این مقاله را به اشتراک بگذارید
فانوس جادویی زمان
پیشنهاد اولم آخرین اثر منتشرشده داریوش شایگان فیلسوف و پژوهشگر معاصر است: «فانوس جادویی زمان» آنطور که خود شایگان میگوید قطبنمایی است برای خواننده «در جستوجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست؛ رمانی که ترجمه فارسیاش تاکنون بیش از هفدهبار چاپ شده است، و این تقریبا سی-چهلهزار تیراژ، مساوی است با همین تعداد خوانندهای که این کتاب را خریدهاند، و این یعنی همه اینها نیاز به این قطبنما دارند تا به درک بهتری از بزرگترین رمان قرن بیستم و شاید یکی از بزرگترین رمانهای تمام زمانها برسند. پس از کتاب «جنون هشیاری»، این دومین اثری است که از دکتر داریوش شایگان در شناخت شاعران و نویسندگان فرانسوی منتشر میشود. «فانوس جادویی زمان»، اثری است در شناخت «در جستوجوی زمان از دست رفته»، که نویسنده کوشیده است تاملات پیچیده مارسل پروست را در این اثر هفت جلدی که بدون شک یکی از حجیمترین رمانهای دنیاست، نشان دهد. این تاملات پیچیده چنانچه تفسیر نشوند و ماهیت و کارکردشان را در رمان و تحول داستان و شخصیتها نشناسیم، درک و بهره ما از رمان ناقص و ابتر خواهد بود؛ چراکه کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته»، به قول دکتر شایگان اقیانوس عظیمی است که خواننده، بدون قطبنما (تفسیر تاملات) در دل امواج آن گم میشود.
-مارش رادتسکی
پیشنهاد دوم یکی از شاهکارهای تاریخ ادبیات آلمانزبان است که ترجمه فارسیاش در سال اخیر بهعنوان بهترین ترجمه از سوی جایزه ابوالحسن نجفی انتخاب شد: «مارش رادتسکی» نوشته یوزف روت، ترجمه محمد همتی، نشر نو. روت به نسل نویسندگانی تعلق دارد که هریک جنبههایی از فرهنگ و زندگی کشورهای آلمانیزبان را کاویدند و انحطاط و فروپاشی ارزشهایی را نشان داد که خود تمام و کمال در چهره رایش سوم نشان میدهد، نویسندگانی همچون توماس مان، ریلکه، کافکا، هرمان هسه و موزیل. «مارش رادتسکی» بهتعبیری رمان تاریخی است و به تعبیر دیگری نیست؛ رمان تاریخی است، چراکه به وقایعی تاریخی و اجتماعی دوره خاصی میپردازد که هم به روزگار نویسنده نزدیک و هم بهلحاظ ورافتادن آن، دور به حساب میآید. رمان تاریخی به حساب نمیآید، چراکه بیشتر زندگی عادی مردم فرودست آن را میسازد و حتی آنجا که به شخصیتهای تاریخی میپردازد، از هرگونه استناد تاریخی خودداری میکند. اما اثری است که از زمان انتشار همواره توجه منتقدان بزرگ را برانگیخته است. تا آنجا که هرمان هسه آن را شاهکاری بیبدیل دانست و جورج لوکاچ مقالهای در ستایش آن مینویسد. روت روایتگری چیرهدست است و چه در کتاب و چه بیرون از آن، در مصاحبهها و یادداشتهایش نقطه اتکایی برای خواننده باقی نمیگذارد تا او در برداشت خود از وقایع کتاب و احیانا تطبیق آن با تاریخ، آزاد باشد. هرچند گاه در مقدمه یا یادداشتی دیدگاه خود نسبت به تاریخ را بیان میکند. «مارش رادتسکی» اثری است خواندنی، بهویژه برای نویسندگان ایرانی که چگونه میتوان با تاریخ روبهرو شد و آن را به سمت ادبیات برد.
*داستاننویس. از آثار: چیدن باد
به نقل از روزنامه ارمان