این مقاله را به اشتراک بگذارید
پل خوابِ اکتای براهنی را ببینید
امیررضا محمدی
پیش از خواندنِ «پسران، بدون پدران»-متنی که اُکتای براهنی دربارهی آلزایمرِ پدرش در ماهنامهی تجربه نوشته بود- امیدی به فیلمش نداشتم. راست میگفت:«یک توافقِ نانوشته وجود دارد. جامعه فرزندانِ آدمهای بزرگ را دوست ندارد.» و این را وقتی مطمئن شدم که همه در جوابِ پیشنهادم برای دیدنِ این فیلم، میگفتند:«چرا ببینیم؟ چون پسر رضا براهنیه؟ احتمالاً فیلم خوبی نیست.» آن متنِ اُکتای براهنی امّا نشان از آدمی داشت که بلد شده باشد بسازد یا نه، حداقل میفهمد؛ نوشتن را، حس را و شاید هنر را. همین اوّلش بگویم که پل خوابِ فیلمِ بدی است اما فیلمِ بدی که باید دیده شود. نه به خاطر خودِ فیلم؛ برای کارگردان.
نقطهی قوتِ پلِ خواب را باید در فیلمنامهاش پیدا کنیم. ادبیاتِ فیلم از سینمایش جلوتر است. فیلمنامه-غیر از پایانبندیِ ضعیفش و بخشِ گذارش به صحنهی قتل که در نیامده- در کُلیتِ ماجرا خوب است. شاید چون بخشی از بارش را داستایوفسکی به دوش میکشد. امّا پلِ خواب در اجرا لنگ میزند. غیر از تک و توک صحنههایی از سهیلی و یکی دو جا سیدی بازیها آنی نیست که باید و مشکل اغلب نه از بازیگران که از کارگردانی است که شاید فهمِ به اندازهی کافی عمیقی ندارد از صحنه یا شخصیت و یا شاید تواناییِ به تصویر کشیدنِ آن فهم را. دیالوگها و جزییاتِ صحنهها متانت و پختگیِ کافی را ندارند. گاهی زیادی گُلدرشتاند و تیپیکال و از خط بیرون میزنند که البته برای فیلمِ اوّلِ کارگردان خیلی عجیب نیست.
گذارِ سهیلی در فیلم درنیامده. صحنهی روبرویی با خودش در آینه بعد از مصرفِ مادهی مخدر، مشکلات و دعواها و دیگر نشانهها خوب امّا ناکافیاند. صحنهی قتل که گرچه خودش آنقدر بد نیست پیش از هر چیزی تعجبِ بیننده را برمیانگیزد و این تعجب جدای آن شوکی است که باید باشد و تا حدودی هست و اگر فیلمساز بخواهد این را آن بگیرد، جعلش کرده است.
شهین تسلیمی زیادی بد است. هم بازیاش توی ذوق میزند و هم شخصیتش زیادی گُلدرشت است. سکانسِ ماشین که از همه چیز گلایه میکند و یا جاهای دیگری که تفاوتِ طبقاتیاش و فکرش قرار است نشان داده یا حتّی به رخ کشیده شود، نه تنها درنیامده که گاهی تبدیل به کمدیای ناخواسته میشود.
شخصیتِ سیدی و پدرِ سهیلی در اجرا حیف میشوند. سکوتهای پدر، کنشش با فرزندش و همچنین بعضی رفتارهای سیدی مثل زمانی که میگوید:«من یه گرم هم کم نکردم، تو داری کیلو کیلو کم میکنی.» یعنی فیلمساز هر دوی این آدمها را میشناسد امّا در بازی و دیالوگ همیشه خودشان نیستند و در نهایت در اجرا نمیشوند آنی که باید.
من هنوز امّا بر سر حرفی که ابتدا گفتم، هستم. از اکرانهای محدودِ باقیماندهی پل خواب استفاده کنید و ببینیدش. ببینیدش برای فهمِ فیلمساز از داستان، از شخصیت و از ادبیات. ببینیدش برای آن چند صحنهای که میگوید فیلمساز دنیا را گاهی دیده و اگر چه شاید در ابتدای راه، در راه هست. پل خواب را ببینید چون در میان آثار و صاحب اثرانِ امروز سینمای ایران، این کارگردان-اگر پسرِ آن پدر باشد و مصمم و خستگیناپذیر راهش را ادامه بدهد- میتواند روزی فیلمِ خوبی هم بسازد و حقش است که حمایت شود. ببینید پُلِ خواب را که شاید پُلِ میانِ حق و حقدار در هنر کمی بیدار شود.
1 Comment
کُلُنِل
بسیار همهجانبه و زیبا بود.