برگ دفن شده بود، یکی از مشهورترین سخنرانیهای چندساعته خود را با این عبارت آغاز کرد: «دبلیو، احمق نباش!» جورج بوشِ پسر را خودمانی و در منزل با این واژه صدا میزنند.
جورج دبلیو بوش تلاش میکرد خیلی قوی، سنگین، خونسرد و خردمند بهنظر برسد وقتی مشغول به هم بافتن مزخرفات میشد. البته اگر عصبانی میشد، دهانش کج میشد و چشمانش که نیم متر عقبتر در حدقهاش پارک شده بودند با فروافتادن ابروانش ناپدید میشدند و نصف چهرهاش تبدیل به خطوط کج و معوج پیشانی میشد که وضعیت مغزش را بهخوبی بازنمایی میکرد. اما او به پای رئیس جمهور فعلی ایالات متحده آمریکا نمیرسد؛ آن حجم ابلهانه زردرنگ که پوزه معیوبش را به سوی آسمان میتکاند و انواع مهوع پرت و پلا را در فضای جهان میپراکند. دو رئیس جمهور اخیر حزب جمهوریخواه آمریکا؛ دو نماینده درخشان ارتجاع ژرف و گسترده غرب وحشی.
دولت آمریکا با ایران دشمنی میکند و رفتار خصمانهی ابلهانهای دارد. همیشه مایه دردسر بوده و هزینههای کلانی به آن تحمیل کرده است. در این میان حزب جمهوریخواه بیشتر موی دماغ است. البته ایران نیز همیشه واکنش نشان میدهد. اما مواجهه احساسی و عاطفی راهحل خوبی نیست. بهترین رویکرد در مواجهه با چنین دشمنی شناخت درست و همهجانبه آن است. قدرت سیاسی در ایالات متحده آمریکا بهطور کلی در دست دو حزب بزرگ است؛ حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه. حزب اخیر در چند دهه اخیر با اختلاف اندکی بیشترین قدرت را در اختیار داشته است. هماکنون نیز علاوه بر ریاست جمهوری، بیشتر کرسیهای کنگره، مجلس سنا، مجالس ایالتی و نیز فرمانداران ایالتی را همین حزب در دست دارد. بنابراین یکی از چیزهایی که برای شناخت آمریکا ضرورت دارد، درک و فهم مبانی فکری این جریان است که نسبت به رقیب خود دشمنی بیشتری با ایران دارد. پشتوانه فکری این حزب محافظهکاری است که به این ویژگیها مشهور است: ممناعت از قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان، محدود ساختن مهاجرت، در پیش گرفتن سیاستهای نظامی و جنگی، حاکمیت دین مسیحیت، گسترش آرمانهای آمریکایی در سراسر جهان، حمایت شدید از اسرائیل و اصرار بر اینکه هر روز صبح، کودکان و دانشآموزان آمریکایی، در مدارس، همه انگشتان قلمی کوچک خود را به سوی پدر آسمانی بالا بگیرند و برای نابودی ستمگران عالم دعا کنند. همچنین با سقط جنین مخالفاند؛ زیرا برخلاف مشیت همین پدر است و نیز باعث میشود انگشتان کمتری برای دعا کردن تولید شود.
برای شناخت این جریان سیاسی، در کشور ما نیز مباحثی وجود دارد، اما چه بسا کسانی آنها را مغشوش و غیرواقعبینانه تلقی کنند. حال اگر یک استاد آمریکایی صاحبنظر دست به چنین کاری بزند، میتوان به یافتههای او اعتماد کرد. مترجم علاوه بر اینکه ترجمه بسیار خوب و روانی ارائه کرده، در انتخاب این اثر نیز هوشمندانه عمل کرده است؛ زیرا این اثر دستاورد ده سال سروکله زدن کُری رابین لیبرال با جریان محافظهکاری آمریکایی است. او منتقد مباحث رایج در اینباره است؛ زیرا به باور او پژوهشهای مربوط به محافظهکاری چند عیب اساسی دارد. اول اینکه تطبیقی نیست و پژوهشگران نمونههای اروپایی را در نظر نمیگیرند. ثانیا بدون توجه به تاریخِ این جریان انجام میشوند. نویسنده در بررسی مسائل تلاش میکند تا جایی که امکان دارد هم دست به تطبیق بزند و هم به تاریخچه مسئله اشاره کند. دو دلیل پشتوانه چنین رویکردی است. اول اینکه محافظهکاری آمریکا ریشه در محافظهکاری اروپا و بهویژه بریتانیا دارد. لذا نمیتوان بدون توجه به نیای اروپاییاش، شناخت روشنی از آن داشت. به همین دلیل در مباحث خود تا ادموند برک (۱۷۲۹-۱۷۹۷) به عقب بازمیگردد که ایرلندی محافظهکار بزرگی در مواجهه با انقلاب فرانسه بود. دوم آنکه محافظهکاری مجموعهای از گزارهها و نظریههای مشخص و ثابت نیست که با بیان آنها بتوان محافظهکاری را بهطور کامل شناخت. این جریان فکری یک رویکرد کلی است که در گذر زمان دچار دگردیسی شده و لذا بدون توجه به بستر تاریخی، فهم درستی از آن حاصل نخواهد شد.
