این مقاله را به اشتراک بگذارید
گربه همسایه
از مصطفی مستور داستاننویس، خواندن مجموعهشعر «گربه همسایه» (نشر مرکز) خالی از لطف نیست، بهویژه که در نوروز معمولا یا میروید سفر و یا مهمانی و بد نیست کتابی کم حجم، کوچک و سبک در کیف داشته باشید و گاه که فرصتی دست میدهد کتاب را از کیف بیرون بکشید و ورق بزنید. این «گربه همسایه» درست از این دست کتابها است. شعر است و شعر با حالوهوای بهار خوب جفتوجور می شود.
-زلیخا چشمهایش را باز میکند
رمان «زلیخا چشمهایش را باز میکند» نوشته گوزل یاخینا، ترجمه زینب یونسی، نشر نیلوفر، که بسیار خواندنی و جذاب است، اثری دوفرهنگی است. از واقعیات سخن میگوید با بیانی دلنشین، بیانی زنانه. زلیخا زنی است از قوم تاتار و همسر مردی دهقان. با وجود زندگی سختی که دارد اما دلخوش است به خانهاش، گاو و مرغ و خروسها و اسبی که کرهای هم دارد و زلیخا از تماشای شیرخوردن کرهاسب لذت میبرد. او که برای خودش باورهای سنتی و گاه خُرافی هم دارد روبهرو میشود با حادثهای بزرگ؛ پیامدهای انقلاب بلشویکی. آرامش ساده و بیپیرایه او، دلخوشیهایش، بازیچه باد و بوران این انقلاب میشود و همه آنچه را که داشت یکباره از دست میدهد. نکته قابل توجه در این کتاب پسزدن لایه پرزرقوبرق انقلاب زحمتکشان است و آشکارساختن لایههای زیرین آن، فساد، تبعیض، پروندهسازی، رشوه و نابودکردن هنر، فرهنگ، علم و اندیشه. این رُمان جوامع ایدئولوگ را به چالش میکشد. اگر در رمانهایی نظیر «نینا»، «مادر»، «چه باید کرد»، «روزی به درازای یک قرن» و «خاک بکر» تصویری آرمانی، درخشان و بینظیر از این سرزمینها میبینیم که حکومت زحمتکشان بیعیبونقصترین و بهترین است در این رمان، در سرنوشت زلیخا به این نتیجه میرسیم که حاکمیت یک عقیده و یک طبقه خاص بهمعنای حصروحراست دیگر دیدهها و دیگر طبقات است، همچنین زوال روشناندیشی و شکوفایی هنر و علم و ادب. دلیلش هم واضح است. خفقان ذوقوشوق آدمها را برای خلاقیت و آفرینشهای ناب انسانی نابود میکند و بهتباهی میکشاند. چهره این تباهی را در این کتاب بهخوبی میبینیم. انسانهایی که در سیبری در شرایط طاقتفرسا ساعات طولانی کار میکنند و خوراکی ناچیز دریافت میدارند مدام زیرنظر هستند و مدام دلنگران. آنچه زلیخا را زنده نگه میدارد تولد فرزندش است و امید به آینده او. خواندن این رمان گذشته از قصهای جذاب، پیام پنهان آن است؛ عشق، هنر و دانش و مهربانی میماند، از بین نمیرود حتی در کوران سرخ و سیاه دگرگونیهای سیاسی و جابهجایی طبقات و اختناق. بهار را با مطالعه زندگی زلیخا آغاز کنید و همسفر شوید با او، هفتهها و ماهها در قطاری که از قازان به سمت سیبری میرود. سرزمین پهناور روسیه را ایستگاه به ایستگاه پشت سر میگذارد و در هر گذر مسافرانی را پیاده میکند، زنها، بچهها و سالمندانی که تابوتوان آنهمه گرسنگی، آنهمه سرما و آنهمه دلهره و ترس و بیم را نداشتهاند، جنازههایی رها در کنار ریلهای خط قطار.
*داستاننویس. از آثار: و دیگران
به نقل از روزنامه آرمان