این مقاله را به اشتراک بگذارید
مارون
رمان «مارون» نوشته بلقیس سلیمانی، نشر چشمه، حولوحوش مسایل و مصایب انسان ایرانی در سالهای پس از انقلاب ۵۷ میگذرد. وقایع «مارون»، وقایع هولناک این رمان خواندنی و ماندنی کمی پیش از سقوط رژیم پیشین شروع میشود. تو بگو از حوالی پاییز ۵۷ تا روزهای اول جنگ ایران و عراق. در بلبشویی خونبار که همهچیز بههم ریخته، ارزشهای پیشین به سرعت فروریختهاند و ارزشهای برآمده هنوز باور عمومی را نتوانستهاند با خود همراه کنند. به قول اهالی کار در «مارون» افتاده دست بچهها. تفنگ و قدرت افتاده دست کسانی که با بیتجربگی سردرگمند و مدام فاجعه میآفرینند. هرچند بلقیس سلیمانی رمانش را بر رئالیسم بنا نهاده است، اما خلق «گودال» همچون پدیدهای فراواقع وهولناک، دهان گشوده و عمیق؛ مغاکی سیریناپذیر است؛ جایی برای پنهانکردن مردگان و گاهی فرار و گمشدن سیرشدگان از زندگی دردناک. گودال همچون امری فراواقع متن را میشکافد و ضمن عبوری هنرمندانه از مرز واقعیت بدل میشود به مرکزی که همه رمان با همه وقایع و آدمهایش حول آن میچرخند. رمان شخصیتهای ماندگاری دارد. خاور و صمد و آقاکور. اما شخصیت حاشیهای و یگانه این رمان گویی آقاکور است؛ کوری که انگار با چشم دل بسیار بیناتر از دارندگان دو چشم به ظاهر بینا است. حرف هایش؛ حرفهای بجا و پرمعنایش یادآور پیرهای پرتجربه و دانا است. حرفهای آقاکور مثل زندگیاش ساده است. دانشی ساده و دمدستی دارد. اما گویی گوشهایش صداهای دوردست را میشنود و بیهیچ ادعایی با گفتن جملهای، واقعهای هولناک را پیشگویی میکند.
-بودا در اتاق زیرشیروانی
آنچه رمان «بودا در اتاق زیرشیروانی» نوشته جولی آتسکا، ترجمه فریده اشرفی، نشر مروارید، را برای من جذاب و خواندنی کرد، علاوه بر نمایش گوشهای از مصایب دختران مهاجر ژاپنی در سالهای اوایل قرن بیستم میلادی در سفر سرنوشتسازشان به ینگه دنیا، شیوه بیان و ساختار رمان است. نویسنده برای بیان این مصیبت جمعی روش بیان جمعی را به کار میگیرد؛ یعنی از زاویه دید اولشخص جمع استفاده میکند؛ زاویه دیدی که در نوشتن رمان و داستان کوتاه کمتر از آن استفاده میشود. و البته همین روش نادر را نیز با شگرد دیگری همراه میکند. راوی «ما » در این رمان فرد واحدی نیست. هربار در هر اپیزود رمان یکی از جمع دختران رمان را روایت میکند. نوعی همسرایی به شیوه تئاترهای حماسی. در هر اپیزود یکی به صحنه میآید و همچون سخنگویی پارهای از آنچه بر جمع رفته را به مخاطب بازگو میکند. این «ما» نه یک صدا، که در هر جمله صدای یکی از شخصیتهای داستان، یکی از دخترانی است که بهعنوان عروس پستی از ژاپن به آمریکا فرستاده شدهاند. شگرد نویسنده نه به کارگیری ساده زاویه دید ما برای بیان تودهوار حالات همه دختران داستان، بلکه تقسیم رمان به اپیزودهای متفاوت که هر کدام توسط یکی گفته میشود و چنان صمیمانه و بیافتوخیز که هر صدا ضمن حفظ فردیت خود بخشی از صدای جمع هم هست؛ بخشی جداییناپذیر از جمع است.
*داستاننویس. از آثار: روباه شنی
به نقل از روزنامه آرمان