درآمد مفصل نویسنده به توضیح مفهوم، ویژگیها و سرشت محافظهکاری بهطور کلی و نیز محافظهکاری آمریکایی اختصاص دارد. این اثر در واقع مجموعه مقالاتی است که در دو بخش جای گرفتهاند: بخش اول، "برشی از ارتجاع"، و بخش دوم، "فضیلتهای خشونت". بخش اول شش مقاله است که به مباحث گوناگون فکری، نظری و فرهنگی محافظهکاری اختصاص دارد. در بخش دوم مواردی بررسی میشود که جریان محافظهکار دولت آمریکا، در برهههای زمانی مختلف، خشونت ایجاد کرده است؛ مواردی همچون نسلکشی در گواتمالا، ماجراهای یازده سپتامبر، جنگ با تروریسمف جنگ با عراق و امنیت داخلی آمریکا. نویسنده بر این باور است که میل به خشونت و نهادینه شدن آن در محافظهکاری یک انحراف یا استثنا در این جریان نیست، بلکه لازمه سرشت آن و نیز سازنده آن است. رابین کتاب خود را با یک جمعبندی کوتاه به پایان میرساند که خود آن نیز با یک پرسش تاملبرانگیز در باب آینده این جریان پایان مییابد. با توجه به اینکه این اثر پیش از ریاست جمهوری دونالد ترامپ منتشر شده، پاسخ تا حدی معلوم است.
نویسنده مسائل را به صورت انتزاعی صرف مطرح نمیکند، بلکه همه را در پرتو مصادیق عینی بررسی میکند. دادههای تاریخی و ماجراهایی که در سیاست آمریکا گزارش میشود، خواندن کتاب را بسیار جذابتر میکند. به عبارت دیگر، محافظهکاری در پرتو عمل و آنچه محافظهکاران در واقع انجام دادهاند، بازبینی میشود. دیگر آنکه این طرز فکر را فقط در رویدادهای سیاسی دنبال نمیکند، بلکه ردپای آن را در عرصههای مختلف فرهنگ آمریکایی نشان میدهد؛ برای مثال فصل کاملی را به آثار و اندیشههای آین رند (۱۹۰۵-۱۹۸۲)، نویسنده پرآوازه روسیالاصل، اختصاص داده است. بهطور کلی نویسنده به موضوعات گوناگونی میپردازد؛ زیرا محافظهکاری جریانی است که بهخودی خود قابل تشخیص نیست، بلکه باید با مقابل خود تعین پیدا کند. اهمیت ذکر این مطلب بدین علت است که محافظهکاری در هر کشوری شکل خاصی به خود میگیرد که بستگی به شرایط اجتماعی و سیاسی آن کشور دارد. این جریان فکری بهطور کلی در برابر چنین چیزهایی میایستد: انقلاب، جنبشهای چپ و رادیکال، آزادی اقشار فرودست، برابری طبقه متوسط با طبقه حاکم، نقد سنتهای دینی و فرهنگی. رابین مصادیق خاصی آمریکایی چنین چیزهایی را در ایالات متحده نشان میدهد. با همه این اوصاف، بخشی از داوری درباره محافظهکاری به عهده خواننده است. طبیعی است که خواننده ایرانی برداشت خاص خود را نیز داشته باشد.
ادموند برک در ستایش محافظهکاری میگوید: «جنون خردمندان بهتر از هشیاری ابلهان است». برک قطعا محافظهکار خردمندی بود، اما درباره همفکران آمریکائیاش جای چون و چرا هست. سیاستمدار بزرگ و اثرگذار آمریکایی، دین اچسن (۱۸۹۳-۱۹۷۱)، که وزیر امور خارجه هری ترومن هم بود، در بحبوحه جنگ سرد و خطر حمله اتمی شوروی، توسط محافظهکارها زیر سوال رفت تا ثابت کند همجنسگرا نیست. برخی از آن جماعت این موضوع را هم رسانهای کردند که حتی سبیلش هم کوتاهتر شده است! نمونه معاصر چنین بلاهتِ پهناوری جان اشکرافت، وزیر دادگستری جورج بوش، است که به افراد خود دستور داد به آن سوی اقیانوس اطلس شمالی بروند و مواظب باشند در اطراف دادگاه بینالمللی لاهه گربههای سیاه و زرد و کِرِم پرسه نزنند؛ زیرا این نوع گربهها تجسم شیطان هستند. با در پیش گرفتن چنین رویهای شاید بتوان وضعیت فعلی محافظهکاری آمریکا را جنون ابلهان نامید. اگر چنین است، پس ناسزا یا نصیحت فیدل کاسترو باید به کل جریان محافظهکاری آمریکا تعمیم داده شود.
*دکترای فلسفه
به نقل از الف کتاب
****
«ذهن ارتجاعی»
(محافظهکاری از ادموند برک تا سارا پالین)
نویسنده: کُری رابین
مترجم: شهریار خواجیان
ناشر: ققنوس، چاپ اول ۱۳۹۶
۳۳۶ صفحه، ۲۵۰۰۰ تومان